به گزارش اطلاعات روز، در یکی از اولین روزهای بهار سال ۱۴۰۱، گروهی از دانشجویان رشتهی موسیقی به دانشگاه کابل برگشتند تا در سال نو درسهای خود را دوباره آغاز کنند. رشتهی موسیقی در آن زمان پنجاه دانشجو داشت. آن روز همهی آن پنجاه نفر نیامده بودند؛ اما آنانی که آمده بودند با دروازهی مهرولاکشدهی دیپارتمنت موسیقی روبهرو شدند. دانشجویان رشتهی موسیقی در آن زمان به اطلاعات روز گفتند که نمیدانند با آن وضعیت چه کار کنند.
دانشجویان نه فقط با دروازهی مهرولاکشده روبهرو شدند، بلکه متوجه شدند که بسیاری از استادانشان نیز کشور را ترک کردهاند. در آن هنگام هشت استاد موسیقی و یک کارمند فنی این دیپارتمنت افغانستان را ترک کرده بودند و فقط یک استاد موسیقی باقی مانده بود. به دانشجویان باقیمانده گفته شد که آنان ناگزیر اند به دیپارتمنتهای سینما و ادبیات نمایشی بروند.
طالبان حتا نام این دیپارتمنت را به دیپارتمنت «تصنیف و ترانه» تبدیل کردند، سپس مجسمهها را شکستند، به دانشجویان دیپارتمنت نقاشی هشدار دادند که فقط نقاشی از طبیعت مجاز است. آنان همچنین نام دیپارتمنت مجسمهسازی را به دیپارتمنت هنرهای تزئینی تبدیل کردند و ساختن و ترسیم «موجودات زنده» را ممنوع اعلام کردند؛ حتا ساختن منقار پرندگان را نیز ممنوع قرار دادند. این فقط پارهای از تغییرات بزرگی بود که طالبان در نظام آموزشی و نصاب تعلیمی افغانستان وارد کردند.
افغانستان با تغییر نصاب آموزشی و سیاستهای تحصیلی بیگانه نیست. در یک قرن گذشته، نظامهای مختلف حکومتی گاه در کنار مضامین قدیمی مضامین تازهای در نصاب آموزشی گنجاندهاند، گاه مضامین سابق را حذف کردهاند و گاه در درجهبندی و توزیع این مضامین در صنوف مختلف تغییر آوردهاند و زمانی بخشهایی از دانشگاه را حذف کرده یا تغییر نقش دادهاند. کارشناسان عرصهی آموزش واردشدن این تغییرات در نصاب تعلیمی را تا آنجا که برخاسته از نیازهای زمانهاند و مبنایشان روند طبیعی توسعهی فرهنگی و اجتماعی یک مملکت است، امری عادی میدانند.
هر کشوری که نخواهد از روند توسعهی سریع علمی و اقتصادی این عصر عقب بماند، نیاز دارد که پیوسته نظام و نصاب آموزشی نهادهای تعلیمی خود را روزآمد بسازد؛ گسترش رشتههای تحصیلی و انکشاف آنها نیز در همین راستا قابل توجیه است. این روند نوسازی و بهسازی نصاب آموزشی در اکثر کشورها با دو ملاحظهی اجتنابناپذیر همراه است: یکی، نصاب آموزشی یک کشور با شاخصهای داخلی خود آن کشور (از نظر سنجش نیازها، ظرفیتها و چشماندازهای توسعهی محلی) هماهنگ باشد؛ دیگری، نصاب آموزشی یک کشور چشمی بر رقابتهای علمی و تکنولوژیک در سطح منطقه و جهان نیز داشته باشد.
به بیانی دیگر، نصاب آموزشی رسمی در یک مملکت از یکسو نمیتواند بیاعتنا به نیازهای داخلی و سطح رشد شهروندان و مطالبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان در این عصر باشد و از سویی دیگر نمیتواند از آنچه در سطح جهان میگذرد و بر سرنوشت تمام شهروندان در تمام کشورها اثر میگذارد بریده بماند. اما یافتههای ما نشان میدهد تغییراتی که طالبان در نصاب آموزشی افغانستان وارد کردهاند، در مسیر مدرنسازی آموزش و توسعهی علمی نهادهای تعلیمی نبوده است.
در بیش از دو سالی که از حاکمیت طالبان بر افغانستان میگذرد، سیاستورزان و آموزگاران این گروه به تغییر گسترده در نصاب آموزشی مکاتب، دانشگاهها و دیگر نهادهای تحصیلی دست زدهاند. دسترسی به آموزش را بر اساس جنسیت سهمیهبندی کردهاند و بر برخی رشتهها محدودیتهایی وضع کردهاند که ماهیت آن رشتهها را کاملا تغییر دادهاند. این تغییرات بیشتر معطوف به اخراج استادان دانشگاه، حذف مضامین علمی، برگرداندن آموزش به نظام مدرسی قدیمی، افزایش مضامین تبلیغاتی و تبدیلکردن متون درسی به ابزارهای تلقین سیاسی، القای رادیکالیسم مذهبی و پرورش نسلی از طالبان عصر جدید هستند.
در متون آموزشی جدید و بهصورت خاص علوم انسانی، طالبان و چهرههای بارز این گروه تقدیس و تکریم، کشتار و تخریب آنان توجیه و رادیکالیسم اسلامی، زنستیزی و ستیز با جهان غیراسلامی تقویت شده است. تکفیر گروههای قومی و مذهبی، تشویق به جهاد، دفاع از اسلام و نشر و پخش آن در کشورهای غیراسلامی و بیگانهپنداری وسایل ارتباط جمعی، کتاب، فلم، موسیقی و رقص گرایش مایههای اصلی مضامین و متون آموزشی جدید را تشکیل میدهند. در مضامین و درسگفتارهای جدید طالبان، تاریخ بهصورت هدفمند تحریف و مفاهیم مرتبط به آزادیهای مدنی حذف و نکوهش شدهاند.
منابع آموزشی و محیط دانشگاهها و نهادهای تحصیلات عالی دولتی در گذشته نیز تحت تأثیر گرایشهای افراطگرایانه قرار گرفته بودند. نهادهای آموزشی در دههی دوم نظام جمهوریت محل پخش افکار گروههای افراطگرای مانند جمعیت اصلاح و حزب التحریر و حتا داعش خراسان و طالبان شده بودند.
تشدید عقبماندگی
نشریه آموزش عالی تایمز از معتبرترین سیستمهای رتبهبندی جهانی دانشگاه است؛ در جمع نزدیک به دو هزار دانشگاه معتبر در این نشریه، نام هیچ دانشگاهی از افغانستان وجود ندارد. رتبهبندی این نشریه در سال ۲۰۰۴ راهاندازی شد. بررسی امسال این رتبهبندی، براساس بررسی هزار و ۷۹۹ دانشگاه تهیه شده است. پایینبودن کیفیت آموزش دلیل اصلی شاملنشدن دانشگاههای افغانستان در جمع دانشگاههای معتبر جهان است. در بسیاری از دانشگاههای عمدتا دولتی جزوههای ناکارآمد و کهنه تدریس میشود.
برای تغییر برنامههای درسی در دانشگاهها، حکومت پیشین افغانستان در سال ۱۳۸۸، «کمیته ملی تجدید و انکشاف نصاب» را ایجاد کرد. این کمیته تا سال ۱۳۹۲، ۵۲ عنوان درسی را به دانشگاهها و مؤسسات تحصیلات عالی توزیع کرد، ولی این نصاب بهدلیل غیرمعیاری و بهروزنبودن آن، تطبیق نشد.
