پنج‌شنبه 15 قوس 1403 برابر با Thursday, 5 December , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

نسل‌کشی در سراسر جهان ادامه دارد، حتی بعد از هلوکاست. جهان وعده سپرده بود که دیگر هرگز اجازه نمی دهد جنایت نسل‌کشی روی بدهد. چرا خشونت جمعی دوباره پخش می‌شود و تکثیر می‌یابد؟
چرا هنوز نسل کشی رخ می‌دهد؟

دوباره هرگز

ساموِئل موین مورخ مشهور، حقوق بشر را “زبان مشترک” جامعه بین المللی نامیده است. یعنی تمام کشورها به زبان حقوق بشر صحبت می‌کنند. با نشر معلومات در مورد هلوکاست، جهان متعهد شد که “دوباره هرگز” اجازه نمی‌دهد چنین جنایت ضد بشری رخ بدهد.

از زمان وقوع هلوکاست، بشر پا بر روی کره ماه گذاشته و انترنت را ابداع کرده است. با آن هم، هنوز در جلوگیری از نسل کشی پیشرفت چندانی نداشته است. از سال 2019 تا حال، ارتش میانمار مشغول نسل کشی مسلمانان روهنگیایی، یک اقلیت مذهبی، در این کشور است. از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، در کمبوجیا، عراق، روندا، دارفور و بسیاری جاهای دیگر نسل کشی و جنایت جمعی علیه افراد بی‌گناه ملکی روی داده است. چرا هنوز نسل کشی رخ می دهد؟

نسل کشی عبارت از قتل عام سازمان یافته است. شرایطی وجود دارد که رهبران را وادار می کند ازآن برای کشتن افراد ملکی در درون مرزهای کشورهای شان بهره ببرند. با این حال، کشورهای دیگر به بهانه عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها اجازه می‌دهند نسل کشی اتفاق بیفتد. حفظ تمامیت ارضی یا استقلال، برحفظ جان مردم ملکی به طور مکرر ترجیح داده شده است. در اکثر موارد، قدرت‌های بزرگ در این باره کوتاه آمده اند.

خشونت سازمان‌یافته علیه گروه‌های مردمی در اکثر جاها و دوره‌ها یک امر شایع بوده است. شما در مورد نسل کشی ارمنی‌ها در اوایل قرن بیستم مطالعه کرده اید. ولی در نیمه دوم قرن بیست، جامعه بین الملل در منشورسازمان ملل متحد “کرامت و ارزش انسانی” را تایید کرد. سازمان ملل کنوانسیون جلوگیری و مجازات جنایت نسل کشی را در سال 1948 تصویب کرد. اما تا 50 سال بعد که دادگاه جنایی بین المللی رواندا مسئولین نسل کشی رواندا را محاکمه کرد، اجرا نشد. کشورهای کمبوجیا، بوسنیا و هرزوگوینا، رواندا، سودان و میانمار همه عضو این کنوانسیون هستند. با این حال، نسل‌کشی در داخل مرزهای این کشورها روی داده است.

کمبوجیا و عراق: نسل کشی در طول جنگ سرد

در سال 1975، حکومت نظامی خمرهای سرخ 1.7 میلیون نفر را در این کشور قتل عام کرد. که 21 درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند. کارل. دی جکسون، دانشمند علوم سیاسی، مدعی است که نسل کشی کمبوجیا “بزرگترین تلفات جانی در یک کشور منفرد در قرن بیستم است.”

برای درک این‌که چرا نسل کشی کمبوجیا رخ داد و این‌که چرا هیچ‌کسی آن را متوقف نساخت، باید جنگ آمریکا در ویتنام را درک کنید. در طول جنگ ویتنام، ارتش امریکا با هدف کشتن دشمنان ویتنام شمالی را که در کمبوجیا مخفی شده بودند بمباران می‌کرد. در این روند، افراد ملکی کمبوجیایی کشته می‌شدند.

بسیاری از کسانی که از این حملات جان سالم بدر برده بودند، به خمرهای سرخ، که مشغول جنگ با حکومت کمبوجیا که تحت حمایت ایالات متحده بود، پیوستند. خمرهای سرخ تحت رهبری یکی از معلمان سابق مکتب که خود را پل پات می‌نامید، توانستند کنترول پنوم پن پایتخت کمبوجیا را در سال 1975 بدست بگیرند. آن‌ها به سرعت به دنبال از بین بردن هرکسی بودند که دشمن انقلاب به شمار می‌رفت. بدین سان، اقلیت‌های مذهبی و قومی، هدف قرار گرفتند.

