به تاریخ 15 سرطان 1402 محفل رونمایی از کتاب «رویشهای نو از دیار کهن» (یادنامه و کارنامه علما و مفاخر بامیان) تألیف عبدالله جعفری و همکاران و همچنین کتاب «جستاری درباره فدرالیسم» تألیف استاد سرور دانش توسط بنیاد اندیشه و مجمع علما و طلاب بامیان در قم برگزار شد. این دو کتاب در بهار امسال توسط بنیاد اندیشه منتشر شده است.
کتاب چهار جلدی رویشهای نو از دیار کهن یک اثر ابتکاری بسیار ارزشمند و گرانسنگ است که تدوین و نشر آن را به جامعه فرهنگی کشور مخصوصا به مجمع علما و طلاب بامیان تبریک میگویم. فرصت دیگری لازم است که درباره این کتاب اندکی مفصلتر سخن گفته شود.
در این محفل پیامی از استاد سرور دانش قرائت شد که متن آن را در ذیل مطالعه میفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز بسیار مسرت دارم که فرصتی فراهم شد تا به مناسبت رونمایی از آثار دو نهاد فرهنگی و فکری یعنی «بنیاد اندیشه» و «مجمع علما و طلاب بامیان» چند کلمهای را با شما علما، محققان، نویسندگان و مهمانان اشتراک کننده در این محفل شکوهمند فرهنگی در میان بگذارم.
در ابتدا هم فرارسیدن عید غدیر و ایام مبارک امامت، ولایت و عدالت را به همه عدالتخواهان و پیروان امامت علوی تهنیت میگویم و هم به همه دوستانی که در تولید و نشر این آثار ارزشمند نقش داشتهاند صمیمانه تبریک عرض میکنم و امیدوارم که به طور مستمر شاهد خلق و تولید و نشر آثار گرانبها و فاخر دیگری نیز باشیم.
با اغتنام از فرصت چند نکته کوتاه را به عرض میرسانم:
اول:
اولین نکته مهم این است که در زمانه حاضر همه فعالیتهای فرهنگی ما به شمول پژوهشهای علمی و فکری، خلق آثار هنری و فرهنگی، فعالیت رسانهای و مطبوعاتی و چاپ و نشر، همگی باید هدفمند و رسالتمند و معطوف به مقاصد باشد و نه تنها از باب تفنن و اظهار تخصص. در این راستا بدون شک، هدف نخست، احیا و تقویت ارزشهای انسانی در جامعه و مبارزه با ضد ارزشها است. برابری و عدالت و همچنین آزادی و کرامت انسانی و سوم دانایی و آگاهی سه عنصر کلیدی ارزشمند انسانی است که هر نوع فعالیت جمعی و فرهنگی ما باید معطوف به حمایت و تحقق آنها در جامعه انجام شود. تقویت این سه عنصر بدون تردید مستلزم مبارزه با اضداد آنها یعنی تبعیض، نابرابری، استبداد، اختناق و همچنین جهل و تحجر و مظاهر و مصادیق آنها در جامعه است. امروز در افغانستان نیز با همین پدیدههای ارزشی و ضد ارزشی مواجه هستیم و باید تمام فعالیتهای فرهنگی ما در جهت حاکمیت ارزشهای متعالی انسانی سازماندهی شود.
در این میان و به مناسبت غدیر، عید امامت و عدالت باید اضافه کنم که در میان همه ارزشهای متذکره، از نگاه امام علی (ع) اصل «عدالت» فلسفه اصلی حکومتداری و سیاستورزی را تشکیل میدهد. عدالت گمشده همه بشریت است و در افغانستان نیز فقدان عدالت اجتماعی ریشه اصلی تمام نابسامانیها و منازعات است و برای مردم ما هیچ چیز دیگری مهمتر از تحقق عدالت اجتماعی نیست. امام علی (ع) که خود صدای رسای عدالت انسانی و مبارز راه عدالت و یک عدالت مجسم بود، قدرت و سیاست و حکومت را وسیلهای میداند برای تطبیق عدالت و احقاق حق و سرکوب ظالم و ستمگر و گر نه حکومت برای او به اندازه آب بینی بزغالهای ارزش ندارد. و به همین جهت فرمود: «اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار یا افسار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش میساختم و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مىكردم، آنگاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغالهاى بىارزشتر است».