بهدنبال آن در ماههای عقرب ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ وزارت تحصیلات عالی حکومت پیشین برای بهبود وضعیت برنامههای درسی دانشگاهها، «اجماع ملی» برگزار کرد. در این اجماع، عیارکردن نصاب تحصیلی در مطابقت با نیازهای جامعه و بازار کار و بهروزرسانی آن با توجه به تحولات علم و تکنولوژی برای تغییر و انکشاف برنامههای درسی دانشگاهها هدف تعیین شدند. قرار شد که برنامهی درسی در ۱۶۵ رشتهی دورهی لیسانس بازنگری شود. این برنامه تنها در ۴۴ رشته تطبیق شد.
با وجود تلاشها برای معیاریسازی نصاب آموزش عالی، برخی مضامین، بهویژه ثقافت اسلامی، که در تمامی رشتهها برای دانشجویان تدریس میشد، آکنده از مطالبی بود که برای ترویج افراطگرایی بهواسطهی استادان دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل که عمدتا به بنیادگرایی متهم بودند، تدوین شده بود. آخرین بار در دورهی جمهوریت، نصاب تحصیلی ثقافت اسلامی در سال ۱۳۹۸ بازنگری شد. در نسخهی نهایی آن، دانشجویان به دفاع از مقدسات و ارزشها، برپایی دولت و اقامت شریعت اسلامی ترغیب شدهاند.
همچنین نسبت به تأثیر تکنولوژی در ایجاد «شک» و «تردید» باورها ابراز نگرانی و نشر دعوت و ارزشهای اسلامی و مبارزه با «انحرافات» از مکلفیتهای دینی دانشآموزان خوانده شده است. «انحرافات فکری»، «استشراق»، «تنصیر»، «موسیقی»، «رقص»، «سوءاستفاده» از اینترنت و رسانههای جمعی ذیل عنوان «مبارزه با انحرافات در جامعهی اسلامی» آمده است.
در این نسخهی نصاب تحصیلی، «نظام سیاسی اسلام» برای سمستر پنجم مدنظر گرفته شده است.
شرحی که در این مورد آمده، با این جملات شروع میشود: «نظام سیاسی اسلام از جمله نظامهایی است که امروزه بیشتر از هر زمان دیگر دچار شبهات و تاختوتاز قرار گرفته و حتا منجر به شیوع مفکورهی پوچ جدایی دین از سیاست میان مسلمانان ناآگاه شده است.» در ادامه از واژههای چون «رعیت» بهجای شهروند و «دولت اسلامی» بهجای دولت بهکار گرفته شدهاند.
در درسگفتار این مضمون که در سال ۱۳۹۶ در دانشگاه کابل تدریس میشد، خلافت یا امارت، بهعنوان نظام سیاسی اسلام آمده است: «از زعیم سیاسی اسلام به القاب خلیفه، امام و امیرالمؤمنین تعبیر میشود.» «بیعت» هم نحوهی کسب مشروعیت خلافت یا امارت ذکر شده است؛ دولت آرمانی در این جزوه، خلافت صدر اسلام و «خلافت کبرا» هم «حکومت جهانی اسلامی» آمده است.[۱]
در ادامه، تمامی مسلمانان «بدون درنظرداشت نژاد، منطقه، لسان و… اتباع «حکومت اسلامی» و دارای حقوق مساوی خوانده شدهاند.۱ کشورهای غیراسلامی در این درسگفتار، «کفری» و «دشمن» خطاب شده و آمده است که این کشورها «جنگ جهانی» را در مقابل «جریانات اسلامی» راه انداختهاند.۱ دموکراسی که نظام دولت پیشین افغانستان هم بود، «جاهلیت» تعبیر شده است.۱
انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان در سال ۱۳۹۸ با نشر پژوهشی، اعلام کرد که درسگفتارهای ثقافت اسلامی بر دانشجویان مؤثر بوده است. براساس یافتههای این پژوهش، ۳۱.۴ درصد دانشجویان در دانشگاههای کابل، هرات و ننگرهار، خلافت اسلامی را الگوی حکومتداری خوب خوانده بودند.
در متن آموزشی «نظام اجتماعی اسلام» که در دانشگاه پولیتخنیک کابل تدریس میشود «تنصیر»، «استشراق»، «فحشا و عریانی»، «اختلاط زنان»، موسیقی و رقص بهعنوان «انحرافات» دستهبندی شده است. تنصیر یک حرکت «دینی، سیاسی و استعماری» به هدف نشر دین مسیحیت خوانده شده است.
در توضیح استشراق (شرقشناسی) آمده که بر تحقیقات «علمای یهود و نصاری و سایر ساکنان غرب» در مورد دین، تمدن و وضعیت اجتماعی مسلمانان اطلاق میشود. برای استشراق سه مرحله (اکتشاف، اختلاط و دشمنی علنی) آورده شده و هدف از آن، «نابودی و اضمحلال نهایی اندیشه و عقیدهی اسلامی» و «ممانعت» از پذیرش اسلام توسط غربیها بیان شده است.[۲]
در مضمون «تعلیمات صلح» دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه کابل که در سال ۱۳۹۹ تدریس میشد، نیز این موضوعات تحت عنوان «جنگ فکری و نقش آن در از بینبردن صلح» آمدهاند. چهار مرحله «جنگهای صلیبی، استعمار، استشراق و ترویج مسیحیت از طریق استخدام دعوتکنندگان مسیحی برای دعوت به این دین» برای جنگ فکری تذکر رفته است.
در مورد مستشرقان چنین آمده است: «همان دانشمندانی اند که کینه و تعصب نادرستشان نسبت به اسلام آنان را مجبور میکند که در فرهنگ اسلامی تحقیق کنند و بعد از آن بهمنظور لطمهزدن به اسلام، مطالبی خلاف تحقیقات خود را نوشته و آنها را در فرهنگ اسلامی تزریق کنند.»
کتابها، روزنامهها، مجلات، نشریهها، کنفرانسها، یادداشتهای بزرگ و غیره وسایل مستقیم و «دانشگاهها و مراکز تعلیمی که غربیها برای شناخت کامل فرهنگ و آداب اسلامی برای خودشان تأسیس کردهاند»، وسایل غیرمستقیم استشراق در این درسگفتار معرفی شدهاند. در این جزوه بر حرامبودن موسیقی تأکید شده است.
علیرغم وجود متون آموزشی افراطگرایانه، در سالیان اخیر تلاشهایی به هدف جذب متخصصین و افزایش ظرفیت علمی دانشکدهها و ارتقای ظرفیت تخصصی استادان دانشگاههای دولتی به اجرا گذاشته شده بود. صدها نفر از استادان دانشگاهها برای گذراندن دورههای ماستری و دکترا، به خارج از کشور اعزام شده بودند. سقوط دولت پیشین و رویکارآمدن طالبان، این تلاشها را بیاثر کرد.
اخراج و فرار کادر علمی دانشگاهها
هرجومرج ناشی از تغییر ناگهانی وضعیت سیاسی و به قدرت رسیدن دوبارهی رژیم طالبان دانشگاهها و محیط علمی کشور را نیز در بر گرفت. مهمترین این تغییر، خروج بسیاری از استادان دانشگاهها، بهویژه استادان جوان از کشور بود. دانشگاه کابل که بزرگترین و مهمترین دانشگاه دولتی در افغانستان است، بیش از باقی دانشگاهها از وضعیت متأثر شده است.
