سه‌شنبه 2 دلو 1403 برابر با Tuesday, 21 January , 2025
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

محمد صلاح الدین زیدان یا همان سیف العدل با نام مستعار «سالم الشریف» که ظاهرا پس از قتل ایمن الظواهری، به عنوان امیر جدید القاعده انتخاب شده است، در مقاله جدیدی تحت عنوان «این غزه است؛ جنگ بقا نه جنگ مرزها» در نشریه «السحاب» که ارگان نشراتی القاعده است، از تروریست‌های بی‌خانمان خواسته است که به افغانستان بیایند و برای مبارزه با صهیونیسم و غرب آموزش‌های نظامی و جنگی ببینند.
نقشه افغانستان

محمد صلاح الدین زیدان یا همان سیف العدل با نام مستعار «سالم الشریف» که ظاهرا پس از قتل ایمن الظواهری، به عنوان امیر جدید القاعده انتخاب شده است، در مقاله جدیدی تحت عنوان «این غزه است؛ جنگ بقا نه جنگ مرزها» در نشریه «السحاب» که ارگان نشراتی القاعده است، از تروریست‌های بی‌خانمان خواسته است که به افغانستان بیایند و برای مبارزه با صهیونیسم و غرب آموزش‌های نظامی و جنگی ببینند. نشریه «لانگ‌وار ژورنال» به بخش‌هایی از این مقاله پرداخته است و ضمن تحلیل بخش‌هایی از آن، حضور القاعده را در نقشه افغانستان در ده ولایت نشان داده است. اما ما برای نگاه عمیق‌تر به اصل مقاله سیف العدل مراجعه کرده ایم و نکاتی را که برای ما و مردم افغانستان می‌توانند حایز اهمیت باشند، از متن گفتار که به زبان عربی است برگزیده ایم.

سیف العدل کیست؟

وبسایت «پاداش برای عدالت» که از سوی ایالات متحده راه‌اندازی شده و یک سایت رسمی این کشور است سیف العدل را این گونه معرفی کرده است:

«برای ارائه هرگونه اطلاعات در مورد سیف العدل 10 میلیون دالر جایزه در نظر گرفته شده است. العدل رهبر ارشد القاعده یکی از اعضای ارشد شورای رهبری این گروه و مقیم ایران است. او هم‌چنین ریاست کمیته نظامی القاعده را بر عهده دارد. العدل در نوامبر 1998 توسط ایالات متحده به دلیل نقشش در بمب‌گذاری 7 آگست 1998 در سفارت‌خانه‌های ایالات متحده در دارالسلام، تانزانیا، نایروبی و کینیا متهم شناخته شده است. در حملات یادشده 224 غیر نظامی کشته و بیش از 5هزار نفر زخمی شدند.

سابقه نظامی العدل در نیروهای ویژه ارتش مصر است که در سال 1980 با دیگر همرزمان خود تلاش کرد تا دولت مصر را سقوط دهند. او سپس به افغانستان رفت و مانند بسیاری از دیگر هم‌قطاران خود در آن جا تجربه جنگ و مبارزه مسلحانه را از سر گذراند. او از یاران نزدیک «ابو مصعب الزرقاوی» او بنیانگذار القاعده در عراق بود که این شاخه القاعده بعدا به گروه داعش تبدیل گردید.»

در این وبسایت معلومات بیشتری از پیشینه و کارکردهای سیف العدل آمده است و در آخر گفته شده است که او از خطرناکترین تروریست‌های جهانی تحت تعقیب FBI است. خلاصه از این معلومات و یادآوری از جایزه ده میلیون دالری برای سیف العدل در وبسایت FBI نیز وجود دارد.

سیف العدل مثل سید قطب اهل نوشتن است و تا کنون کتاب‌های زیادی به نگارش در آورده است. آخرین کتاب وی سال گذشته منتشر شده است که عنوانش «خوانش آزاد از 33 استراتژی جنگ» است. این کتاب چنان که در عنوان است، قرائت آزاد یا به نحوی نقدی بر کتاب مشهور «33 استراتژی جنگ» اثر «رابرت گرین» و بیشتر در باره حوادث مربوط به یازدهم سپتامبر است. سیف العدل در این کتاب به کنایه می‌گوید که یازدهم سپتامبر نتوانست ایالات متحده را وادار به تغییر در استراتژی‌هایش کند و باید منتظر حوادث بزرگ‌تر از آن باشد.

