دوشنبه 21 عقرب 1403 برابر با Monday, 11 November , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

سه شنبه هفتم سنبله 1402 جلسه نقد و رونمایی از مجموعه چهار جلدی «رویش‌های نو از دیار کهن» توسط مؤسسۀ فرهنگی دُرّ دری، در کتابخانه رسالت در مشهد برگزار شد.
نقد و بررسی اثر «رویش های نو از دیار کهن»

سه شنبه هفتم سنبله 1402 جلسه نقد و رونمایی از مجموعه چهار جلدی «رویش‌های نو از دیار کهن» توسط مؤسسۀ فرهنگی دُرّ دری، در کتابخانه رسالت در مشهد برگزار شد. ابوطالب مظفری، زهرا حسین زاده، حسین حیدربیگی و حسن‌رضا فهیمی سخنرانان اصلی این محفل بودند. رویش‌های نو از دیار کهن، مجموعۀ پژوهشی است که توسط دکتر عبدالله جعفری و جمعی از همکارانش به سر انجام رسیده است و هر جلد به طور میانگین دارای پانصد صفحه با قطع وزیری است و بهار 1402 از سوی انتشارات بنیاد اندیشه منتشر شده است.

موضوع اصلی رویش‌های نو از دیار کهن، بررسی کارنامۀ علمی، آموزشی و خدمات اجتماعی و تبلیغی شخصیت‌ها و عالمان دینی ولایت بامیان باستان است و اولین گام مهم در ثبت و ضبط کارنامۀ علما و مفاخر این حوزه است.

مجموعۀ چهار جلدی با مقدمه کوتاه استاد سرور دانش رئیس بنیاد اندیشه و مقدمه طولانی دبیر علمی در حدود دو صد صفحه تحت عنوان کلیات و پیش درآمد ورود به اصل بحث، شروع می‌شود. در این بخش مراکز آموزشی جهان اسلام، روش‌های درسی، مواد درسی آنها به تفصیل بررسی می‌شو. همچنین از شخصیت‌های مهم و عالمان برجسته علوم اسلامی، مدرسان و مؤلفان و پژوهشگران علمای اهل افغانستان نیز یاد می‌شود. این مقدمه هرچند طولانی است، اما سعی شده است اطلاعات مفیدی را به خواننده منتقل کند.

در آخر این مقدمه از مراکز آموزشی دینی و حوزه‌های علمیه شیعی بامیان و بعضی نقاط مناطق مرکزی و کابل نیز یاد شده است و همچنین از عالمانی مؤسس و مدرسانی که بانی این حوزه‌های علمیه بوده‌اند و هستند. این مجموعه در هفت اقلیم بخش‌بندی شده است که در هر اقلیم طیفی از علمای دینی و شخصیت‌های بامیان جای گرفته است.

محفل با اجرای ابوطالب مظفری شروع شد و سخنرانان اصلی این محفل، به ترتیب: حسین حیدربیگی، زهرا حسین‌زاده و حسن‌رضا فهیمی و ابوطالب مظفری بودند. در ابتدای محفل از بنیاد اندیشه و فعالیتش سخن گفته شد و این که بنیاد از بدو تأسیسش نسبت به پژوهش‌های تاریخی اهمیت خاصی قایل بوده و هست. به همین منظور طرحی را دربارۀ تحقیق، ثبت و ضبط و تدوین تاریخ شفاهی افغانستان روی دست داشت و دغدغه این امر را دارد.

همین‌طور در انتشارات بنیاد نسبت به چاپ کتاب‌های تاریخی توجه خاصی صورت گرفته است و کتاب‌های زیادی را در این زمینه به چاپ رسانده است از قبیل «نامه تورانیان» ناطقی شفایی کیو؛ «اتنوگرافی هزاره‌ها» انجنیر علی داد لعلی؛ مجموعه‌آثار حسین نایل در نُه جلد؛ «تاریخ حکما» فیض‌محمد کاتب هزاره، «نژادنامه افغان» بازچاپ، فیض‌محمد کاتب هزاره؛ «تاریخ تحولات افغانستان» عوضعلی سعادت و… از همین جهت چاپ مجموعه «رویش‌های نو از دیار کهن» مبتنی بر همین هدف‌گذاری است.

سخنرانان بر اساس معیارهای پژوهشی، به تفصیل دربارۀ این مجموعه صحبت کردند. این مجموعه از نگاه منتقدین از ابتدا از ضرورت‌های پژوهشی نسبت به تاریخ و رجال بامیان دانسته شد. چون پیش از این در مناطق دیگر از قبیل چنین پژوهش‌های صورت گرفته است، مثل پژوهش‌هایی که ناصری داوودی، علی‌مدد شریفی و فصیحی غزنوی دربارۀ علمای غزنی و جاغوری انجام داده است. همچنین، «تاریخ علمای بلخ» توسط رحمانی بلخابی درباره چهره‌های علمی بلخ. اما در حوزه بامیان چنین گامی هنوز برداشته نشده بود.