بر اساس یافتههای بیبیسی، در زمستان ۱۴۰۰، از سه دانشگاه بزرگ افغانستان (دانشگاههای کابل، بلخ و هرات) در مجموع ۲۲۹ استاد از ادامهی تدریس یا انصراف داده یا اخراج شده بودند. بر این اساس، تنها از دانشگاه کابل شش ماه پس از به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان، ۱۱۲ استاد کشور را ترک کردهاند. قبل از سقوط دولت پیشین افغانستان، مجموع استادان دانشگاه کابل ۷۸۰ نفر گفته شده است.
مجموع استادان دانشگاه هرات نیز ۴۳۰ نفر بوده است که از آن جمله ۷۵ استاد کشور را پس از تسلط دوبارهی طالبان تا زمستان سال ۱۴۰۰ ترک کردهاند. ۱۴۰ نفر از استادان دانشگاه هرات قبل از سقوط دولت پیشین، برای ادامهی تحصیل در خارج از کشور بودهاند. تا آن زمان ۴۲ استاد از دانشگاه بلخ نیز از ادامهی تدریس انصراف داده و از کشور خارج شدهاند.
در ماه ثور ۱۴۰۱ تعدادی از استادان دانشگاه بلخ به هشت صبح گفته بودند که ریاست این دانشگاه اسامی ۵۰ نفر از استادانی را که قرار است اخراج شوند، تهیه کرده است. در خزان ۱۴۰۱ شماری از استادان دانشگاههای کشور در اعتراض به ممنوعیت اجباری تحصیل دختران، از کرسی استادیشان استعفا کردند. تعداد استادانی که تا ماه جدی سال ۱۴۰۱ در اعتراض به این تصمیم از سمتهایشان استعفا کرده بودند، به ۱۳۰ نفر رسید.
بر اساس آمارهای ادارهی احصائیه افغانستان، در سال ۱۴۰۰ (قبل از سقوط دولت پیشین)، شمار استادان دانشگاههای خصوصی و دولتی به ۱۶ هزار و ۵۴۶ نفر میرسیده است که ۳۸ درصد از آن استادان دانشگاههای دولتی بودهاند و ۶۲ درصد از آنان در دانشگاههای خصوصی مشغول تدریس بودهاند. در سال ۱۴۰۱ این رقم با ۱۱ درصد کاهش به ۱۴ هزار و ۷۴۴ استاد رسیده است.
تعداد استادان دانشگاههای دولتی نیز از شش هزار و ۲۶۱ نفر به پنج هزار و ۹۴۳ نفر کاهش یافته است. این آمار با توجه به افزایش چشمگیر تقاضا برای ترک افغانستان و ادامهی اعمال محدودیت بر استادان دانشگاه، بهصورت قطع افزایش یافته است. بر اساس یافتههای بیبیسی، تا ماه جوزای امسال، از مجموع ۷۸۰ استاد دانشگاه کابل، بیش از ۴۰۰ نفر آنان از کشور خارج شدهاند و سمت استادی ندارند. این مجموعه شامل ۱۲۸ استادی که برای تحصیل به خارج از افغانستان رفته بودند، نیز میشود.
بسیاری از آنان کسانی بودهاند که اسناد تحصیلی ماستری و دکترا داشتند. مطابق این یافتهها، ۲۲ استاد از دانشکدهی هنرهای زیبا، ۳۲ استاد از دانشکدهی زراعت، ۲۷ استاد از دانشکدهی انجنیری، ۲۲ استاد از دانشکدهی علوم کمپیوتر، ۲۱ استاد از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی، ۱۴ استاد از دانشکدهی روانشناسی، ۱۳ استاد از دانشکدهی علوم اجتماعی و ۱۲ استاد از دانشکدهی اداره عامه، کرسی استادیشان را رها و کشور را ترک کردهاند. استعفا یا اخراج اجباری استادان دانشگاه، برخی دیپارتمنتها را عملا فلج کرده است. یک نمونهی آن، دیپارتمنت زبان فرانسوی است که هفت استاد خارجی آن پس از تسلط دوبارهی طالبان بر افغانستان این کشور را ترک کردهاند.
حکومت طالبان نه فقط نگران خروج گروهی استادان و کادر علمی دانشگاهها نشد، بلکه در مواردی آنان را به اجبار وادار کرد که از دانشگاهها خارج شوند تا جای آنان با کسانی که سیاستهای آموزشی طالبان را حمایت میکنند، پر شود. عبدالقهار سروری، رییس پیشین دانشگاه البیرونی در یک برنامهی تلویزیونی گفت که او پس از رویکارآمدن طالبان، ۴۵ روز سرپرست ریاست این دانشگاه بود و پس از آن جای او «یکی از استادان دانشگاه و سپس یک قاری طالبان رییس دانشگاه تعیین شد».
علاوه بر فشار و اعمال محدودیت بر استادان و اخراج و انصراف بسیاری از کادرهای علمی دانشکدههای دولتی، استخدام استادان در دانشگاههای دولتی و خصوصی، به تأیید «هیأت خاص» وزارت تحصیلات عالی مرتبط شده و الزامات رفتاری و گفتاری نیز برای استادان دانشگاهها تعیین شده است.
علاوه بر این محدودیتها، مسألهی مؤثر دیگر در انصراف استادان از ادامهی تدریس در دانشگاههای عمدتا دولتی، کاهش شدید معاش است. بهگفتهی یک استاد دانشگاه که به آلمان مهاجرت کرده است، کسانی که رتبهی علمی «پوهاند» داشتند، قبل از رویکارآمدن طالبان ۸۰ هزار افغانی معاش رسمی دریافت میکردند. این مقدار در دورهی طالبان به ۳۹ هزار افغانی در ماه تقلیل یافت. وزارت تحصیلات عالی طالبان در ماه حمل ۱۴۰۲ دوباره در این مورد تجدید نظر و اعلام کرد که معاش استادان دانشگاه را دوباره افزایش میدهد.
مطابق این تصمیم، معاش رتبهی علمی پوهاند از ۳۹ هزار افغانی به ۶۰ هزار افغانی، معاش رتبهی علمی پوهنوال از ۳۳ هزار افغانی به ۴۵ هزار افغانی، معاش رتبهی علمی پوهندوی از ۲۷ هزار افغانی به ۳۸ هزار افغانی و معاش رتبهی علمی پوهنمل از ۲۱ هزار افغانی به ۳۰ هزار افغانی در ماه افزایش یافت. این اقدام به نظر نمیرسد نقشی در جذب دوبارهی کادر متخصص دانشگاه داشته باشد.
وزارت تحصیلات عالی طالبان برنامههایی را برای استادان کنونی دانشگاهها اجرا میکند که مقصود از آن آشناسازی استادان دانشگاهها با اسلام سیاسی مورد نظر طالبان است و حد و حدود آنان را در محیط دانشگاه مشخص میسازد. مثلا این نهاد تحت ادارهی طالبان، استادان را به تکریم از رهبران این گروه در هنگام ارائهی درس ملزم کرده است.
استادان برخی از دانشگاههای دولتی به روزنامه اطلاعات روز تأیید کردند که از سوی مسئولان دانشگاهها برایشان گفته شده تا در هنگام نامبردن از ملامحمد عمر، رهبر پیشین و بنیانگذار و ملااخترمحمد منصور، دومین رهبر طالبان عبارت «رحمهالله» و «تقبلهالله» را بهکار ببرند. در مورد هبتالله آخوندزاده، رهبر فعلی طالبان و سایر چهرههای مطرح دیگر این گروه که زندهاند، هم گفته شده عبارت «حفظهالله» استفاده شود.