از نکته فوق روشن میگردد که بین اندیشه و فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی از یکسو و سیاست و فعالیتها و مبارزات سیاسی از سوی دیگر یک نوع رابطه تنگاتنگ متقابل برقرار است. زیرا هدفی را که برای فرهنگ و اندیشه تعریف کردیم همان هدفی است که سیاست و فعالیت سیاسی نیز باید برای تحقق همان هدف انجام شود یعنی مبارزه و تلاش برای تحقق عدالت، برابری، آزادی و آگاهی در جامعه. اگر سیاست برای غیر این هدف تعریف شود، یک عمل غیر انسانی و تنها در جهت تأمین منافع شخصی و نفسانی خواهد بود. اما در رابطه بین این دو عنصر، فرهنگ و اندیشه از این امتیاز برخوردار است که میتواند سیاست را انسانی بسازد و آن را در محور عدالت و برابری و آزادی هدایت کند. سیاست بدون اندیشه و فرهنگ نه میتواند دوام بیاورد و ماندگار شود و نه میتواند انسانی و ارزشی عمل کند.
از این رو سیاستمداران هم باید بدانند که سیاست آنان برای این که ماندگار شود و به یک جریان تاریخی تبدیل گردد و وجهه انسانی پیدا کند، به فعالیت گسترده فرهنگی و حضور مؤثر فرهنگیان، نویسندگان، محققان، شاعران و هنرمندان نیاز دارد. نمونه روشن این رابطه دیالکتیکی بین «فرهنگ» و «سیاست»، نهضت عدالتخواهی به رهبری استاد شهید مزاری است که در کنار مبارزات سیاسی و فداکاریهای شهدا و مجاهدان و نیروهای نظامی، این انبوهی از آثار تولید شده فکری و فرهنگی و نشراتی و فعالیتهای گسترده فرهنگی بود که این جریان شکوهمند و نهضت بزرگ سیاسی را هم تقویت کرد و نیرومندش ساخت و هم آن را در سطح جامعه و تاریخ مردم ما ماندگار ساخت.
دوم:
مطلب دیگر این است که با توجه به انبوهی از ضرورتها و نیازهای فکر و فرهنگی و با وجود محدودیتهای مادی و مشکلات و چالشهای مختلف دیگر در شرایط حاضر، نمیتوان به همه موضوعات پرداخت، باید اولویتها را شناسایی کرد و به تدوین و تبیین آنها پرداخت.
به نظر این جانب در وضعیت کنونی در طرحهای پژوهشی به محورهای ذیل باید اولویت داده شود:
1. تدوین تاریخ کشور حتی به شکل واقعه نگاری آن اولویت نخست است. در محور تاریخ بدون شک تدوین تاریخ یک قرن اخیر و به طور خاص نیم قرن اخیر از اولویت خاص برخوردار است. اهمیت نیم قرن اخیر از آن جهت است که هر سال آن شاهد دهها حوادث کوچک و بزرگی است که مانند حلقات یک زنجیر به همدیگر مرتبط بوده و در مجموع در سرنوشت عمومی کشور و مردم ما تأثیر شگرفی داشته است. در این رابطه تاریخ شفاهی و تدوین خاطرات و یادداشت های اشخاص حاضر در صحنه از اهمیت خاصی برخوردار است.
2. معرفی چهرهها و نخبگان و فعالان عرصههای مختلف اجتماعی محور مهم دیگر است که اکنون تدوین و نشر (رویشهای نو از دیار کهن بامیان) یک نمونه برجسته آن است. این محور باید توسعه یابد و از منظرهای گوناگون تعقیب شود. زیرا نخبگان و چهرهها، در حقیقت تاریخ سازان کشور هستند.
