اشاره:
به تاریخ 11 می 2025 برابر با 21 ثور 1404 کنفرانس سیاسیای تحت عنوان «فدرالیسم؛ ایدئولوژی حل تفاوتهای اجتماعی» از سوی «شورای انسجام سیاسی تاجیکان» با حضور جمعی از اندیشمندان، فرهنگیان و سیاستورزان کشور برگزار گردید. استاد دانش به مناسبت نشر مسوده قانون اساسی جمهوری فدرال افغانستان در این کنفرانس سخنرانی کوتاهی داشت که اکنون ضمن ابراز سپاس مجدد از شورای انسجام سیاسی تاجیکان مخصوصا از رئیس محترم این شورا داکتر نجیبالله مسیر و مجری برنامه جناب رحمتالله بیژنپور، متن مکتوب این سخنرانی به خوانندگان گرامی تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
رئیس و اعضای محترم شورای انسجام سیاسی تاجیکان، دانشمندان و فرهیختگان گرامی، مهمانان و حضار عالیقدر! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا تشکر میکنم از رئیس دانشمند و اعضای فرهیخته شورای انسجام سیاسی تاجیکان که در باره یکی از موضوعات مهم سیاسی و فکری یعنی موضوع فدرالیسم و نظام فدرالی در افغانستان، این نشست علمی را برگزار کردهاند. خوشبختانه در این ایام و مخصوصا بعد از نشر سندی به نام «مسوده قانون اساسی جمهوری فدرال افغانستان» به تاریخ 31 حمل 1404 از طرف «مجمع فدرالخواهان افغانستان» موضوع فدرالیسم برای افغانستان به بحث روز تبدیل شده و در میان همه حلقات فکری و سیاسی و از سوی همه کسانی که از گذشته تلخ کشور رنج میبرند و به سرنوشت مردم و نسلهای آینده میاندیشند، تحلیلها و نظریات بسیار سازنده و آموزنده اعم از موافق و مخالف ارائه شده است. من شخصا از خواندن و شنیدن همه این نوع مباحث و نقدها واقعا لذت بردم و تا کنون در خلال این مدت 20 روز، علاوه بر نشستهای آنلاینی، بیش از یکصد مقاله کوتاه و بلند را در این رابطه خواندهام. از نویسندگان این نوشتهها صمیمانه قدردانی میکنم. در این نوشتهها و نقدها زوایا و ابعاد گوناگون این موضوع به بحث گرفته شده و هر کدام از آنها بخشی از ابهامات را مرفوع ساخته و یا برخی از چالشها را آفتابی کرده که ممکن است به آنها توجه نکرده باشیم و یا این که به دقت و مشوره و ارزیابی بیشتر نیاز داشته باشد. به همین جهت به هر اندازه که این موضوع به صورت علنی، عمومی و باز، مورد بحث و گفتگو قرار گیرد، بیشتر شفاف خواهد شد. من با اصل این برداشت کاملا موافق هستم که فدرالیسم نباید نه «تابو» باشد و نه «توتِم». اما در پهلوی آن اضافه میکنم که نقد و بررسیها هم باید واقعبینانه، بیطرفانه و منصفانه و عاری از گرایشهای خاص سیاسی، حزبی و قومی باشد.
حضار گرامی! هموطنان عزیز!
من امروز با اغتنام از فرصت به جای این که به تبیین اصل موضوع فدرالیسم و توضیح عناصر و ویژگیها و بیان مزایای آن برای افغانستان بپردازم و یا به سؤالات و نقدهایی که صورت گرفته پاسخ ارائه دهم، به یک موضوع نسبتا حاشیهای اما مهم خواهم پرداخت. این موضوع مهم عبارت است از: تصحیح نوع نگرش ما به فدرالیسم و اجتناب از بد معرفی کردن و بد فهمیدن فدرالیسم و نظام فدرالی. اگر ما فدرالیسم را آنچنان که هست، به صورت درست و دقیق معرفی و درک نکنیم، در آینده با مشکلات بیشتر مواجه خواهیم شد و آفتها و آسیبهای احتمالی هم افزایش خواهد یافت. به این جهت لازم میدانم که برای تصحیح نگرش خود به فدرالیسم اعم از موافق و مخالف، 9 نکته و مطلب مهم را به صورت مختصر مطرح کنم:
- پرهیز از مطلقنگری:
مطلقنگری در هر موضوعی جدا از این که از نگاه علمی قابل تأیید نیست، در عرصه مسایل سیاسی و اجتماعی، جامعه را به انحراف میکشاند و توقعات و انتظارات بیجا و غیرعملی ایجاد میکند. مطلق نگری چه بسا زیباترین و جذابترین ایدهها و اندیشهها را به خاکستر سیاه مینشاند. ما به طور خاص در افغانستان متأسفانه عادت پیدا کردهایم که همه چیز را یا کاملا سیاه و یا کاملا سفید ببینیم و این یک آفت بزرگ است.