استادان دانشگاهها ملزم شدهاند تا در تألیفات، پژوهشها و آثار علمی خود این عبارات را دربارهی چهرههای مطرح طالبان لحاظ کنند. این مورد شامل مقالات برای ترفیع رتبهی علمی استادان دانشگاههای دولتی هم میشوند. یک استاد دانشگاه که نخواست هویتش افشا شود، گفت عدم رعایت آن «عواقبی» در پی دارد و مسئولان طالبان در دانشگاهها نادیدهگرفتن این نکات را دشمنی با این گروه میدانند.
در اوایل جوزای ۱۴۰۲، معاونت علمی وزارت تحصیلات طالبان در مکتوبی از استادان دانشگاه خواست که از هر گونه رفتار در مخالفت با نظام طالبان خودداری کنند. ندامحمد ندیم، سرپرست وزارت تحصیلات این گروه هم در ماه حوت سال گذشته در مراسمی در قندهار گفت: «تخریبکنندگان که نظام [طالبان] را با زبان، قلم یا عملا تخریب میکنند، باغیان و واجبالقتل اند.»
به نظر میرسد روند استخدام ملاها و طلاب مدارس دینی در دانشگاهها شتاب و قوت بیشتر گرفته است. طالبان در ۳۰ اسد اعلام کردند که حدود ۵۵۰ استاد مضمون ثقافت را در دانشگاههای دولتی استخدام کردهاند. از این میان، ۱۳ نفر در دانشکدهی شرعیات دانشگاه بامیان مقرر شدهاند. یک منبع آگاه گفت که در جمع این افراد هیچ یکی از آنان شیعه و هزاره نیستند. بهگفتهی او، از تقرر هزارهها در این دانشگاه بهصورت هدفمند جلوگیری شده است. «هزارهها [در دانشگاه بامیان] ثبتنام کردند. اسناد [لازم برای کاندیدشدن را] داده بودند؛ اما اسم هیچ یکی از آنان از دانشگاه بامیان به مرکز فرستاده نشد.»
در دانشگاه بامیان، یکی از مبلغان طالبان استادان را علوم دینی، از جمله تجوید و مضمون تربیت فکری درس میدهد. استادان از روزهای شنبه تا چهارشنبه ملزم به اشتراک در این برنامهی درسی اند. مبلغانی در دانشگاههای کابل، غزنی، فاریاب و بلخ نیز استخدام شدهاند. منابع در این دانشگاهها که با اطلاعات روز صحبت کردند، گفتند هنوز برنامهی درسی این مبلغان شروع نشده است.
یک منبع مسئول در دانشگاه غزنی هم گفت که معاش مبلغان بالاتر از معاش اعضای کادر علمی دانشگاه است. بهگفتهی او، مبلغان در سطح زون بهصورت نوبتی در دانشگاه، برنامههای «درسی-تبلیغی» را برگزار میکنند. یک استاد دیگر دانشگاه که تحصیلات دینی دارد، گفت هدف از راهاندازی این برنامه و بهویژه تدریس مضمون تربیت فکری، ترویج ایدئولوژی طالبان در دانشگاهها است.
ندامحمد ندیم هم در ماه قوس سال گذشته در هرات گفت «درجهی علمی» اعضای این گروه از روی تعداد ماینهایی که کار گذاشتهاند، محاسبه میشود.
افزایش متون درسی بنیادگرایانه
در کنار انصراف و اخراج کادر علمی و نیروی متخصص اداری از دانشگاهها، این گروه در اواسط ماه حوت سال ۱۴۰۰ اعلام کرد که آمریت نصاب تحصیلی این نهاد را به ریاست ارتقا داده که وظیفهی فوری آن تغییر نصاب آموزشی خواهد بود. حاصل کار این ریاست، حذف برخی مضامین علمی اصلی رشتههای دانشگاه و افزایش مضامین آموزشی دینی، تغییر محتوای برخی مضامین، از جمله تاریخ و نهایتا تغییر بنیادی نصاب آموزشی بوده است؛ نتیجهای که بهباور بسیاری از استادان پیشین در دانشگاههای دولتی، خالیکردن دانشگاه از دانش و ایدئولوژیکسازی نصاب آموزشی است.
رامین کمانگر، پژوهشگر مطالعات اسلامی به این باور است که «طالبان در پی تدریس نسخهی اسلام سیاسی مورد نظر شان در تمامی رشتهها میباشند.»
بر اساس تغییرات تازه و مورد نظر طالبان، برای دانشجویان سمستر اول دانشگاهها دو مضمون دینی «نظام اعتقادی اسلام» و «تجوید و تلاوت قرآن»، برای دانشجویان سمستر دوم دو مضمون «نظام عبادتی اسلام» و «سیره نبوی»، برای دانشجویان سمستر سوم دو مضمون «نظام اخلاقی اسلام» و «نظام اجتماعی اسلام»، برای دانشجویان سمستر چهارم دو مضمون «تربیه فکری» و «ادیان و مذاهب»، برای دانشجویان سمستر پنجم مضامین «نظام سیاسی اسلام» و «نظام اداری اسلام»، برای دانشجویان سمستر ششم مضمون «نظام اعتقاد اسلامی»، برای سمستر هفتم مضمون «قرآن و علوم معاصر» و برای دانشجویان سمستر هشتم (پایانی) مضمون «تمدن اسلام» تدریس میشود.
تمامی این مضامین شاخههای فرعیای است که ذیل مضمون «ثقافت اسلامی» و برای ۲۴ واحد درسی تدریس میشود. در نصاب درسی تدوینشده توسط طالبان از اهداف آموزشی این موضوعات، پندگرفتن از تاریخ و دوریگزیدن از وضعیتی که «باعث بدبختی» میشود، خوانده شده است. گرچند هنوز جزوهها، مطابق این نصاب درسی عیار نشده، اما این آموزهها بهصورت درسگفتار در دانشگاهها عملا تدریس میشوند.
طالبان روند بازنگری نصاب آموزشی دو رشتهی فقه و قانون و تعلیمات اسلامی را در ماه دلو ۱۴۰۱ تکمیل کردند. در نسخهی نهایی آن، تاریخ معاصر افغانستان بهعنوان مضمون همهشمول با دو کریدت مدنظر گرفته شده است. جلسات سیزدهم تا شانزدهم این برنامهی درسی به پیدایش و به قدرترسیدن گروه طالبان، جنگ خونین دودههی گذشته و به قدرترسیدن دوبارهی این گروه اختصاص یافته است.
برای این درسها از عناوین «ظهور امارت اسلامی»، «تأسیس امارت و شخصیتهای بارز [آن]»، «مرور کوتاه دور اول امارت اسلامی»، «تجاوز امریکا و ناتو»، «مبارزه و جهاد علیه تجاوز در زیر چتر امارت اسلامی»، «مرور کوتاه در مورد ادارهی کابل در هنگام اشغال»، «شکست امریکا و ناتو و فتح و کامیابی امارت اسلامی» و «عوامل شکست امریکا و ناتو و کامیابی امارت اسلامی» استفاده شده است.
