پنج‌شنبه 1 قوس 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

نزدیک به سه سال است که از سلطه غیر مشروع طالبان بر افغانستان می‌گذرد. در این سه سال افغانستان از جهات مختلف متضرر شده است؛ از جملۀ آن آموزش است. پیامدهای زیان آور این کار زمانی خوب فهم و درک می‌شود که ماهیت و کارکرد آموزش و دانایی در پیوند با توسعه، انکشاف، صلح و ثبات جوامع امروزی در نظر گرفته شود.
نظام جهل پرور

نزدیک به سه سال است که از سلطه غیر مشروع طالبان بر افغانستان می‌گذرد. در این سه سال افغانستان از جهات مختلف متضرر شده است؛ از جملۀ آن آموزش است. پیامدهای زیان آور این کار زمانی خوب فهم و درک می‌شود که ماهیت و کارکرد آموزش و دانایی در پیوند با توسعه، انکشاف، صلح و ثبات جوامع امروزی در نظر گرفته شود.

در ارتباط با توسعه گفتمان حاکم، گفتمان توسعه انسانی است. براساس این گفتمان عامل اصلی توسعه در جوامع مختلف افزایش سرمایه انسانی است. مقصود از سرمایه انسان هم رشد کمی و کیفی جمعیت یک کشور است. یعنی کشوری فرایند توسعه را به راحتی سپری می‌کند که در قدم اول جمعیت کافی داشته باشد و در قدم دوم جمعیت آن از نظر تعلیم، تحصیل، تندرستی و سلامت در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند.

مطلب قابل توجه این است که وقتی سخن از آموزش و تحصیل می‌رود یا بحث تندرسی و سلامت مطرح می‌شود اینها در جوامع امروز و براساس تجربیات بشری، تعریف واضح و روشن دارد. نمی‌شود هر اطلاعاتی را علم و نبود مریضی را سلامت نامید. بنابراین، کشوری اگر بخواهد از گردونه‌های پر خم و پیج توسعه، عبور کند، هیچ چاره‌ای جز عبور از فلتر آموزش نیروی انسانی ندارد. حتی در گفتمان‌های که قدرت یا اقتصاد یا فرهنگ را در توسعه اصل قرار می‌دهد باز هم سرمایه انسانی از منزلت و جایگاه بلندی برخوردار است. منتها وزن آن فرق دارد.

اما در سه سال حاکمیت طالبان در افغانستان چند اتفاق عمده رخداد که در نتیجه روند نوپای کاروان آموزش و تحصیل در افغانستان متوقف و کشور از نظر سرمایه بشری ورشکسته و افغانستان به جامعه جاهله مبدل شد. مهم‌ترین اتفاقاتی که افغانستان را در پرتگاه چاه ویل جهل و نادانی برده است، عبارتند از:

  1. محبوس ساختن زنان و دختران در جهنم ظلمت همراه با عذاب الیم؛ خطرناک‌ترین اقدام طالبان بستن دروازه‌های علم و دانایی بر روی دختران و زنان است. یعنی محروم ساختن نصفی از پیکر جامعه از نقش آفرینی در فرایند توسعه و پیشرفت و مجبور ساختن دختران به تن دادن به ازدواج‌های زودهنگام و محروم ساختن از لذت‌های زندگی مبتنی بر دانایی و مهارت. در دنیای پیچیدۀ امروز افرادی فاقد علم و مهارت برای جامعه آورده‌ای ندارد و هیچ کاری به آنها سپرده نمی‌شود. این کار طالبان یک بدعتی است که پیشینه ندارد؛ زیرا در نظام فکری طالبان زنان نباید درس بخوانند. این نگاه با محروم بودن زنان از تحصیل بخاطر عدم امکانات و دیگر موانع متفاوت است.
  2. خارج شدن سرمایه‌های علمی؛ پس از حاکمیت طالبان اکثر به اتفاق کدرهای علمی اعم از دانشگاه‌ها و مکاتب از کشور خارج شدند. اندک افرادی که هم جایگزین شدند توانایی علمی و تجربه عملی اساتید و کدرهای قبلی را ندارند. این کار در عرصۀ آموزش و تحصیلات عالی زیان سنگینی در پی داشت. در تمام دنیا یکی از فاکتورهای سنجش میزان توسعه یافتگی یک کشور، سنجش میزان کدرهای علمی آن است. هرچه یک کشور از این جهت تهی باشد، به همان میزان در پلۀ پایین‌تر توسعه قرار می‌گیرد. مثل وضعیت موجود افغانستان. به جای رشد و توسعه هر روز یک گام به عقب می‌گذارد.
  3. محروم ساختن افغانستان از فرصت‌های تحصیلی دنیا؛ در دوران جمهوری اسلامی افغانستان علاوه بر بورس‌های دولتی، کشورهای مختلف بورس‌های آزاد و شخصی می‌دادند. از این طریق دریچه بزرگی به سمت کاروان جهانی علم برای فرزندان افغانستان گشوده شده بود. هر کسی به میزان توان خود قادر بود که به حافظه جهانی دانایی متصل شود و از آن بهره‌ببرد. اما در این سه سال عملا این اتصال قطع شد و افغانستان به یک جزیره‌تبدیل شده است؛ جزیزه‌ای که زمین آن شورزار است و غاصبان راه‌های استفاده از نعمات بیرونی را نیز به روی مردم خود بسته و کلید قفل آن را نیز در دریا انداخته‌اند. دیگر نه خبری از اعطای معنار دار بورس‌های تحصیلاتی است و نه فرصت و امکانی بهره‌مندی از آن.
  4. یک‌دست ساختن ادارات؛ در کنترل گرفتن ادارات روی تعلیم و تحصیل نقش دارد. چون در نظر غالب مردم تحصیل و مخصوصا تحصیلات عالی برای بدست آوردن شغل و کار است. وقتی که طالبان به‌غیر از نیروهای خودش اجازۀ ورود ساختار کشور را ندهند، بسیاری دیگر انگیزۀ تحصیل را از دست می‌دهند؛ چنانکه میزان شرکت کنندگان در کانکور امثال در ولایات مختلف، بشدت افت کرده بود.
  5. بیکاری و کاهش سرانه ملی؛ در پی سلطه طالبان بی‌کاری به اوج خود رسیده است و درامد اکثریت مردم متمایل به صفر است. این امر باعث شده است که خانواده‌ها فرزندان خود را به کار تشویق کنند تا نیازهای اولیه شان تأمین شود. تأثیر این بحران بر تحصیل وقتی خوب آشکار می‌شود که به تحصیلات خصوصی توجه شود. در بیست سال گذشته بخش خصوصی کمبودهای آموزشی اعم از مکتب و تحصیلات عالی را پوشش داده بود. ولی در این سه سال مراکز دولتی بیش از گذشته ضربه خورد و امکان تعلیم و تحصیل در بخش خصوصی نیز به‌دلیل فروپاشی اقتصادی فراهم نیست.
  6. تغییر در نصاب تعلیمی و رشته‌های تحصیلی؛ طالبان از همان آغاز حاکمیت خود نظام تعلیمی و تحصیلی افغانستان را به یک نظام‌های ایدئولوژیک تبدیل کرد. نظام‌های که در خدمت تثبیت و هژمونیک ساختن افکار و اندیشه‌های طالبان باشد. در حقیقت ماهیت این نظام‌ها را از علم تهی کرد و غیر علم را بجای علم قرار داد. موضوعاتی که فراگیری آن هیچ سودی به بهبودی زندگی مردم ندارد. لذا دیگر حتی پسران نیز به فراگیری چنین آموزشی علاق‌مند نیستند.
  7. بستن رسانه‌های آزاد؛ رسانه‌ها در بیست سال گذشته در ترویج دانایی در جامعه نقش اساسی داشت و در بالا بردن اطلاعات مردمی که از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند، اثر مهم داشت. ولی دیگر این رسانه‌ها نیز وجود ندارد و در نتیجه جامعه از چرخش دانش عمومی محروم است.

نتیجه این وضعیت عقب ماندگی جامعه در عرصه آموزش و تحصیل است. آثار این وضعیت شوم در همین حد نیست، بلکه در عرصه‌های مختلف جامعه تبارز می‌کند و در حقیقت چرخ توسعه کشور را از کار می‌اندازد و افغانستان را به جامعه جاهله و محروم از دستاوردهای بشری تبدیل می‌کند. چنین نظامی در حقیقت یک نظام جاهل پرور است.

منبع: نشریه راه عدالت، شماره 14 

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=3673

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com