در مورد تئوریها و نظریات سیاسی و مخصوصا در مورد نظامهای سیاسی هیچ کسی در دنیای امروز نمیتواند ادعا کند که فلان نظام سیاسی به طور مطلق مثبت و موفق است و فلان نظام سیاسی دیگر به طور مطلق منفی و ناکام است. حتی در مورد دموکراسی و حقوق بشر که اوج تعالی اندیشه فلسفی و سیاسی بشر در طول تاریخ است، نمیتوانیم با مطلقنگری قضاوت کنیم و امروز میبینیم که دموکراسی با این که از عمر آن حداقل بیش از دو هزار سال سپری شده، هنوز هم با کاستیها و چالشهای فراوانی مواجه است هم از نگاه ارزشی و تحلیل مفهومی و فلسفی و هم از نگاه کارکردی.
از سوی دیگر ما نباید از هر چیز انتظار همه چیز را داشته باشیم. اگر شما در یک شهر یک دانشگاه تأسیس میکنید، نمیتوانید خود را از کارخانه و شفاخانه و تأسیسات دیگر هم بینیاز بدانید. اگر در کشور فقیری، دموکراسی را حاکم بسازید و انتخابات برگزار کنید، معنای آن این نیست که با انتخابات مشکل فقر و عقبماندگی علمی و اقتصادی هم حل شده است. برای حل هر مشکلی سازوکار ویژه لازم است.
بنا بر این ما نباید در مورد فدرالیسم هم مطلق فکر کنیم و آن را به طور مطلق مثبت و یا به طور مطلق منفی بدانیم. ما نباید چنین فکر کنیم که با برقراری نظام فدرالی تمام دردهای جامعه ما درمان میشود و همه مشکلات یک شبه حل میشود. ما در کنار نظام فدرالی به دهها سیستم و سازوکار مناسب دیگر در عرصههای مختلف سیاسی، حقوقی، قضایی، امنیتی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، آموزشی، توسعهای و غیره نیاز داریم تا زخمهای چندین قرنه ما درمان شود. فدرالیسم تنها یک ساختار شکلی حکومت است که به توزیع عمودی قدرت سیاسی میپردازد و رابطه بین حکومت مرکزی و ایالات و محلات و مناطق پیرامون را تنظیم میکند و برای تحقق همین هدف واقعا بهترین سازوکار است. تازه در مورد همین کارکرد یعنی توزیع عمودی قدرت هم باید بگوییم که در میان نظامهای مختلف، نظام فدرالی، مناسبترین و مفیدترین و مؤثرترین آنها است اما نمیتوان ادعا کرد که این است و جز این نیست. در برخی از کشورهای معروف دنیا مشکل تنوع و تعدد قومی و فرهنگی را از راههای دیگری شبیه نظام فدرالی حل کردهاند. البته یک مطلب مسلم است که امروزه در هیچ جای دنیا نظام متمرکز جواب نداده و امروزه طرفدار ندارد و خوشبختانه هم اکنون در افغانستان هم طرفداران نظام متمرکز کاملا در اقلیت قرار دارند و حتی در کشورهای با نظام استبدادی مانند چین هم اکنون تلاش میکنند که از نظام اداری کاملا غیرمتمرکز استفاده کنند.
از این رو ما در مجمع فدرالخواهان با اجتناب از مطلقنگری، بر این باور هستیم که نظام فدرالی مانند هر نظام دیگر، مشکلات و چالشهای خود را دارد اما برای افغانستان و با توجه به تجربیات چند قرن اخیر، نظام فدرالی میتواند مناسبترین نظام برای حل بسیاری از مشکلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما باشد.