در بخش عربی بی بی سی به طور مفصل به تفاوت‌های ایمن الظواهری رهبر قبلی القاعده و سیف العدل رهبر فعلی این گروه پرداخته شده است و به و نحوی سیف العدل مهم‌تر و قوی تر از الظواهری دانسته شده است.

نکات اساسی مقاله سیف العدل

در مقاله جدید سیف العدل نکات تازه‌ای وجود ندارد. تنها نکته‌ای که ظاهرا توجه نشریه  «لانگ وار ژورنال» و دیگر رسانه‌های غربی را جلب کرده است، دعوت او از تروریست‌های جهان برای آموزش و فراگیری مبارزه و جنگ به  افغانستان است. از این رو به نکات اساسی این مقاله اشاره می‌گردد و سپس ارزیابی مختصری از آن ارائه خواهد شد:

الف- ضرورت جهاد در جامعه جاهلی

یکی از مهم‌ترین گفتمان‌های دهه‌های گذشته که سرچشمه‌های تیوریک افراط‌گرایی اسلامی بدانجا می‌رسد، تقابل جدید بر معیار جهاد و جامعه جاهلی است. مفهوم این دوگانگی به گذشته‌های دورتر بر می‌گردد ولی مبدع اصلی آن در جهان جدید سید قطب است. گفتمانی را که سید قطب تحت عنوان «جهاد و جامعه جاهلی» از آن سخن گفت، به نحوی راه را برای ترور و انتحار در جوامع مسلمان باز کرد. این دوگانه‌انگاری سبب گردید که هرگونه جنایت به نام رفع جاهلیت مدرن مجاز گردد و ما هر روزه شاهد رشد گروه‌های تروریستی با هدف حاکمیت الله در جامعه باشیم. از این رو این گفتمان در مقاله جدید سیف العدل که خودش ظاهرا در حال و هوای دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی است، هم‌چنان پررنگ است. اگرچه با صراحت و تحت همان عنوان بیان نشده است ولی تمام مفاهیم در این نوشته بر محور همان گفتمان می‌چرخد.

بخشی از مقاله با چنین مضمونی بیان شده است: «حاکمان مسلمان، پیش از همه‌ حکام جهان عرب، بخشی از منظومه صهیونیسم هستند و محال است که کسی در این جهان بدون حمایت صهیونیسم و غرب به قدرت برسد. آنان کسانی هستند که در پی تامین منافع صهیونیسم هستند و مامور شده اند که آزادی و کرامت انسانی را از ما بگیرند. اصلا عقل و حکمت ایجاب می‌کند که علیه این ستمگران و عوامل آن‌ها قیام کنیم و با هر وسیله ممکن از قدرت به زیر شان بکشیم. راه رهایی از شر حاکمان جاهل شنیدن اخبار و تسلیت گفتن مرگ شهدا نیست. بلکه باید به راهبردها تغییر ایجاد کرد و همگی سلاح در دست بگیریم.»

پالیسی رهبران نخستین القاعده از جمله بن لادن مبارزه با سیطره غرب بود. اما به نظر می‌رسد که نگاه سیف العدل به جهاد با کفار یک نگاه ثانوی است. به این معنی که مثل سید قطب باور دارد که در ابتدا باید جاهلیت را از جامعه مسلمان زدود و سپس به جنگ با کفار باید رفت. این همان نگاهی است که از تیوری «جهاد و جامعه جاهلی» بر می‌آید. اساسا کشتار و ترور مسلمانان با همین انگیزه و چنین مبنایی جواز شرعی پیدا می‌کند و در نهایت منجر به ترور و انتحار حتی در میان دانش‌آموزان و افراد غیر نظامی می‌شود. امری که در سال‌های پسین به وفور شاهد آن بوده ایم. بیخود نیست که سراج الدین حقانی افتخار می‌کند که تنها از زیر دست وی بیش از هزار تن دست به انتحار زده اند. طبیعی است که این همه انتحاری و انتحار تنها علیه نیروهای خارجی نبوده است و اکثر قربانیان افراد غیر نظامی و کودکان و زنان مسلمان بوده اند.