لذا طرح‌های پژوهشی این چنینی یکی از مسئولیت‌های نسل قلم به دست امروز ماست و می‌توان با این گونه پژوهش‌ها بخشی از خلأهای پژوهشی را جبران کرد. اهمیت بیشتر این گونه پژوهش‌ها در این است که علاوه بر این که به موضوع اصلی و بررسی کارنامه‌های علما و شخصیت سیاسی و اجتماعی پرادخته می‌شود، بسیاری از تحولات سیاسی و اجتماعی، وضعیت اقتصادی و شرایط زیستی جامعه، آداب و رسوم و خرده فرهنگ‌های مردمی نیز روایت می‌شود.

در چندین دهه تحولات افغانستان و به دنبال آن مناطق مرکزی و با توجه به فعالیت‌های احزاب و ارگان‌های مختلف در منطقه، تحولات و رخدادهای بسیاری را پشت سر گذرانده‌ایم و از این تحولات کمتر روایت ثبت‌شده در دست داریم. حسن این گونه پژوهش‌ها در این است که بخشی از تحولات نا‌روایت شده را به ما بازگو می‌کند و پنجره‌ای است به سوی گذشته.

منتقدین علاوه بر این که این پژوهش را گامی مهم درباره ذکر احوالات علمای دینی، حیات علمی و همین‌طور وضعیت آموزشی و تحصیلی بامیان و تدوین پاره‌ای از تحولات مناطق مرکزی افغانستان برشمردند، به نکات مهمی از بایدها و کاستی‌های این پژوهش نیز اشاره کردند که به طور کلی ذکر می‌شود.

یک: اسم کتاب خیلی متناسب با اصل موضوع نیست. اسم عام است و موضوع خاص. وقتی خواننده ظاهر کتاب را می‌بیند «رویش‌های نو از دیار کهن» فکر می‌کند که موضوع بحث همۀ رویش‌هایی است که در بامیان و در طول زمان‌ها اتفاق افتاده است و چیزی در مورد بیان کارنامۀ علمای بامیان به ذهنش نمی‌آید. اما بعد متوجه می‌شود که موضوع خاص است و متناقض با نام کتاب. نام کتاب بایستی رسانای اصل موضوع، کوتاه و به یاد ماندنی باشد علاوه بر این که شیک و زیبایی ساختاری خودش را نیز داشته باشد.

دو: درآمد و کلیات کتاب که مقدمه ورود به بحث است، بیش از حد نیاز طولانی است و حدود دوصد صفحه را دربر گرفته است. مقدمه می‌توانست کوتاه‌تر از اکنون و متمرکز با بحث و موضوع اصلی کتاب نوشته شود. در کلیات تمام مراکز آموزشی جهان اسلام مورد بررسی قرار گرفته است و به تفصیل به تاریخچه، روش آموزشی، مواد درسی، رویکردهای فکری و شخصیت‌های مشهوری برخاسته از این حوزه‌های آموزشی اشاره شده است. چرخیدن روی مراکز آموزشی جهان اسلام نویسندگان را از اصل موضوع دور کرده است، در حالی که هدف اصلی و موضوع اصلی این کتاب شرح و بیان کارنامۀ علمی و آموزشی عالمان دینی ولایت بامیان است.

خواننده این مجموعه به جای مقدمۀ خارج از موضوع که ضرورت بیانش چندان حس نمی‌شود و می‌توان از منابع دیگر و دست اول‌تر به دست آورد، بیشتر انتظار رسیدن به سرگذشت تاریخی و سیر و تطور مراکز آموزشی خود بامیان را دارد. لذا اگر متمرکز نسبت به پیشینۀ تاریخی بامیان باستان و مراکز آموزشی‌اش در ادوار مختلف تاریخی و ادیان، پرداخته می‌شد، غنامندی کتاب بیش‌تر می‌شد و قناعت خواننده حاصل.

چون خوانندگان این اثر در کلیت می‌دانند که بامیان یکی از مراکز مهم فکری و دینی در گذشته و خصوصا دوره بودایی بوده است و محلی برای زیست موبدان و مبلغینی که به سمت شرق می‌رفتند. لذا انتظار می‌رفت که به جای پرداخت کلی به مراکز آموزشی جهان اسلام در کلیت جغرافیای اسلامی، وضعیت آموزشی خود بامیان، قبل از اسلام و بعد از اسلام مورد تحقیق جزئی و بررسی دقیق قرار می‌گرفت.