- اولویت نخست ما پذیرفتن اصل فدرالیسم است:
در مورد نظام فدرالی در افغانستان اولویت اصلی برای ما چیست؟ همه میدانیم در یک کشور، زمانی که یک نظام سیاسی و اداری به طور کامل تغییر کند، زمان زیادی لازم است تا همه زوایا و ابعاد و کاستیها و چالشهای آن بررسی گردد و یا در عمل تجربه شود. در اکثر کشورهای فدرال سالها وقت صرف کردند تا این نظام را نهادینه ساختند.
ما همگی می دانیم که مشکل اصلی در افغانستان این است که در طول تاریخ این کشور روند دولت- ملت سازی معیوب بوده و به همین جهت هیچگاه نه دولت ملی شکل گرفته و نه وحدت ملی به معنای واقعی آن تأمین شده و پیوسته دچار گسست و انقطاع و فروپاشی بودهایم و یکی از عوامل اصلی این وضعیت، حاکمیت نظامهای متمرکز و انحصار گرا بوده است و امروز برای برون رفت از این وضعیت آنچه به نظر ما در مرحله نخست مهم و ضروری است و اولویت اول ما را باید تشکیل بدهد، پذیرفتن و توافق کردن بر اصل نظام فدرالی است، اما مدلها و ساختارها و همچنین نوع رژیم و موضوعات دیگر، مسایل فرعی هستند که در مرحله بعدی باید مورد بحث قرار گیرند و در مورد برخی از آنها سالها گفتگو و مشوره و تجربه لازم است. به عنوان مثال نحوه تقسیم ایالتها و تعداد آنها یک معیار ثابت و استندرد دایمی ندارد. آمریکا بعد از کسب استقلال و ختم جنگهای داخلی، بعد از 11 سال تجربه نظام کنفدرالی، تصمیم گرفت که به نظام فدرالی تغییر یابد و در ابتدا نظام فدرالی با 13 ایالت شکل گرفت و به مرور زمان از 13 ایالت به 50 ایالت امروز رسیده و هکذا کشورها دیگر…
- فدرالیسم برای همه دنیا خوبست اما برای افغانستان نه! چرا؟
ما چرا همه چیز را تعلیق به محال میکنیم؟ چرا یک تجربهای که در جهان موفق بوده در افغانستان ناکام باشد؟ افغانستان چرا از همه دینا یک تافته جدا بافته باشد؟ برخی میگویند که اول باید افغانستان کاملا از یک ثبات و امنیت پایدار برخوردار شود بعد به سراغ فدرالیسم برویم. افغانستان از نگاه اقتصادی باید به یک کشور مرفه و ثروتمند تبدیل شود بعد به سراغ فدرالیسم برویم. در افغانستان باید دموکراسی حاکم شود و یا در افغانستان باید در ابتدا یک ملت واحد مقتدر ایجاد شود بعد فدرالیسم را تطبیق کنیم! اما چرا باید چنین باشد؟ اگر همه این خواستهها تحقق یافته باشد ما چه نیاز به فدرالیسم داریم؟ از سوی دیگر هیچ کشور فدرالی را سراغ نداریم که در ابتدا همه این مشکلات خود را حل کرده و بعد نظام فدرالی را انتخاب کرده باشد.
همچنین هیچ یک از کشورهای فدرالی در زمانی که این نظام را برگزیدند، از نگاه سیاسی و امنیتی و اقتصادی هیچ مزیتی نسبت به افغانستان امروز نداشتند و هم اکنون نیز در کشورهای فدرال شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یکسان نیست. شما به وضعیت امروز آمریکا و کانادا و استرالیا و هند و اسپانیا و بلژیک و آفریقای جنوبی و عراق نگاه نکنید. از اولین نظام فدرالی و اولین قانون اساسی فدرال در جهان که در سال 1789 در آمریکا تأسیس شد و اکنون از عمر آن دقیقا 236 سال سپری میشود تا سوئیس (1848)، کانادا (1867)، استرالیا (1901)، اتریش (1945)، آلمان (1949)، هند (1950)، مالزی (1963)، امارات متحده عربی (1971)، اسپانیا (1978)، بلژیک (1993)، آفریقای جنوبی (1996)، عراق (2005) و دهها کشور فدرالی و شبه فدرالی دیگر، هیچ کدام آنها در دو قرن پیش یا یک قرن یا 70 و 60 سال پیش، در هیچ عرصهای هیچ نوع برتری یا تفاوت با وضعیت امروز افغانستان نداشتند و همگی مثل افغانستان دچار صدها مشکل امنیتی و اقتصادی و منازعات داخلی بودند.