مضمون تربیت فکری در سمستر چهارم برای دانشجویان تدریس میشود. تأکید اصلی محتوای این مضمون و مضامین دیگر ثقافت اسلامی که در پی تسلط طالبان، در نصاب درسی افزوده شدهاند، تشویق به جهاد و تقویت دشمنی با مردم و کشورهای غیراسلامی است. در این درسنوشتارها، وضعیت «سرزمین مسلمانان» ذلتبار توصیف و عامل مهم آن هم «ضعف مسلمانان در زمینهی توجه به جهاد و حاضرنشدن در میدان جنگ» خوانده شده است. «این امر هیبت مسلمان [را] از دلهای دشمنانشان بیرون کرده و هراس و بزدلی را… [در دل مسلمانان] قوت بخشیده است.»[۳]
جهاد «صرف تمام توان و نهایت کوشش» جهت اجرای «شریعت اسلامی، اعلای کلمهی الله و اجرای حکم خدا» تعریف شده است. در ادامه، والاترین نوع جهاد «قتال» و هدف آن، باقینگذاشتن یکی از «دو دشمن مساوی و رقیب» عنوان شده است. در مورد جهاد در اسلام هم گفته شده: «مسلمان همواره باید آهن را با آهن یا چیزی قویتر از آن بکوبند و بادهای مخالف را با طوفانها پاسخ دهند و جهان کفر را با تمام قدرت و تمام امکانات موجود و با تمام یافتهها و اکتشافاتی که انسان و علم در عصر حاضر به آن دست یافته است؛ اعم از سلاح و تجهیزات و آمادگیهای رزمی.»۳
در این درسنوشتارها، از جهاد مسلمان بهصورت ضمنی از ماینگذاری، حملات انتحاری و جنگ طالبان در ۲۰ سال گذشته، نمونه آورده شده است. «اگر یک طرف تانک داشت، طرف دیگر ماین دارد. اگر یک طرف هواپیما داشت، طرف دیگر راکت (آرپیجی) دارد. اگر یک طرف حمله کرد، طرف دیگر کمین میزند… مردم عام هیچ چیزی در اختیار نداشته و چارهی جز تسلیم خود و اولاد خود ندارند.»۳
طالبان در دودههی گذشته مسئولیت ماینگذاریها و حملات انتحاری مرگبار را در افغانستان بهعهده گرفتند. با این حال، در جزوههای درسی طالبان در دانشگاه، احیای روحیهی «جهاد و شهادتطلبی» و برانگیختن «غیرت و شجاعت در مسلمانان» از واجبات اساسی و بخش مهم تربیت اسلامی خوانده شده است. همچنین تأکید شده که سایر ابعاد تربیت اسلامی، بدون توجه به این موارد، ناقص است.۳
در ادامه آمده است که اکنون جهاد وارد مرحلهی تازه شده و نوبت به آموزش فنون عصری جنگی و بهویژه چگونگی استفاده از تسلیحات پیشرفته و مدرن امروزی رسیده است؛ تجهیزات جنگیای که مطابق تعبیر آموزههای درسی دانشگاه تحت کنترل طالبان، «دشمنان اسلام» به آنها دست یافتهاند. در این برنامهی درسی، به دانشجویان و استادان همچنین آموزش داده میشود که چگونگی تحولات در بخش ابزار و تجهیزات جنگی را فرا گیرند، در هنگام ضرورت وارد بخش «جهاد مسلح» شوند و «سنگر جهاد و نبرد اسلامی» را گرم نگهدارند.۳
این مورد اشاره به رسیدن طالبان به قدرت دارند. نوعیت نظام سیاسی این گروه «امارت اسلامی» است و رهبر خود را امیرالمؤمنین میخواند. در جزوههای درسی دانشگاه، امیرالمؤمنین به «زعیم سیاسی اسلام» تعبیر شده است.۱ در یک مورد، هم از پاکستان، تنها کشور مسلمان صاحب بمب اتم انتقاد شده و آمده که با وجود داشتن اتم، توان مقابله با «دشمنان اسلام» را از دست داده است.۳ همچنین تأکید شده که باید روحیهی جهاد در میان مسلمانان زنده نگه داشته شود و ترس و هراس از مسلمانان ملتهای دیگر را به «خضوع و تسلیمی» وادارد.۳
جنگ فکری موضوعی دیگری است که در این مضمون درسی گنجانده شده است. در درسنوشتارها، جنگ فکری روشهای غیرنظامی غربیها، برای نابودکردن ارزشها و اندیشههای اسلامی، الغای خلافت اسلامی، منصرفکردن مسلمانان از تمسک به اسلام و ایدئولوژی اسلامی و سلب هویت دینی مسلمانان تعریف شده است.۳
جلوگیری از گسترش اسلام به ملتها و بهویژه در غرب، کماهمیتجلوهدادن نقش دین و مساجد در زندگی مسلمانان، حذف دین از زندگی مسلمانان، وارونهجلوهدادن چهرههای مطرح جهان اسلام، تشکیک در تاریخ و وضعیت کنونی و آیندهی امت اسلامی، ایجاد عناصر فرهنگی غرب و تخریب حرکتهای اسلامی نیز بهعنوان اهداف دیگر آن، آمده است.۳
اشغال عقل، فکر و فرهنگ و از بینبردن ایمان، عقیده و اراده از خصوصیات جنگ فکری ذکر شده و آمده است که این جنگ، پنهانی عملی میشود، مردم را مخاطب قرار میدهد و اعمار آن قرنها زمان میبرد.۳ از مراحل جنگ فکری هم، جنگهای صلیبی، استعمار، خاورشناسی و ترویج مسحیت نام برده شده است.۳
همچنین تهاجم فکری، خطرناکتر و زنندهتر از تهاجم نظامی مطرح شده است. در درسنوشتار دانشگاه تأکید شده که در این تهاجم، «دین، فکر، رسوم و اعتراف اجتماعی، اخلاق شخصی و اجتماعی و کیفیت روانی مسلمانان»، بهعنوان عوامل ایستادگی آنان در مقابل غیرمسلمانان هدف قرار داده میشود.۳
در جزوههای درسی دانشگاه، از پنج نوع سلاح جنگ فکری نام برده شده است؛ کودتاهای نظامی و ترورهای سیاسی شامل سلاح نظامی، برنامههای درسی در دانشگاه و مکاتب، داستانها، روایتها و شرقشناسی شامل سلاح علمی، اندیشههای مارکسیسم، سکولاریسم، اگزیستانسیالیسم و…، ایجاد احزاب و گروهها در برابر اندیشهی اسلامی، صهیونیسم جهانی و دادگاههای مختلط شامل سلاح سیاسی جنگ فکری اند.
ایجاد شبهات برای مسلمانان نسبت به دین اسلام، الحاد، علم تطبیق ادیان سلاح دینی، سینما، تئاتر، رسانههای تصویری، فلمهای پورنوگرافی، سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی، کارتون و داستان کودکان سلاح رسانهای و بانکهای غیراسلامی، کمکهای مالی و قروض بینالمللی سلاح اقتصادی جنگ فکری خوانده شدهاند.۳
گسترش شهرنشینی و زندگی مدرن، تمدن، اصلاحطلبی، آزادی بیان، آزادی فکر و اندیشه و بهصورت ضمنی حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق شهروندی و… نیز ابزار جنگ فکری معرفی و در یک مورد حتا ترجمهی «آثار اسلامی»، به «زبان اروپاییها» جنگ فکری توسط غربیها دانسته شده است.۳
دانشگاهها، مکاتب، آموزگاران، دانشآموختگان و روشنفکران، بهشمول روشنفکران دینی در کنار امکانات مالی از داشتههای غربیها برای جنگ فکری علیه مسلمانان نام برده شدهاند. «این قبیل جوانان چنان فریب دشمنان دین را خوردهاند که اصالت اسلام، پایههای فکری، عقل و منطق را فراموش کردهاند و مانند رباتی در اختیار این دشمنان قرار گرفتهاند.» در جزوهها، برندهی جنگ فکری غربیها و سبب پیروزی آنان، ضعف ایمان مسلمانان و عدم تمایز دوست از دشمن توسط مسلمانان خوانده شده است.
به نظر میرسد تدریس آموزههای تندروانهی اسلامی به استادان، استخدام مبلغان و امام جماعت در دانشگاه و نظارت آنان توسط محتسبان طالبان از همین دید نشأت میگیرد. با گنجاندن این آموزهها در برنامهی درسی دانشگاه، طالبان در کنار ترویچ ایدئولوژی خود، در تلاش تربیت دانشجویان و عیارکردن استادان با این ایدئولوژی اند.