ب- نیرنگ هلوکاست برای گسیل یهودیان به فلسطین

از نگاه وی قضیه «هلوکاست» یک نیرنگ به منظور سرازیر کردن یهودیان به سرزمین فلسطین بوده است. از این رو باید این نیرنگ را رسوا ساخت و بنیادهای اصلی حضور صهیونیسم در فلسطین را روشن کرد. او در این زمینه به چندین کتاب که تا کنون قضیه هلوکاست را انکار و یا نقد کرده اند اشاره می‌کند و بدان‌ها استناد می‌دهد. راز این که چرا قضیه هلوکاست در نظر نویسنده برای تضعیف تیوری صهیونیسم با اهمیت دیده شده است ظاهرا به بستری که او زندگی می‌کند بر می‌گردد. او تحت تاثیر گفتمان حاکم بر محل زندگی اش است.

ج- اقتدا به سیاه‌جامگان

سیف العدل دو بار به فرد فلسطینی که با استفاده از پوشیدن یک بالاپوش مشکی و پنهان کردن چهره خود در خان یونس به نیروهای اسراییلی حمله می کرد و مشهور شد، اشاره می‌کند و همه را فرا می‌خواند تا مثل او در برابر دشمنان بجنگند. از این که سیف العدل چرا دوبار از میان هزاران نمونه از مبارزان فلسطینی تنها بر روی او تاکید می‌کند و حتی عکسی از او را در میان متن مقاله اش منتشر کرده است، کمی مشکوک و سوال برانگیز است. این عکس در رسانه‌های عربی بسیار مشهور شد و فرد فلسطینی را نشان می‌دهد به صورت سیاه پوش و با یک راکت انداز در دست در حال دویدن به سوی دشمن است. تردید از این جهت است که آیا سیف العدل با انتقاد از سردمداران کشورهای مسلمان و فراخوانی برای جهاد و مسلح شدن همگانی، نوید تکثیر سیاه جامگان- تروریست‌های افراطی- چون داعش را نمی‌دهد؟ آیا او از نسلی دیگری از انتحاری‌هایی چون افراد داعش خبر می‌دهد؟ به نظر می‌رسد در این بخش کنایه‌ای نهفته است.

د- حکومت طالبان به مثابه الگوی حکمرانی اسلامی

مهم‌ترین و اصلی‌ترین پیام این مقاله، حداقل به روایت «لانگ ژورنال» همین قسمت است. از نگاه نویسنده کسانی که به دنبال جهاد و تجربه عملی از آن است به افغانستان بیایند. زیرا در افغانستان پس از بیست سال مبارزه و جهاد حکومتی بر پا گردیده است که کاملا دینی و بر مدار شریعت می‌چرخد. به باور نویسنده کشورهایی چون افغانستان، یمن، سومالی و دیگر مناطق غرب جهان اسلام، شاهد یک امت مسلح هستند. از همین رو همیشه در برابر دشمن پیروز هستند.

از نگاه وی حکومت اسلامی طالبان نتیجه تسلیح مردم و مبارزه یک امت مسلح است. بنابراین همه باید یک سلاح شخصی داشته باشند و مسلمانان به طور تخصصی با سلاح‌های متعارف و مدرن مجهز شوند. او باور دارد که «عملیات استشهادی/ انتحاری» یک قدرت در دست مسلمانان بود و دشمنان همیشه از آن واهمه داشتند ولی از روزی که به گفته او برادران در عراق و شام از آن به طور نادرست استفاده کردند، تبدیل به ترس همگانی در جهان اسلام شد.

به گفته نویسنده جهان اسلام پس از سقوط خلافت عثمانی به یک نمونه از نظام سیاسی دست نیافته است و مسلمانان در دهه‌های گذشته کلا درگیر مبارزه با اجانب و بیگانگان بوده اند. از این رو به گفته وی «امارت اسلامی» یک گام مهم در راستای پیروزی امت اسلامی است که باید سرمشق قرار گیرد و همه کشورهای مسلمان دست به قیام بزنند و چنین حکومت اسلامی ایجاد کنند. موضوع مهم از نگاه وی این است که این اقدام طالبان، چیزی فراتر از فرایندهایی مشهوری چون «دعوت»، «انتفاضه»، «جنگ چریکی»، «جنگ مخفیانه» و «انقلاب» است. در حقیقت نمادی از تغییر استراتژی است که تحقق یافته است.

ه- ضرورت تغییر در استراتژی‌ها و برنامه‌ها

به باور نویسنده جنگ با اسرائیل جنگ بقا است نه جنگ برای مرزهای جغرافیایی خاص. به این معنی که این جنگ تا که اسراییل در جهان وجود دارد ادامه خواهد داشت و سنگ و چوب جهان اسلام ما را به چنین خواستی دعوت می‌کنند. از نگاه وی تنها راهی که مسلمانان باید در پیش گیرند تغییر در استراتژی‌ها و برنامه‌ها است.