- پرهیز از قومیسازی فدرالیسم:
در مورد قومیسازی فدرالیسم سه نکته مهم وجود دارد:
اول این که فدرالیسم مخالف اندیشه قومگرایی یا ناسیونالیسم قومی مخصوصا از نوع افراطی آن است. فدرالیسم برای مقابله و مبارزه با قومگرایی است و هدف اصلی آن هم دسترسی به عدالت در جامعه متکثر و متنوع و تأمین عادلانه حقوق همه اقوام است، در حالی که اندیشه قومگرایی به معنای برتر پنداشتن یک قوم بر دیگران و انحصاری ساختن قدرت به دست یک قوم است. بنا بر این قوم گرایی با فدرالخواهی سازگاری ندارد. ما به خاطر فرار از قومگرایی و انحصارطلبیها و برتریطلبیهای قومی به فدرالیسم پناه میبریم نه این که خود گرفتار بیماری برتریطلبیهای قومی باشیم.
دوم این که در تقسیمات ایالتی فدرال نیز نمیتوان تنها قوم را معیار قرار داد. این کار نه درست است و نه عملی. البته در دنیای معاصر تقسیم ایالات در کشورهای فدرال یا بر اساس جغرافیا است مثل آمریکا و آلمان و استرالیا و مانند آن که از نگاه ترکیب اجتماعی و فرهنگی جامعههای همگن و همسان هستند و یا بر اساس قومیت و زبان و مذهب صورت میگیرد مانند کانادا، سوئیس، هند، بلژیک و مانند آن اما حتی در همین کشورهای فدرالی که بر اساس مرزهای قومی و زبانی تقسیم شدهاند هم نتوانستهاند که مرزهای ایالتی را کاملا با مرز قومی معین و منطبق بسازند. زیرا در یک سرزمین واحد و مشترک، اقوام از نگاه جغرافیایی پراکنده هستند و هیچگاه امکان ندارد که همه افراد یک قوم را از تمام یک سرزمین در یک یا چند ایالت جمع کرد. البته قومیت میتواند یکی از معیارهای تقسیمات ایالتی باشد و ممکن است در یک ایالت یک قوم در اکثریت قرار گیرد اما این بدان معنی نیست که در آن ایالت هیچ قوم دیگری حضور نداشته باشد.
بنا بر این چنان که در ماده 13 مسوده قانون اساسی فدرال آمده: افغانستان باید بر اساس ترکیبی از معیارها یعنی موقعیتهای جغرافیایی، ترکیب قومی، مذهبی و فرهنگی و وضعیت اجتماعی و اقتصادی مناطق، به ایالات تقسیم گردد و این تقسیمات باید به گونهای تنظیم شود که همبستگی اقوام و پیروان مذاهب افغانستان حفظ شود و باعث افتراق بین آنان نگردد.
نکته سوم در این رابطه این تصور غلط است که گویا فدرالیسم در افغانستان به نفع قوم خاصی یا به ضرر قوم دیگری است! فدرالیسم برای همه و به نفع همه است و به ضرر هیچ گروهی نیست. اگر بنا باشد فدرالیسم تنها منافع قوم خاصی را تأمین کند و یا به منافع قوم خاص دیگری ضربه بزند، در آن صورت دیگر فدرالی هم وجود نخواهد داشت و حتی اگر به نام هم فدرالی باشد نمیتواند دوام بیاورد و دچار صدتا مشکل خواهد شد و سرانجام از هم خواهد پاشید.
بنا بر این باید گفت که فدرالیسم، انواع مختلف رویکردهای قومی و قومگراییهای افراطی را برنمیتابد و بلکه این تفکر، برای نظام فدرالی یک آفت است که آن را از درون فرو میپاشاند.