عبدالباقی حقانی، وزیر پیشین تحصیلات طالبان دو ماه پس از تسلط این گروه در یک نشست رسمی با استادان دانشگاه گفت بنیادهای تحصیل و آموزش در افغانستان باید از نو گذاشته شود. بهگفتهی او، از دانشآموزانی که در دودههی گذشته در افغانستان درس خوانده، هیچ انتظاری نباید داشت و دانشجویان باید مطابق ارزشها طوری تربیت شوند که «به درد ما» بخورد. در درسنوشتار دانشگاه بهصورت ضمنی گفته شده که افراد در نهادهای علمی طوری تربیت شوند که «حیثیت زره و دژ محکم» را برای مسلمانان داشته باشند.۳
در آموزههای درسی دانشگاه، سلاح جنگ فکری «کشندهتر، مهمتر و بنیانبراندازتر از تصور» توصیف شده است. در ادامه ابراز نگرانی شده که جنگ فکری، «سرزمین را تهدید نمیکند، بلکه عقل را تهدید میکند».۳
خشونت علیه مذاهب شیعی
در درسنوشتار ادیان و مذاهب ثقافت اسلامی که در دانشگاه کابل و در سمستر چهارم تدریس میشود، مطالبی در مخالفت با سه شاخه از شاخههای متعدد کیش اسماعیلیه (قرامطه، نصیریه و دروزیان) گنجانده شده است. در درسنوشتار این مضمون در دانشگاه فاریاب، این کیشها، فرقههای «باطل» و «شبهادیان» خوانده شده است.
در این جزوه تأکید شده که اسماعیلیان از «اسلام خارج» و منکر صفات خداوند هستند. همچنین در مورد عقاید آنان آمده که این باورها از قرآن نشأت نمیگیرند. در این برنامههای درسی، زیربنای اعتقادی اسماعیلیان، ایجاد جامعهای خوانده شده که بر «شرکت در مال و زنان» استوار باشد. در جزوهی ادیان و مذاهب دانشگاه کابل هم آمده است: «[اسماعیلیان] شبی دارند که در آن شب زنان با مردان خلط میشوند.» این مورد دربارهی فرقهی قرامطه، در این درسنوشتار، عریانتر بیان شده است.
حقیقت قرامطه هم «الحاد، اشتراکیت، اباحیت و نابودکردن اخلاق و دولت اسلامی» خوانده شده است.[۴] در ادامه آمده که پیروان آن «مردم را در زنان[شان] شریک» میدانند و برایشان جائز نیست تا همسرانشان را از برادران خود «بپوشانند». لغو احکام اساسی اسلام، بهکارگیری خشونت در راه برآوردن اهداف، قایلبودن به عصمت، رجعت و وجود دو خدا از معتقدات دیگر آنان نام برده شده است. جامعهی قرامطه در این جزوه، یک جامعهی ملحد و خونریز معرفی شده است.۴
در مورد نصیریه هم آمده که هدف آنان، انهدام اسلام و شکستن اساسات آن است. «با هر دشمنی که بر سرزمین مسلمانان تجاوز کند، آنان (پیروان نصیریه) همکار هستند.» در مورد پیروان آن نیز گفته شده که قایل به وجود جزئی از ذات خدا در علی، امام اول شیعیان اند و او را پروردگار خود میدانند. آنان نسبت به ابوبکر، عمر و عثمان، از خلفای راشدین بدبین معرفی شدهاند.
همچنین آمده است که بن نصیر، بنیانگذار این فرقهی مذهبی به حلالبودن محارم و لواطت میان مردان قایل بود. در ادامه آمده است: «علمای اسلام بر این جماعت دارند که مناکحه [زندادن و زنگرفتن] با نصیریها، جائز نیست. خوردن گوشت حیوانی که آنان ذبح کردهاند، حلال نمیباشد. بالای جنازهیشان نماز خوانده نشود و در قبرستان مسلمانان دفن نشوند.»۴
در مورد فرقهی دروزی در جزوهی درسی ادیان و مذاهب آمده که عقاید آنان مختلط از چند دین است. پیروان آن منکر پیامبران و قرآن و قائل به تناسخ ارواح خوانده و گفته شده که ابوبکر و عمر را فاحشان و منکران میدانند و نسبت به مسلمانان هم بدبین هستند.۴ در این آموزهها، هیچ اشارهای به حضور اسماعیلیان در افغانستان نشده است.
گنجاندن این آموزهها در برنامهی درسی دانشگاه به معنای حذف وجود فرهنگی و مذهبی آنان است. ماه گذشته ویدیویی از مراسم گرویدن یک فرد پیرو شیعهی اسماعیلیه در ولسوالی اشکاشم بدخشان به مذهب اهل سنت منتشر شد. در این مراسم، یک فرمانده محلی طالبان در حضور شماری از اعضای این گروه کلمهی «شهادت» را بر زبان او جاری میکند. چنین مراسم برای گرویدن غیرمسلمان به اسلام برگزار میشود و برای تغییر مذاهب اسلام به یکدیگر، بیپیشینه است.
علاوه بر این، گروه طالبان از تدریس فقه جعفری که قرار بود برای دانشجویان شیعهمذهب در دانشگاههای دولتی مانند بامیان که دانشجویان آن عمدتا از مناطق شیعهنشین هستند، جلوگیری کرده است.
یک منبع معتبر که در کلستر نصاب درسی فقه و قانون شرعیات شرکت داشته، حذف عمدی منابع فقه جعفری از جمع منابع اساسی این برنامهی درسی را تأیید میکند. این منبع که نخواست هویتش فاش شود، گفت هماکنون منابع اساسی در این بخش مربوط به فقه حنفی و اکثرا به زبان عربی اند. همچنین در نصاب درسیای که در دلو ۱۴۰۱ نهایی شده است، یکی از اهداف درسی، پرورش دانشجویان مطابق فقه اهل سنت و الجماعت خوانده شده است. در جمع منابع کمکی این درسها، کتابهای اعضای طالبان، از جمله کتاب «السیاسة والادارة فی الاسلام»، تألیف عبدالباقی حقانی، رییس کمیتهی امتحانات طالبان هم شامل است.
همزمان با این، طالبان سال گذشته فقه جعفری را از برنامهی درسی دانشگاه بامیان حذف کردند. شورای رهبری وزارت تحصیلات طالبان در آن هنگام گفت بهدلیل اینکه «یک نظام واحد نیازمند نصاب و قانون واحد است»، این فقه از برنامهی درسی حذف شده است. در فیصلهای که توسط این شورا نهایی شده، آمده است که دانشگاه بامیان، دانشگاه مشترک دانشجویان اهل تسنن و اهل تشیع است و بدون درنظرگرفتن مذهب، دانشجو جذب میکند. با این حال اما، هنوز تشکیلات دیپارتمنت فقه جعفری لغو نشده است. این رشته در کانکور سال گذشته دانشجو جذب کرد و از دفترچهی کانکور امسال نیز حذف نشد. دیپارتمنت فقه جعفری تنها یک استاد دارد و دانشجویان در آن، فقه اهل سنت را میخوانند.