سه: پژوهشگر در این مجموعه پای‌بند اصول خودش باقی نمانده است. اول این که در مقدمه کتاب اشاره می‌شود که پژوهش حاضر مربوط به علمای درگذشته است؛ ولی باز هم استثنا قایل می‌شود و علمای زنده را نیز شامل طرح پژهشی می‌کند و زندگی‌نامه‌ها و کارنامه‌های علمی و عملی‌شان ذکر می‌شود.

دیگر این که پژوهش با یک تناقض دیگر نیز رو به رو است و آن این که که نویسنده در مقدمه کتاب اشاره می‌کند که پژوهش حاضر در مورد علما و دیگر مفاخر بامیان است. اما در ادامه پژوهش زیاد متعهد به این گفته خود باقی نمی‌ماند. چون کارنامه علمای درگذشته و زنده تا حدی در این کتاب آمده، ولی به دیگر مفاخر بامیان آن چنان که ادعا شده است، پرداخت صورت نگرفته است. شاید بهتر آن بود که موضوع اصلی کتاب به بررسی کارنامه علمای بامیان به شکل وسیع‌تر اختصاص می‌یافت و به دیگر مفاخر بامیان پرداخته نمی‌شد.

اما اگر بنا بر این بود که به دیگر مفاخر و شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و هنری بامیان پرداخت صورت بگیرد، بایستی به شکل عمومی و نگاه وسیع همه را دربر می‌گرفت. پژوهش حاضر بسیار اندک به دیگر مفاخر بامیان، خارج از بررسی کارنامه علما، پرداخته است که برای خواننده چندان قانع‌کننده نمی‌نماید.

چهار: زندگی نامه‌ها خیلی سشته و رفته نیست. طولانی بودن و پرداخت به حواشی غیر لازم یکی از عواملی است که باعث طولانی شدن زندگی نامه‌ها است. مثلا مقدمه اول زندگی نامه‌ها و پرداخت حاشیه‌ای نسبت فرزندان، تکرار و توضیح بعضی نکات فرعی از قبیل مراکز آموزشی، پرداخت به مسائل تدفین و تکفین، ذکر جلسه‌های یاد‌بود و اشاره به سخن سخنرانان در این محافل، از جمله عوامل مطول ساختن زندگی‌نامه‌ها است. عامل دیگر تطویل در مجموع این چهار جلد مسائل ویراستاری است. ویراستار در واقع می‌توانست بسیاری از جمله‌های غیر ضروری و توضیحی را به جملات کوتاه و رسانا تبدیل کند و اضافات و توضیحات را بردارد.

پنج: در زندگی‌نامه‌ها و ذکر کارنامه علما، بیش از اندازه زبان تعریف و تمجید به کار برده شده است. در واقع بیش از آن که روایتی از زندگی یک عالم و شخصیت علمی و فرهنگی برای خواننده نمایش داده شود، به تعبیر داستان نویسان؛ از زبان و روایت نمایشی استفاده شود، بیش‌تر از زبان تعریفی و تمجیدی استفاده شده است. لذا نوعی معصومیت‌تراشی و معصومیت‌سازی در کلیت این اثر پژوهشی دیده می‌شود که شاید خواننده چنین پاکیزه‌سازی را در قالب تعریف و تمجید، نپذیرد.

شش: ارجاع‌دهی منابع در این پژوهش خیلی یک‌دست به نظر نمی‌رسد، نه معیار «apa» رعایت شده است و نه کدام معیار دیگر. البته این باز هم علاوه بر نویسندگان به ویراستار بر می‌گردد که می‌توانست معیار مشخصی را در نظر گرفته تنظیم کند.

هفت: زندگی‌نامه شهید وحدت ملی استاد عبدالعلی مزاری نیز در جمع علمای بامیان آمده است و این امر از طرف یکی از ناقدین طرح مسئله شد به این مضمون که: بخشی زیادی از هزاره‌های شمال بعد از جنگ ارزگان در شمال مقیم شده است و آیا الان می‌توانیم متعلق به ولایت اجدادی‌شان بدانیم یا خیر؟

در ادامه اعتمادی هزاره‌ها نیز نسبت به برخی تحولات سیاسی که در ضمن زندگی‌نامه‌های شخصیت‌های سیاسی آمده است، تأملاتی داشت و توضیحاتی داد که برخی از روایت‌ها قابل نقد و بررسی بیشتر است و بایستی از راویان بیشتری در این موارد استفاده شود.

در آخر محفل، عبدالله جعفری دبیر علمی گروه پژوهشگران «رویش‌های نو از دیار کهن» صحبت کرد و نسبت به صحبت‌های ناقدین و چگونگی پژوهش مجموعه توضیحاتی ارائه کرد.

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=1649

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com