- پرهیز از سیاسیسازی فدرالیسم:
ما نباید یک داعیه مقدس و یک ایده و اندیشه ارزشمند را سیاسی بسازیم. در طرح اندیشه فدرالیسم نمیتوان آن را به منافع سیاسی افراد و اشخاص و یا احزاب و گروههای سیاسی گره زد. متأسفانه در افغانستان ما در طرح هر ایدهای اول به دنبال این هستیم که پیدا کنیم که این ایده یا طرح از طرف چه کسی یا کدام حزبی و یا حتی کدام قومی مطرح شده است تا اگر از سوی شخص یا حزب همسو با ما یا قوم ما مطرح شده باشد از آن حمایت کنیم و در غیر آن در مقابل آن باید بایستیم. ما به «ما قال» اصلا توجه نداریم و فقط به «من قال» اهمیت میدهیم. (انظر الی ما قال لا الی من قال). در حالی که شما باید خود داعیه و ایده و یا به اصطلاح خود گفتمان را ببینید و ارزیابی کنید نه اشخاص و داعیهداران و تئوریپردازان آن را.
- توجه به کاربرد دقیق مفاهیم سیاسی و حقوقی:
ماباید از خلط مفاهیم سیاسی و حقوقی پرهیز کنیم و اصطلاحات یا مفاهیم سیاسی و حقوقی و نسبت آن ها را با فدرالیسم درست و دقیق درک کنیم. برخی با سفسطه و یا از روی ناآگاهی میگویندکه ما نظام پارلمانی میخواهیم نه فدرالی! یا ما دموکراسی میخواهیم نه فدرالی یا ما نظام اسلامی میخواهیم نه فدرالی! گو این که فدرالیسم در تضاد با دموکراسی یا نظام پارلمانی و یا در تضاد با دین اسلام است و همچنین گو این که فدرالیستها مخالف نظام پارلمانی هستند یا مخالف دموکراسی یا مخالف اسلام!
نسبت فدرالیسم با همه این نظامها نسبت لابشرط است و کشورهای فدرال دارای مدلهای مختلف و الگوهای متفاوت و متنوع فدرالی هستند چون نظام فدرالی به عنوان یک ساختار شکلی در اداره کشور با هر نوع رژیم و نظام سیاسی دیگر نیز سازگار است. امروز که دهها نظام فدرالی در پنج قاره دنیا تأسیس شده است، با این که همه آنها از تجربیات یکدیگر استفاده کردهاند اما همه آنها با یکدیگر تفاوتهای بسیار عمده دارند. به عنوان مثال آمریکای دارای نظام فدرالی جمهوری ریاستی است. اما کانادا و آلمان و آسترالیا و هند و غیره دارای نظام فدرالی پارلمانی هستند. بلژیک و اسپانیا و مالزی نظام فدرالی سلطنتی دارند اما آمریکا و سوئیس و آلمان و اتریش و پاکستان و عراق و آفریقای جنوبی و غیره نظام فدرالی جمهوری دارند و امروز ما میتوانیم از تجربیات و نکات مثبت همه آنها استفاده کنیم اما در آخر باید شرایط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی کشور خود را در نظر بگیریم و مطابق با واقعیتهای عینی جامعه خود قانون اساسی را تدوین کنیم و نوع رژیم و حکومت خود را انتخاب کنیم.
دوستان گرامی!
بگذارید این نکته را هم اضافه کنم که برای من از نگاه نظر شخصی آنچه مهم است اصل نظام فدرالی است و البته ترجیح من نظام فدرالی پارلمانی است چنان که در مسوده قانون اساسی فدرال بیان شده است. اما از نگاه شخصی هیچ اصرار خاصی ندارم. هر نظامی را که نمایندگان مردم افغانستان در مجلس مؤسسان یا پارلمان آینده بپذیرند، هرگاه در قالب نظام فدرال باشد، مورد قبول است چه فدرال ریاستی باشد یا پارلمانی یا نیمه ریاستی چون هیچ کدام مطلق نیست و هر کدام آنها مزایایی دارد و معایبی.