سازمان ملل خیلی زود از این اقدامات وحشتناک خبردار شد. چرا هیچ یک از نیروهای بین المللی برای متوقف ساختن این کشتار اقدام نکرد؟ پنج عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد- ایالات متحده، شوروی سابق، چین، فرانسه و بریتانیا- قدرت مداخله داشتند. با این حال، شوروی و چین از نقض تمامیت ارضی کمبوجیا از طریق مداخله سازمان ملل سر باززدند. این قدرت‌های بزرگ هرکدام رژیم های سرکوبگر خود را در اروپای شرقی و تبت داشتند. ترس آن‌ها این بود که چنین مداخله‌ای ممکن است معیارهایی را تعیین کند که در نهایت منافع خودشان را تهدید کنند.

فراتر از انفعال سازمان ملل، ایالات متحده و چین، هردو از خمرهای سرخ فعالانه حمایت می‌کردند. در سال 1979، ویتنام کمبوجیا را برای خاتمه دادن به این نسل‌کشی اشغال کرد. ایالات متحده در واکنش به این موضوع از خمرهای سرخ حمایت کرد. جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا اظهار داشت که ایالات متحده “شر کمتر” را انتخاب کرده است. (بله، درست سه پرگراف بالاتر در سال 1975، خمرهای سرخ به ایالات متحده به چشم دشمن می دیدند، ولی شرایط درجنگ و سیاست زود تغییر می‌کند.)

تنها چهار سال بعد، حکومت عراق تحت رهبری صدام حسین، کمپین کشتار و تحت کنترول در آوردن کردهای عراق را به راه انداخت. کردها یک اقلیت قومی بزرگ است که در مرزهای سوریه، ترکیه، ایران و عراق زندگی می‌کنند. در دهه هشتاد میلادی، تقریبا یک چهارم جمعیت عراق را کردها تشکیل می دادند. حکومت مدعی حمله به کردهای تروریست حامی ایران بود. ارتش صدام حسین ده‌ها هزار زن، مرد و کودک کرد را به قتل رساند و بی خانمان ساخت.

مانند نمونه کمبوجیا، دو عضو شورای امنیت سازمان ملل از نسل کشی دولت عراق حمایت کردند. هردو امریکا و شوروی حمایت‌های مالی و تسلیحاتی در اختیار عراق در جنگ با ایران قرار دادند. آمریکایی‌ها در فرجام با سازمان ملل برای حمایت از افراد ملکی کار کرد. این تصمیم زمانی گرفته شد که 100،000 مهاجر کرد وارد ترکیه، یکی از متحدان امریکا شدند.

بوسنیا و روندا: بی‌تفاوتی آمریکا پس از جنگ سرد

فروپاشی شوروی و تجزیه امپراطوری آن، اروپای شرقی را دچار تغییرات سریع کرد. کشور یوگوسلاویای سابق در سال 1992 وارد دوره‌ای از خشونت شد. در این دوره، ملی گرایان صرب از اختلافات قومی و مذهبی در این کشور سوء استفاده کردند. در حالی‌که جنرال‌های صرب مشغول گلوله‌باران و کشتار ده‌ها هزار مسلمان بوسنیایی بودند، سازمان ملل برای توقف خشونت تلاش می‌کرد.

قدرت‌های غربی نتوانستند پول و نیروی کافی در اختیار صلح‌بانان سازمان ملل قرار بدهند. از این رو، خشونت‌ها تشدید شد. برای بد تر ساختن اوضاع، حکومت جدید روسیه مانع هرنوع اقدام سازمان ملل در شورای امنیت این سازمان شد. انفعال امریکایی‌ها و اروپایی‌ها و موانعی که روسیه ایجاد کرده بود، صلح بانان سازمان ملل را در معرض خطر قرار داد. نیروهای صرب صلح بانان سازمان ملل را دستگیر کردند و از آن‌ها به عنوان سپر انسانی استفاده کردند.

استعمار دوباره یک تغییر رویکرد جدی در توازن جهانی قوا به شمار می‌رفت. این تغییر منجر به افزایش تنش‌ها در بسیاری از کشورهای آفریقایی شد. یک قرن استعمار آلمان و بلجیم مردم روندا را براساس قوم از هم جدا کرده بود. وقتی روندا در سال 1962 به استقلال رسید، تنش‌ها بین اقوام هوتو که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهد و قوم توتسی که یک اقلیت قومی است، شدت گرفت. در نتیجه، رهبران هوتو تصمیم به نابودی قوم توتسی در روندا گرفتند.