یک منبع در دانشگاه بامیان تأیید کرد که در آخرین هفتههای دوران جمهوریت، نصاب درسی فقه جعفری مطابق با طرزالعمل فقه و قانون دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل تدوین شد، اما طی مراحل اداری آن انجام نشد. بهگفتهی او، مسئولان طالبان در دانشگاه بامیان و دانشکدهی شرعیات این دانشگاه هم از طی مراحل اداری آن خودداری و با تدریس فقه جعفری مخالفت کردند. بار نخست نصاب فقه جعفری در سال ۱۳۹۵ تهیه شد. در دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل این نصاب بهدلیل کمبود محتوای فقهی آن نسبت به محتوای حقوقی و «عدم آشنایی استادان این دانشکده با اصطلاحات فقه جعفری» رد شد. در نسخهی نهایی، این موارد رفع و دربارهی اصطلاحات فقهی نیز توضیحات لازم ارائه شده است.
طالبان یک امام جماعت پیرو اهل سنت را در این دانشگاه مقرر کردهاند. شرکت استادان شیعه در نماز جمع به امامت این فرد اجباری است.
سال گذشته، محتسبان طالبان در هنگام بازدید از دانشگاه بامیان و «توصیهی دانشجویان به امر به معروف و نهی از منکر»، دانشجویان هزاره و شیعه را «مرتد» خواندند. آنان این موضوع را با استناد به اختلاف فقهی میان سنیها و شیعهها مطرح کردند. این افراد گفته بودند: «شما (شیعهها) راه را گم کردهاید و باید اقداماتی صورت گیرد که راه درست را پیدا کنید.» محتسبان طالبان همچنین به دانشجویان گفتند آمادهاند تا آنان را به «راه نیک هدایت» کنند. طالبان در این دانشگاه دست به تصفیهسازی قومی نیز زدند و هزارهها را از هیأت رهبری دانشگاه حذف کردند.
نقض سیستماتیک حقوق زنان
در شماری از برنامههای درسی دانشگاههای افغانستان حرمت انسانی زنان نقض شده است. در جزوهی «تعلیمات صلح»، درسی تحت عنوان «قضیه آزادی زنان» آمده است. آزادی زنان در این درس، فساد و «مخربترین سلاح و نیرومندترین حربه» برای براندازی و متزلزلکردن بنیان جامعهی اسلامی، خوانده و تأکید شده که تحقق آزادی زنان به هدف انداختن «امت مسلمان» در «مرداب رذیلت» است.
در ادامه آمده است: «تا بدین وسیله زن مسلمان مانند زن غربی مورد تاراج وحشیانهی دزدان و آدمربایان قرار بگیرد و به مثابه یک متاع بیارزش به بازار بردگی و عزتفروشی معاصر عرضه شود.» همچنین مطرحکردن آزادی زنان یک دسیسه از سوی غربیها به هدف کنارزدن حجاب و دعوت به اختلاط و آمیزش برای تخریب جامعهی اسلامی خوانده شده است.
حرمت انسانی زنان در این آموزهها، نقض و اصلیترین مسئولیت زن فرزندآوری و کار در چهاردیواری خانه دانسته شده است. در برخی از درسها آمده است که زنان از لحاظ فکری و جسمانی ضعیفتر از مردان هستند و نمیتوانند رهبر و رییس دولت باشند.[۵]
در برنامههای درسی، همچنین به جداسازی زنان و مردان در عرصهی کاری تأکید شده است. در یک مورد آمده که اسلام «خلوت» زنان با مردان را ممنوع کرده و باید اوقات و محلات کاری در «ادارهی اسلامی» طوری تنظیم شود که «مانع مکلفیتهای دینی» کارمندان نشود. «مردان از سوی مردان و زنان از سوی زنان تلاشی شود.»[۶]
طالبان یک ماه پس از تسلط خود و قبل از آنکه تصمیم به ممنوعیت عمومی تحصیل دختران بگیرند، فضای صنف برای دانشجویان پسر و دختر را با کشیدن «پردهی شرعی» تقسیم کردند. چندی بعد از آن، صنفهای مختلط ممنوع و روزهای معینی در هفته برای دختران دانشجو مشخص شد. فضای کاری در ادارات دولتی بهگونهی مشابهی تنظیم شد.
در برنامههای درسی دانشگاه، زنان در پوشش حجاب اسلامی، زن الگو معرفی شدهاند. رعایت حجاب بخش عمدهی مبارزه با جنگ فکری عنوان شده است. طالبان پنج ماه پس از تسلط شان اعلام کردند که حجاب مورد نظر این گروه، پنهانبودن کامل بدن زنان است. در ماه جدی سال گذشته هم این گروه به کارمندان ادارات دولتی و نهادهای صحی توصیه کرد تا حجاب کامل به رنگ سیاه را بپوشند؛ طوری که تنها چشمانشان دیده شود.
در جزوهی «نظام اجتماعی اسلام» که مضمون همهشمول در دانشگاهها است، خشونت علیه زنان با آوردن آیاتی از قرآن، تقویت شده است. در یک مورد به مردان «حق تأدیب مشروع» زنان داده شده است. تنبیه بدنی نیز شامل این تأدیب است.[۷] همچنین زنان «موجود ضعیف و ناتوان» خوانده و مکلف به اطاعت و فرمانبرداری از مرد شدهاند.۷
در این جزوهی درسی، به زنان صرفا در اماکن «خالی از اختلاط با مردان اجانب» حق آموزش داده شده است.۷ در یک مورد دیگر هم حضور زنان در نماز جمع، به انجام «مکلفیات شرعی خانه» قید شده است.۷ در جزوهی نظام اجتماعی دانشگاه پولیتخنیک، تجمع زنان «امالفساد» خوانده شده و صرفا به زنان، اجازهی شرکت در جلسات «دینی یا علمی» داده شده است. از مردان هم خواسته شده تا مانع گردهمایی زنان شوند.
در این جزوهی درسی، حجاب زنان طوری تعریف شده که برجستگیهای بدنشان معلوم نشوند. همچنین زنان از چیدن ابرو، خالکوبی بر بدن و «باریک و کوچککردن» دندانها ممنوع شدهاند.
همچنین چندهمسری در برنامههای درسی دانشگاه بهصورت ضمنی از ویژگیهای جامعهی اسلامی معرفی شده است.[۸] آموزههای زنستیزانه، از جمله تأدیب زنان توسط مردان، فرمانبرداری زنان از مردان و «امالفساد» دانستن تجمع زنان که در نصاب درسی دانشگاه در نظام پیشین تدریس میشدند، هماکنون هم تدریس میشوند.
جامعهی باز یا بسته؟
در جزوههای نظام سیاسی و نظام اداری اسلام که در سمستر پنجم تدریس میشوند، نوعیت نظام سیاسی اسلام، «خلافت» و «امارت» تعریف شده است. اقامهی آن نیز از «واجبات و فرایض دینی» «امت اسلامی» و «عبادات برگزیده» دانسته شده است. همچنین در این جزوهها آمده که نادیدهگرفتن آن، «موجب گنهکاری» مسلمانان میشود؛ در یک مورد هم، «زمامداری» مسلمانان از بزرگترین واجبات دینی ذکر شده است.
