افغانستان در صد سال اخير گفتمانهاي فکري مختلفي را تجربه كرده است؛ مانند گفتمان ليبراليزم، ناسيوناليزم، ماركسيزم و اسلامگرايي با خردهگفتمانهاي اسلام جهادي و بنيادگرايي و دموكراسي. اما هيچكدام در حل مشکلات افغانستان توفيق نداشته است. يکي از اين گفتمانها، گفتمان عدالتخواهي است. در اين مقاله اين گفتمان با استفاده از نظريه و روش تحليل گفتمان بحث شده است. نخست نقطة صفر اين گفتمان بررسي شده كه در اين بررسي چهار نقطه همزمان با گسستهاي تاريخ افغانستان شناسايي و احکام هر مورد بيان شده است. پس از آن زميبراینههاي شناختي و عيني شکلگيري گفتمان عدالتخواهي تبيين گرديده است. نوع ايدهآل گفتمان عدالتخواهي مقاومت غرب كابل است. در اين مقطع عدالتخواهي به عنوان يک گفتمان تکوين يافت و صورتبندي شد و فضاي استعارهاي خلق كرد. لذا دال محوري و پيراموني اين گفتمان با تمركز به مقاومت غرب كابل صورتبندي و سپس تداوم آن در قالب دو خرده گفتمان معرفي و روشهاي تداوم و توسعة آن در مراحل بعدي بيان شده است.
برای دانلود این مقاله اینجا کلیک نمایید.