ملیشه‌های هوتو درحومه‌های شهر پرسه می‌زدند و توتسی‌ها و دیگر اقلیت‌های قومی را می‌کشتند درحالی‌که رادیو با نشر پروپاگاندای نژاد پرستانه مردم عادی را تشویق به کشتن همسایه‌های شان می کرد. این ایستگاه رادیویی یکی از ابزارهای موثر نسل کشی در روندا بود و این یکی از نمادهای آشکار ناکامی بین المللی برای جلوگیری از نسل‌کشی در روندا است.

هنگامی که اسناد ارائه می‌شود، سیاست‌مداران می‌گویند “ما نمی‌دانستیم.” و این یک دروغ است. در خشونت‌های پی هم در روندا، رهبران جهان معلومات دقیق از کشتارهای وحشتناک در این کشور داشتند. سازمان ملل در سال 1994 نیروی صلح‌بان در روندا داشت و یکی از جنرال‌های نیروهای صلح‌بان این سازمان به طور عاجل درخواست نیروی بیشتربرای جلوگیری از نسل‌کشی توتسی‌ها از سازمان ملل کرده بود. ولی مانند بوسنیا، سازمان ملل نتوانست اراده سیاسی کافی و بودجه برای صلح بانان بیشتر در روندا بیابد.

ایالات متحده درواقع تلاش می‌کرد صلح‌بانان سازمان ملل را از روندا خارج کند. ایالات متحده حتی از خاموش ساختن نشرات رادیویی که مردم را تشویق به نسل‌کشی می‌کرد ابا ورزید. یکی از مقامات پنتاگون تا جایی پیش رفت که اظهار داشت “رادیو مردم را نمی کشد. مردم، مردم را می‌کشند.” در سال 1994، حکومت روندا و ملیشه‌های هوتو 800،000 نفر را در 100 روز به قتل رساندند.

دارفور و راخین: نسل کشی در قرن بیست و یکم

وقایع قرن بیست اثبات این امر است که ما در متوقف ساختن نسل‌کشی ناکام بوده ایم. اما این روند در قرن بیست و یک نیز ادامه داشته است. اولین نسل کشی در این قرن در غرب سودان به نام دارفور در سال 2003 روی داد. مانند روندا، استقلال سودان از بریتانیا در سال 1956 منجر به تشدید شکاف‌های قومی و مذهبی شد. جنگ داخلی سودان منجر به مرگ صدها هزار افراد ملکی در این کشور شد و میلیون‌ها زن، کودک و مرد مورد سوء استفاده قرار گرفتند و مجبور به خدمت در ارتش شدند یا ار خانه‌های شان رانده شدند.

بسیاری از کشورها سودان را برای متوقف ساختن کشتارها تحت فشار قراردادند. دولت امریکا کشتار در دارفور را در سال 2004 نسل‌کشی دانست. اما روسیه و چین با رد نقض استقلال سودان مانع اقدام جدی علیه حکومت این کشور در شورای امنیت شدند. در حالی‌که مقامات آمریکایی ممکن است علیه خشونت سخن گفته باشند ولی کار چندانی برای متوقف ساختن کشتار در سودان انجام ندادند. یک نیروی صلح‌بان سازمان ملل در سال 2007، پس از 4 سال از آغاز نسل‌کشی، به دارفور سودان اعزام شد. اما این نیروی صلح‌بان نسبتا کوچک بود و از حمایت و بودجه کافی برخوردار نبود.

در سال 2007 ارتش و ملیشه‌های بودایی در میانمار حملاتی را علیه اقلیت مسلمان روهنگیایی در این کشور راه اندازی کردند. مانند روندا و سودان، امپریالیزم اروپایی برای سال‌ها تنش‌های قومی در میانمار را شعله‌ور نگهداشته است. از سال 2007، ارتش میانمار و اکثریت بودایی کمپین نابودی اقلیت مسلمان را در این کشور راه اندازی کرده اند. آن‌ها به طور نظام‌مند و ظالمانه میلیون‌ها نفر را مورد سوء استفاده قرارداده، کشتند و بی‌خانمان ساختند. بزرگ‌ترین اردوگاه پناهندگان، اردوگاه روهنگیایی‌ها در بنگلادش است.

در سال 2018، ایالات متحده این مظالم را یک نسل‌کشی اعلان کرد. با این حال، بازرسانی که برای وزرات خارجه امریکا کار می‌کنند، در همان سال اظهار داشتند که اعلام برای متوقف ساختن گلوله کافی نیست. بی‌تفاوتی بین المللی صدها هزار روهنگیایی را در معرض مرگ، تهاجم، شکنجه و بی‌خانمانی قرار داده است.