3. در بعد اندیشه سیاسی، مسایل مختلف مرتبط به حقوق اساسی و بنیادهای نظام سیاسی از منظرها و ابعاد مختلف از اولویتهای دیگر شرایط کنونی است. شما میدانید که در طول تاریخ افغانستان، نظامهای سیاسی مختلفی حاکم بوده؛ از امارت و سلطنت تا جمهوریت و جمهوری دموکراتیک و جمهوری اسلامی؛ از نظام کاملا متمرکز تا نیمه متمرکز، از نظام پارلمانی تا ریاستی و نیمه ریاستی، از حکومت کمونیستی تا اسلامی و لیبرال دموکراسی. این نظامها کمتر ناشی از اراده مردم و بیشتر ناشی از ایدئولوژیهای گروههایی بوده که حکومت را به طور میراثی و یا از راه جنگ و کودتا و تغلب به دست گرفتهاند. اما هیچ کدام از این نظامها نتوانسته از ثبات و دوام برخوردار شود و هیچ کدام نتوانسته چالشها و مشکلات اصلی کشور را حل کند و بر منازعات و تضادها نقطه پایان بگذارد. بنا بر این نوع نظام سیاسی یکی از محورهای اصلی مبارزات و حتی عامل جنگها و منازعات خونین نیز بوده و هر جریان سیاسی و فکری بر نظام خاص مورد نظر خود پافشاری کرده است و تا زمانی که ما به یک نظام مورد توافق همه گروههای سیاسی و اجتماعی و تأمین کننده منافع همه جوامع متکثر قومی و زبانی و مذهبی دست پیدا نکنیم، جنگها و منازعات همچنان ادامه خواهد یافت. از این رو برای همه پژوهشگران لازم است که نظامهای سیاسی را از ابعاد مختلف و با همه موضوعات مرتبط و دخیل در دولتداری و حکومتداری از نو و با توجه به مشکلات عینی کشور مورد بحث قرار دهند و برای بحران متداوم کشور از این زاویه راه حل ارائه کنند.
فدرالیسم هم از همین منظر قابل توجه و تأمل است. فدرالیسم همه بحثها در مورد نظام سیاسی را در بر نمیگیرد. در فدرالیسم تنها یکی از ابعاد مرتبط به نظام سیاسی مورد بحث قرار میگیرد. فلسفه اصلی فدرالیسم پاسخ به این سؤال است که قدرت از نگاه عمودی در میان دولت مرکزی و ولایات چگونه باید توزیع شود؟ نوع رابطه بین مرکز و مناطق و مردمان اطراف همواره یکی از چالشها و منازعات سیاسی و اداری و اقتصادی بوده است مخصوصا در کشورهایی که داری مناطق جغرافیایی بسیار وسیع یا نفوس زیاد و یا دارای تنوع قومی و زبانی و مذهبی هستند. فدرالیسم یکی از مناسبترین اشکال نظام سیاسی و اداری است که از تکثر و تنوع در عین وحدت حمایت میکند و در میان مناطق و جوامع متکثر و متنوع وحدت و همبستگی ایجاد میکند بدون این که در میان آنان روحیه تبعیض و انحصار طلبی و احساس حقارت و یا نفرت و کینه ایجاد شود.
اهمیت فدرالیسم در جهان امروز رو به افزایش است. هم اکنون 28 کشور که 40% از کل جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، دارای نظام فدرال هستند. تقریبا همه دموکراسیهایی که دارای مساحت و مناطق وسیع هستند یا شمار بزرگی از جمعیت جهان را در خود دارند، فدرال میباشند.
این 28 کشور عبارت هستند از: آرژانتین، استرالیا، اتریش، پالائو، بلژیک، بوسنی و هرزگوین، برزیل، کانادا، جزایر کمور (جمهوری فدرال قمر)، جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی، آلمان، هند، عراق، مالزی، مکزیک، میکرونیزی، نیجریه، پاکستان، روسیه، سانت کیتس ونیفیس، آفریقای جنوبی، اسپانیا، سودان، سوئیس، امارات متحده عربی، ایالات متحده آمریکا و ونزوئلا. در این رابطه کشورهای دیگری هم هستند که در عمل فدرال هستند و یا عناصر مهمی از فدرالیسم را در خود گنجاندهاند ولی به طور رسمی نظام خود را فدرال تعریف نکردهاند و در عین حال نامتمرکز محسوب میشوند. کشورهای دیگری نیز وجود دارد که هم اکنون بحثهای جدی در مورد فدرال شدن آنها جریان دارد و از آن جمله افغانستان است.