مهم‌ترین تغییر از نگاه وی این است که برای حل مشکلات خود باید به سلاح پناه ببریم. زیرا به گمان وی درجهان امروز چیزی غیر از سلاح و زور تعیین کننده نیست. این روش در گذشته نیز کارایی خود را اثبات کرده است و امروز نیز تنها راهی است که باید در پیش گرفت. تنها مردمی دارای قدر و عزت هستند که مسلح باشند. مسلمانان باید مسلح شوند و سلاح‌های بسیار ذخیر کنند و به ارتش‌های دولتی اکتفا نکنند. زیرا ما در پی جهاد و شکار دشمن هستیم و این امر بدون آمادگی و فراهم کردن سلاح مناسب و همگانی شدن اسلحه در جامعه انجام‌شدنی نیست.

و- مسلمانان مقیم غرب برای جهاد به افغانستان بیایند

نویسنده تغییر در استراتژی و برنامه‌ها را مختص مسلمانان ساکن در قلمرو جهان اسلام نمی‌بیند. بلکه همه کسانی را که در جهان غرب و در میان کافران زندگی می‌کنند، فرا می‌خواند تا از جهان کفر به افغانستان مهاجرت کنند و از تجربه جهاد بیاموزند و با جان و مال خویش از مجاهدین حمایت کنند.

به باور وی برای هر مسلمانی ننگ است که در زیر حاکمیت کسانی چون بایدن زندگی کند و در عین و نوش باشد ولی اطفال فلسطینی در غزه از گرسنگی و زیر بمباران اسرائیل جان دهند و قربانی شوند. او خطاب به مسلمانانی که در رفاه و آسایش غرب زندگی می‌کنند این شعر مشهور عربی را در پایان مقاله اش یادآور شده است:

تموت الاسد فی الغابات جوعا

و لحم الضان ماکول الکلاب

ترجمه:

شیران در جنگل‌ها گرسنه می‌میرند

و سگ‌ها گوشت گوسفند میل‌ می‌کنند

نکات پایانی

در مقاله جدید العدل نکات تازه‌ای وجود ندارد اما لحن حماسی و تند دارد. تنها نکته‌ای که ظاهرا توجه نشریه  «لانگ وار ژورنال» و دیگر رسانه‌های غربی را جلب کرده است، دعوت او از تروریست‌های جهان برای آموزش و فراگیری مبارزه و جنگ به  افغانستان است. این موضوع از  آن جهت حایز اهمیت است که در نخستین بند مکلفیت طالبان در برابر ایالات متحده که در توافقنامه دوحه آمده است، عدم اجازه طالبان به نیروهای القاعده برای استفاده از خاک افغانستان به خاطر ضربه زدن به منافع ایالات متحده و هم‌پیمانان آن، ذکر گردیده است.

اهمیت دیگر مساله از آن جهت است که طالبان مرتب به هم‌پیمانان منطقه‌ای و جهانی خود پیام می‌دهند که امنیت کامل در افغانستان برقرار شده است و دیگر از این کشور هیچ خطری متوجه هیچ‌یک از اعضای جامعه بین الملل نخواهد بود. اما برخلاف این این مدعا نشانه‌ها و گزارش‌های زیادی در زمینه حضور بیش از بیست گروه تروریستی از جمله القاعده در افغانستان وجود دارد. بر اساس گزارش‌های نهادهای معتبر بین المللی و نهادهای مربوط به ایالات متحده، القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی نه تنها از افغانستان بیرون نرفته اند بلکه آزادانه و با امکانات طالبان در حال آموزش و فراگیری عملیات‌های تروریستی و انتحاری هستند.

اکنون متن رهبر القاعده آن هم احتمالا ازنزدیکی مرزهای غربی افغانستان برای تمام تروریست‌ها و فراخوانی او برای تجمع در افغانستان از نگاه رسانه‌های  غربی سوال‌برانگیز تلقی شده است. بدون شک این مقاله علی‌رغم تکرار شعارهای همیشگی گروه‌های تندرو و تروریستی از جهات زیادی حایز اهمیت است و به خصوص در شرایط فعلی که رقابت بر سر تعامل با طالبان از شرق و  غرب عالم جریان دارد، معنی‌دار است و حتی قابلیت تفسیرهای گونان استخباراتی و سیاسی دارد.

منبع: نشریه راه عدالت، شماره 13

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=3509

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com