نتیجه‌گیری: نسل کشی دوباره و تکرار آن

نسل‌کشی به خاطر انتخاب‌های مردم روی می‌دهد. در داخل یک جامعه، نفرت برخی از مردم را وادار می‌کند تا تصمیم بگیرند دیگران را به قتل برسانند. دیگر مردم تصمیم می‌گیرند تا این اتفاق رخ بدهد، بدون اینکه اقدامی برای دفاع از کسانی که در معرض کشتن قراردارند انجام بدهند. درسطح بین المللی، نسل کشی همچنان ادامه دارد زیرا رهبران کشورهای قدرتمند تصمیم می گیرند تا در این روند مداخله نکنند یا مانع مداخله سازمان ملل برای متوقف ساختن نسل‌کشی می‌شوند.

سمنتا پاور، نماینده سابق ایالات متحده در سازمان ملل، استدلال می‌کند که اقدام بموقع برای متوقف ساختن نسل‌کشی نقش حیاتی دارد. از زمان جنگ جهانی دوم و هلوکاست، کشورهای بزرگ مانند روسیه و چین اغلب علیه مداخله سازمان ملل برای متوقف ساختن نسل کشی رای داده اند. با این حال، پاور معتقد است که ایالات متحده توانمندترین کشور برای متوقف ساختن نسل‌کشی بوده است.

ایالات متحده بیشتر از هر کشور دیگری دارای منابع لازم برای اقدام خارج از چارچوب سازمان ملل بوده است. تقریبا در هر موردی، ایالات متحده انتخاب کرده است که اقدامی نکند. پاور استدلال می‌کند که انفعال حکومت ایالات متحده یک ناکامی برای نظام امریکا نبوده است. از نظر پاور، نظام با بدبینی قابل درک، همان‌طور که هدفش بود کار می‌کند. او به این نکته اشاره می‌کند که هیچ رئیس جمهوری در آمریکا جلوگیری از نسل کشی را به عنوان اولویت خود تعیین نکرده است و حتی هیچ رئیس جمهور ایالات متحده بابت بی‌تفاوتی اش در برابر نسل کشی از نظر سیاسی متحمل هچ رنجی نشده است.

بارها کشورهای قدرتمند جهان چشمان خود را بر روی مظالم بسته اند. چرا؟ در هرمورد از 6 قضیه بالا، یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل مانع اقدام این سازمان برای جلوگیری از نسل‌کشی شده اند. برخی اوقات، ملت‌های قدرتمند، کشورهای پولدار، قدرتمند و با نفوذ به جای متوقف ساختن نسل‌کشی، در حقیقت، به کسانی که مشغول کشتار مردم بوده اند، کمک کرده اند.

نسل کشی رخ می‌دهد، زیرا نظام بین المللی پسا جنگ جهانی دوم، نه تنها برای حفاظت از حقوق بشر طرح نشده بود، بلکه این نظام برای کسب اطمینان از به قدرت ماندن قدرت‌مندان طرح شده بود. حق وتو در شورای امنیت اطمینان می‌دهد که سازمان ملل قادر به متوقف ساختن نسل کشی نیست، حتی اگر یکی از پنج اعضای دایمی آن با چنین کاری مخالفت کند. کشورهای قدرت‌مند تصمیم می‌گیرند به تمامیت ارضی یا آجندای بین المللی خود نسبت به متوقف ساختن نسل کشی و قتل عام افراد ملکی ارجحیت بدهند. نظام بین الملل ناکام نیست. این نظام دقیقا همان گونه که مد نظر قدرت‌مندان بوده است، عمل می‌کند.

اگر بدون شک زبان مشترک جامعه بین المللی، حقوق بشر است و نسل‌کشی هم‌چنان ادامه دارد، این برای حقوق بشر به چه معناست؟ یا در مورد اخلاق جمعی جامعه جهانی ما چه معنایی دارد؟

Sources:
Kennedy, Paul. The Parliament of Man: The Past, Present, and Future of the United Nations. New York: Vintage Books, 2006. Jackson, Karl D, “The Ideology of Total Revolution,” in Karl D. Jackson, ed., Cambodia, 1975-1978: Rendezvous with Death (Princeton, NJ: Princeton University Press, 1989).
Mazower, Mark. No Enchanted Palace: The End of Empire and the Ideological Origins of the United Nations. Princeton University Press, 2009.
Moyn, Samuel. Not Enough: Human Rights in an Unequal World. Harvard University Press, 2018.
Naimark, Norman. Genocide: A World History. Oxford: Oxford University Press, 2017.
Power, Samantha. A Problem from Hell: America and the Age of Genocide. New York: Basic Books, 2013.

 

 

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=2088

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com