مطابق آموزههای این جزوهها، نظام سیاسی اسلامی واجد «ذات ربانی و نبوی» و «جهانینگر» و ضرورت ایجاد آن، ضرورت دینی، اجتماعی و اقتصادی است. در بخش دیگر، هم برقراری این نظام، خواست خدا خوانده شده است.۵ در ادامه آمده که اگر ادارهی اسلامی ایجاد نشود، احکام قرآنی، از جمله «زکات» و «حد» هم تطبیق نمیشود.۶
حکومت اسلامی، حکومت «مدنی» و مبتنی بر حاکمیت شریعت با استفاده از ابزار بیعت، شورا، امر به معروف و نهی از منکر و استقلالیت قضا توصیف شده است. «جهانینگری» ویژگی دیگر حکومت اسلام برشمرده و جوامع اسلامی، از داشتن دو نظام سیاسی-اداری منع شدهاند.۵
خلیفه، امام و امیرالمؤمنین عناوین زعیم سیاسی و «حاکم درجهاول» این نظام است که باید مرد باشد. او با بیعت «شورای حلوعقد» تعیین میشود. «[فرد تعیینشده] خلیفه و زعیم سیاسی جهان اسلام بوده و فراتر از مرزهای ساختهی استعمار میباشد.»۵ «اهلبودن» این شخص و سایر مسئولان نظام سیاسی اسلام، شرط اساسی است.۵
همچنین او، تطبیقکنندهی «قانون و احکام الهی» در روی زمین عنوان شده است. شهروندان جوامع اسلامی نیز در این درسنوشتارها، «رعیت» خوانده و ملزم به اطاعت از خلیفه یا امیرالمؤمنین دانسته شدهاند. «اساسیترین حق حاکم بر مردم سمع و طاعت از او است.» اظهار «رأی» و نظر هم در مورد او، حدود و ضوابط دارد.۵ قابلدسترسبودن حاکم و سایر مسئولان اسلامی، بر حسب مقام مسئول، متفاوت است.۵ با این حال، حاکمیت شرعی اسلامی و کسب مشروعیت آن از طریق بیعت، از شمار «مترقیترین» نظامهای سیاسی عنوان شده است.۵
اهداف نظام سیاسی اسلام، اهداف شریعت اسلامی و حفظ دین، مال، آبرو و نسل، دفاع از سرزمین اسلامی، گسترش اسلام و دعوت به آن خوانده شده است.۶ در یک مورد دیگر هم هدف از اقامهی شریعت اسلامی، پیادهکردن «قوانین الهی در زمین خدا» دانسته شده است.۸ روابط نظام و حکومت اسلامی با کشورهای غیراسلامی هم مطابق این آموزهها، باید طوری تنظیم شود که «مصالح امت اسلامی در سطح جهان» حفظ شود. در این درسگفتار کسانی که اگر علیه حکومت اسلامی «طغیان» و «سرکشی» کنند، «مرتد» خوانده شده است.۵
در درسنوشتارهای ثقافت اسلامی در مورد حق آزادی، از جمله آزادی بیان بهعنوان حق طبیعی انسانها، آمده است که آزادی در غرب، «بیبندوباری» و مطلقالعنانی است.۵ نسبت به عدم چندهمسری هم در غرب انتقاد شده و آمده است که خطر بزرگی برای جوامع اروپایی است. همچنین تأکید شده که خیانت به همسر بهگونهی «فجیع» در غرب رواج یافته است.۸ وضع قوانین در غرب هم در این جزوهها، مورد انتقاد قرار گرفته و گفته که «قوانین بشری» سبب افزایش «اختطاف» در غرب شده است.۸ در یک مورد هم آمده است که «تعصب و نژادپرستی» در غرب بیداد میکند و از جوامع غربی هم بهعنوان «جوامع جاهلی» تعبیر شده است.[۹]
همچنین استادان دانشگاه و دانشجویان از بهکاربردن واژهها با بارمعنایی «ارزشهای غربی» در دانشگاه منع و ملزم به پوشیدن لباس سنتی و عملکردن به احکام شریعت اسلام شدهاند. یک استاد دانشگاه غزنی گفت که آنان ملزم به رعایت این موضوع در هنگام تدریس شدهاند. همچنین در مکتوبی که اطلاعات روز به آن دست یافته، دیده میشود که اگر استادان دانشگاه پوشش ظاهری خود را مطابق سنت و براساس طرزالعمل وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان آراسته نکنند، معاششان اجرا نمیشود. یک استاد دانشگاه فاریاب هم گفت که استادان و دانشجویان از پوشیدن انگشتری و حلقه در این دانشگاه منع شدهاند.
در درسنوشتاری که پس از تسلط طالبان شامل نصاب تحصیلی شده، مضامین ثقافت اسلامی «قلب» دانشگاه و «قویترین سنگر برای دفاع از معتقدات و ارزشهای اسلامی» خوانده شده است. تشخیص حق از باطل هم هدف آموزشی آن ذکر شده است. برخی از این مضامین آن، از جمله تربیت فکری، سیره نبوی و علم تجوید برای استادان دانشگاه توسط «مبلغان» طالبان نیز تدریس میشود.
از اولین نهاد تحصیلات عالی (دانشکدهی طب) که در سال ۱۳۱۱ تأسیس شد و سپس دانشگاه کابل که در سال ۱۳۲۵ تأسیس شد، هشتدهه میگذرد. در این بازه زمانی دانشگاهها برای زمانی تا انقلاب ثور سال ۱۳۵۷، به تدریج رشد یافته و بهصورت خاص دانشگاه کابل مرجع معتبر آموزش عالی در منطقه به حساب میرفت. بسیاری از بازیگران مهم انقلاب کمونیستی ۵۷ و جهاد علیه تجاوز اتحاد جماهیر شوروی، دانشآموختگان این دانشگاه بودند.
پس از سقوط دولت کمونیستی و فرورفتن افغانستان در کام جنگ داخلی، فروپاشی نهاد تحصیلات عالی شروع شد و در دور اول حاکمیت رژیم طالبان، این روند با حذف کامل زنان از دانشگاهها و برقراری جو بنیادگرایانه در آن، تکمیل شد. پس از سقوط طالبان و رویکارآمدن جمهوری اسلامی افغانستان، هرچند محیط دانشگاهها عرصهی کشاکش افراطگرایان مذهبی و غیر افراطگرایان بوده، اما تلاشهایی نیز برای اصلاح نصاب آموزش عالی به راه افتاده بود. رویکارآمدن دوبارهی رژیم طالبان باعث توقف این روند و آغاز تبدیل دانشگاهها به محیط آموزش جوانان بنیادگرا شد.
رامین کمانگر که در حوزهی مطالعات اسلامی تحقیق میکند به این باور است که هدف طالبان از اعمال این شرایط بر دانشگاهها، چندوجهی و پیچیده است. بهباور این پژوهشگر، این گروه رویههایی را دنبال میکند که منجر به حذف گروههای اجتماعیای که از نظر این گروه «دیگری» تلقی میشوند و حذف زنان از ساختار جامعه خواهد شد. دانشگاهها با ممنوعیت کامل زنان از حق تحصیل، اکنون چهرهای کاملا مردانه گرفته است. از این منظر، آقای کمانگر دانشگاههای تحت کنترل طالبان را «سمی» عنوان میکند و هشدار میدهد که استمرار آموزشهای افراطگرایانه شماری از جوانان را به مرور زمان با این گروه همفکر خواهد کرد. وضعیتی که میتواند به معنای فراگیرشدن بنیادگرایی و خشونت دینی در جامعه باشد.
___________________________________
[۱] نظم سیاسی اسلام (سال چاپ ۱۳۹۶)
[۲] مضمون ثقافت اسلامی، چپتر نظام اجتماعی اسلام، دانشگاه پولیتخنیک
[۳] ثقافت اسلامی، چپتر تربیت فکری
[۴] ثقافت اسلامی، چپتر ادیان و مذاهب
[۵] ثقافت اسلامی، چپتر نظام سیاسی اسلام
[۶] ثقافت اسلامی، چپتر نظام اداری اسلام
[۷] ثقافت اسلامی، چپتر نظام اجتماعی اسلام
[۸] ثقافت اسلامی، چپتر قرآن و علوم معاصر
[۹] ثقافت اسلامی، چپتر نظام اعتقادی اسلام