- تضاد نداشتن فدرالیسم با هیچ یک از ارزشهای دینی یا ایدئولوژیک دیگر:
فدرالیسم به عنوان یک نظام سیاسی اداری با هیچ یک از ارزشهای دینی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سنتها و عنعنات هیچ جامعه و قومی در تضاد نیست. برخی مطرح کردند که ما فدرالیسم را برای افغانستان قبول داریم و لی باید فدرالیسم اسلامی باشد و اموری را که شریعت ممنوع و حرام دانسته باید ممنوع و حرام بداند مانند قمار و شراب و مانند آن، در حالی که فدرالیسم چنان که گفتیم ماهیت لابشرط است و یجتمع مع الف شرط یعنی فدرالیسم با هیچ نظام حقوقیای تضاد ندارد و در قالب هر نظم حقوقی قابل تطبیق است. نظام فدرالی با هر نوع باور یا ایدئولوژیهای چپ و راست و میانه و دینی و سکولار سازگاری دارد و بستگی به این دارد که مردم چه نوعی از آنها را برای خود انتخاب میکنند و در افغانستان چون اکثریت مردم مسلمان هستند، طبیعی است که در نظام فدرالی آن هم ارزشها و اصول دیانت اسلام باید رعایت گردد و مسوده قانون اساسی فدرالخواهان هم هیچگاه در تعارض با احکام شریعت قرار ندارد. در ماده دوم آن تصریح شده که دین اکثریت مردم افغانستان دین اسلام است و در ماده سوم آن تأکید شده بر این که در افغانستان وضع قانونی که با اصول و مبانی شریعت و یا احکام شریعت در تضاد باشد مجاز نیست. اما یک نکته را همه همگی باید بدانیم که منظور ما از شریعت و دیانت، قرائت متحجرانه طالبانی نیست که امروز به نام شریعت همه کشور را به یک زندان عمومی برای همه ملت تبدیل کرده و به نام شریعت و اسلام، حقوق انسانی زنان و مردان آزاده ما را به یغما بردهاند و افغانستان را در سطح بین المللی به یک مضحکه تبدیل کردهاند.
- نسبت بین فدرالیسم و دموکراسی:
هرچند دموکراسی به عنوان یک اندیشه و فرهنگ و هم به عنوان یک نظام سیاسی، کاملا یک مقوله جدا از فدرالیسم است و حوزه مفهومی و کارکردی هر دو از همدیگر کاملا متمایز و متفاوت است ولی این هر دو هیچگاه از همدیگر بینیاز نیستند و بلکه یک نوع رابطه دیالکتیکی متقابل دارند. به عبارت دیگر از یکسو نظام فدرالی در سه لایه ملی، ایالتی و محلی بستر مناسبی را برای تحقق دموکراسی یعنی حاکمیت و مشارکت مردم در اقتدار سیاسی را فراهم میسازد و از سوی دیگر حاکمیت دموکراسی هم موفقیت نظام فدرالی را تضمین و بیمه میکند، به گونهای که فدرالیسم در فقدان دموکراسی و در شورهزار استبداد، هرگز نمیتواند رشد کند و کارآیی خود را نشان بدهد، مثل شوروی سابق و یوگسلاویای سابق و سودان و مانند آنها.
در این کشورها به خاطر حاکمیت استبداد و نظامهای دیکتاتوری، فدرالیسم هم نتوانست مشکلات آنها را حل کند و با سقوط نظامهای دیکتاتوری، نظامهای فدرالی آنها نیز از هم پاشیدند. از این رو باید گفت ما که برای افغانستان نظام فدرالی را پیشنهاد میکنیم، پیش شرط اول موفقیت آن را در حاکمیت دموکراسی و حاکمیت اراده مردم میدانیم.
- شاخصه اصلی فدرالیسم:
آخرین نکته این است که پس اصل فدرالیسم و شالوده و عصاره ماهیت سیاسی و حقوقی نظام فدرالی چیست؟ در این رابطه مباحث بسیار شیرین و دلچسپی وجود دارد که اکثر شما فرهیختگان در این مورد مطالعه کافی دارید. من در این فرصت فقط اشاره میکنم که فدرالیسم دو عنصر یا دو شاخصه اصلی دارد: کثرت و وحدت یا وحدت در کثرت و کثرت در وحدت.