کتاب «جستاری در باره فدرالیسم» که در اواخر سال 1401 نگارش یافته و از طریق بنیاد اندیشه نشر شد، نخستین مرحله از مطالعات این جانب در این موضوع است که اولین گزارش نسبتا مفصل از روایت فدرالخواهی و معرفی فدرالیستها در افغانستان در طول مدت بیش از 60 سال اخیر است و خاستگاه سیاسی و اجتماعی، بنیانگذاران طرح فدرال و طرفداران و حامیان آن و همچنین افراد و جریانهای مخالف فدرالیسم و دلایل موافقان و مخالفان آن را به تفصیل نقل و نقد کرده است. در مرحله دوم سه کتاب دیگر است که از منابع خارجی ترجمه شده و تجربه بین المللی فدرالیسم را به صورت مقایسهای و تطبیقی در 28 کشور جهان تحلیل کرده است و امیدوارم تا پایان امسال این سه کتاب نیز به چاپ برسد. در مرحله سوم و در یک جستار دیگر، دوباره مسایل و موضوعات کلیدی در مورد تطبیق فدرالیسم در افغانستان را به بحث گرفتهایم که امیدوارم تا پایان امسال تدوین و تنظیم آن نهایی شود.
سوم:
مطلب آخر این است که در شرایط کنونی کشور و جامعه ما هماهنگی بین نهادهای فرهنگی و فکری یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هیچ شخصی یا نهادی به تنهایی نمیتواند همه بار را بر دوش بکشد و همه نیازها را برآورده سازد. نهادهای فرهنگی همسو باید با مساعی مشترک و برنامه ریزی مشترک، اولویتها را شناسایی کرده و روی طرحهای مشترک کار کنند.
آخرین نکته مهم هم ضرورت فداکاری و تحمل ریاضت است. باید توجه کنیم که وضعیت اقتصادی جامعه ما هیچ گاه به گونهای نبوده که پاسخگوی همه نیازهای فرهنگی باشد و پروژه های علمی و فکری را حمایت کند و از طرف دیگر کار فکری و فرهنگی خود یکنوع مبارزه است و مبارزه به فداکاری، از خودگذری و تحمل فقر، مشقت و رنج و ریاضت نیاز دارد. فرهنگیان، نویسندگان و محققان ما باید فعالیت خود را یک مسئولیت انسانی و ملی و دینی و جزء مبارزات وسیع مردم خود تلقی کنند. قلم و اندیشه شما باید طلایه دار مبارزات سیاسی و پیشاهنگ حرکت روشنگری و آزادیخواهی و عدالتطلبی باشد.
در پایان ضمن این که کار سترگ همکاران و دوستان را در «بیناد اندیشه» و در «مجمع علما و طلاب بامیان» تقدیر میکنم، از طرف بنیاد اندیشه دست همکاری و همدلی و همفکری به سوی همه اندیشمندان و پژوهشگران دراز کرده و از همه علاقهمندان فرهنگ و تاریخ کشور میخواهم که در شرایط دشوار کنونی که از یکسو استبداد سیاسی و انحصار قومی و مذهبی گلوی مردم ما را میفشارد و از سوی دیگر برخی از سیهدلان و بدسگالان، همچنان بر طبل تفرقه میکوبند و ارزشهای مقاومت عدالتخواهی و آزادیطلبی ما را نشانه گرفتهاند، کمر همت بربسته و به تدوین تاریخ جهاد و مقاومت و نهضت عدالتخواهی و اعتلای فرهنگ و احیای ارزشهای فرهنگی و هویتی خود بپردازند.
والسلام
سرور دانش
رئیس بنیاد اندیشه
14 سرطان 1402