کثرت، سنگ بنای نخست و وحدت سنگ بنای دوم فدرالیسم است. منظور از وحدت و کثرت هم صرفا دو عنوان تشریفاتی نیسست. منظور از وحدت، شخصیت حقوقی حکومت مرکزی فدرال است که سمبول وحدت ملی و وحدت سرزمینی و تضمین کننده حاکمیت ملی و تمامیت ارضی باید باشد و منظور از کثرت هم شخصیت حقوقی حکومتهای ایالتی و محلی است که در چوکات قانون اساسی فدرال از خود دارای قانون اساسی و قوای سه گانه دولتی بوده و سمبول هویتهای جغرافیایی و قومی و فرهنگی متعدد و متنوع کشور هستند.
باید این هر دو عنصر به رسمیت شناخته شود و جایگاه و صلاحیتها و اختیارات هر کدام به تفصیل در متن قانون اساسی تدوین و تبیین و تصویب شود. اگر عنصر وحدت را نداشته باشیم در حقیقت ما با چند کشور جدا و مستقل مواجه خواهیم شد و نه یک کشور و به تعبیر دیگر کثرت بدون وحدت، به تجزیه منجر می شود. همچنین اگر کثرت را نداشته باشیم، دیگر فدرالی در کار نبوده و نظام کشور به نظام بسیط و معمولا متمرکز و یا نامتمرکز تبدیل خواهد شد.
در این رابطه نکته بسیار مهم ضروت ایجاد و حفظ توازن و تعادل بین هر دو یعنی وحدت و کثرت است و این که هیچ کدام نباید قربانی دیگری شود. باید وحدت کشور را از طریق تقویت حکومت مرکزی تقویت کنیم و گرنه تجزیه حتمی خواهد بود و همچنین حقوق کثرت یعنی ایالتها را نیز مطابق قانون اساسی کاملا رعایت کنیم و گرنه منازعات و تشنجات آغاز شده و فدرالیسم دچار گسست خواهد شد.
حضار گرامی!
در پایان هم پیام خاصی به طرفداران و مدافعان فدرالیسم دارم و آن عبارت است از مسئولیت بسیار خطیری که فدرالیستها به دوش دارند. فدرالیستها مسئولیت دارند که در مسیر ترویج و تببین اندیشه فدرالی و نظام فدرال، برخورد نرم و مسؤلانه داشته و از هر نوع سیاست مبتنی بر افراطیت، خشونت، نفرت، تبعیض و انحصار، اجتناب ورزند زیرا ماهیت فدرالیسم ضد سیاست حذف و انحصار و مقتضی تسامح و تساهل و رواداری و تحمل افکار متفاوت و به رسمیت شناختن تعدد و تکثر است. فدرالیستها با این که به طور طبیعی منسوب به احزاب سیاسی متفاوت و اقوام و مذاهب و زبانهای مختلف هستند، اما باید در مورد داعیه فدرالیسم اتحاد و انسجام کامل خود را حفظ کنند و با تشخیص اولویت اصلی بدانند که در شرایط کنونی تنها بر ترویج و تبلیغ و تطبیق فدرالیسم تمرکز شود و نباید خود را مصروف مسایل فرعی دیگر بسازند. جامعه افغانستان گرفتار صدها درد و رنج و محنت و دهها مشکل و چالش و بحران است و در تاریخ این کشور شاهد مصایب و رنجهای بیشماری بوده و هستیم اما فدرالیستها مسئولیت همه آنها را یا توان حل همه آنها را ندارند. ما فقط میخواهیم روی یکی از دردهای اصلی انگشت بگذاریم و برای گسست روند ناتمام دولت-ملت سازی و فروپاشیهای مداوم نظامهای سیاسی راهحل پیدا کنیم تا به صلح و ثبات و عدالت برسیم. همچنین در کشور ما دهها و بلکه صدها حزب سیاسی و نهادهای مدنی وجود دارند و صدها سیاستمدار و روشنفکر و فعالین سیاسی حضور دارند و ما به عنوان فدرالیستها با هیچ یکی از آنان مشکل خاصی نداریم و بلکه به همه احترام قایل هستیم و با همه آنها میتوانیم در عرصههای مختلف به شمول فدرالیسم همکاری کنیم.
با تشکر از توجه شما
کامیاب و سرافراز باشید.
سرور دانش
11 می 2025- 21 ثور 1404