جمعه 16 قوس 1403 برابر با Thursday, 5 December , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

در یک نگاه عمیق‌تر می‌توان پدیده اشغال افغانستان در دهه 80 را به عنوان عامل اصلی و زمینه ساز رشد و گسترش تروریسم و افراطی گری در منطقه و جهان معرفی کرد. جهاد افغانستان علیه ارتش سرخ اتحاد شوروی و اشغال نظامی، الهام بخش اقداماتی شد که به تروریسم مدرن انجامید و منطقه و کل خاورمیانه و دیگر نقاط مهم جهان را به کام نا امنی وخشونت سوق داد.
تروریسم، افراطی گری و توسعه

بسترهای نفوذ افراطی گری در افغانستان

دست‌کم چهار واقعیت در جامعه افغانستان بستر مناسبی را برای پرورش تفکر افراطی گری مذهبی فراهم کرده است: ۱) باورهای مذهبی، ۲) بی‌سوادی، ۳) سن پایین جمعیت و ۴) فقر فراگیر. وقتی افراط‌گرایی در این چهار زمینه با پول و فضای مساعد سیاسی همراه شود، احتمال موفقیت آن به میزان بالایی افزایش می‌یابد. (همان).

فقر مطلق که یکی از اهداف هزاره ملل متحد محوآن درکل جهان تعریف شده بود، در شرائط فعلی تحت تأثیر عوامل متعدد طبیعی و انسانی مانند: شیوع بیماری کرونا و …، به یاری افراطی‌گری آمده و اوضاع را در افغانستان شدیداً نگران کننده ساخته‌است. سیگار اداره بازرس ویژه امریکا درافغانستان جدیداً اعلام کرد که میزان فقر در افغانستان تحت تأثیر کرونا به 72 درصد افزایش یافته‌است. در حالیکه وزارت اقتصاد و دیگر مراجع ذیربط میزان فقر را مقارن همین زمان بین 45-50 درصد گزارش کرده‌ بودند. (اسپوتنیک (1399):4).

برای هریک از گروههای افراطی در منطقه خاورمیانه یا افغانستان وپاکستان، بسترهای مساعد کننده رشد و گسترش اقتدار وجود داشته‌است. برای داعش از باب مثال می‌توان از عوامل بستر ساز رشد وگسترش سریع، به موارد زیر اشاره کرد:

۱. اقدامات غرب در خاورمیانه بعد از فروپاشی خلافت عثمانی و مرزبندی کشورهای تازه تأسیس بر اساس منافع خودشان و نه منافع ملت‌ها.

۲. تشکیل دولت یهودی اسرائیل در سرزمینهایی که برای اعراب و مسلمانان مقدس است و خاطره تلخ شکست اعراب از اسراییل و تداوم اشغال اراضی اعراب با توسل به سرکوب.

۳. مسلمانان اروپا که شهروند درجه چندم محسوب می‌شوند و تحقیرهایی فراوانی را متحمل می‌شوند.

۴. عصر ارتباطات‌؛ نکته قابل توجه این است که گرچه داعش این امکانات را بدعت می‌داند اما به بهترین نحو از آن استفاده می‌کند. (حسینی، میعاد(1396 ): 3 ).

بسترهای چهارگانه که در افغانستان به عنوان عوامل رشد و تقویت روز افزون تروریسم نامبرده شد می‌تواند به مثابه‌ای روشن ترین بیان برای توضیح تروریسم جاری در این منطقه شمرده شود. در سال های اخیر و قبل از فروپاشی جمهوریت، عوامل مکمل و شتاب دهنده بحران برای بسترهای یاد شده موجود بود که می‌توان از فساد گسترده، تبعیض سیستماتیک قومی و سمتی در توزیع منابع ملی، استخدام‌ها ی غیر معیاری و در مجموع ضعف مزمن حکومتداری؛ در این راستا یاد کرد.

در یک نگاه عمیق‌تر می‌توان پدیده اشغال افغانستان در دهه 80 را به عنوان عامل اصلی و زمینه ساز رشد و گسترش تروریسم و افراطی گری در منطقه و جهان معرفی کرد. جهاد افغانستان علیه ارتش سرخ اتحاد شوروی و اشغال نظامی، الهام بخش اقداماتی شد که به تروریسم مدرن انجامید و منطقه و کل خاورمیانه و دیگر نقاط مهم جهان را به کام نا امنی وخشونت سوق داد.

سلفی‌ها وافراطیون مذهبی از اقصا نقاط عالم به افغانستان آمدند و مدارس دینی پاکستان خصوصاً مدارس دینی منطقه «صوبه سرحد» به کانونی برای تولید تروریسم و افراطیت مذهبی تبدیل شد و گروههای مانند عرب – افغان‌ها از همین مناطق خودشان را تجهیز کردند و برای اقدامات تروریستی در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان مهارت‌های لازم را آموختند. این سریال تا تأسیس امارت اسلامی دوره نخست در قندهار و سپس کابل ادامه یافت و به موازات پیچیده شدن اقدامات ضد تروریستی دولت‌ها، گروههای تروریستی نیز خود را برای بقا همرنگ محیط ساخته و رفتارهای خشونت آمیز شان پیچیده ترگردید.

۶. تروریسم، افراطی گری و توسعه یافتگی

بین توسعه یافتگی و ثبات سیاسی رابطه معنا داری وجود دارد.سرمایه گذاری که مهم ترین رکن توسعه و رشد اقتصادی است، به پیش شرط ثبات سیاسی مشروط است. افراطی‌گری و اعمال نابردبارانه‌ی ناشی از آن، دشمن هرگونه ثبات سیاسی و تغییر مثبت و پیشرفت و ترقی است. به بیان منطقی تروریسم و افراطی‌گری نقیض هرگونه ثبات سیاسی و حاکمیت قانون است و آفتی است که تمامی ریشه‌های توسعه یافتگی را می‌خشکاند.

تجربه چندین دهه از ظهور انواع افراطی‌گری و خشونت این مدعا را اثبا ت کرده است و مبین این امر است که تروریسم و افراطی‌گری با توسعه نیافتگی نوعی رابطه علی دارد. تجربه مکرر زندگی درجهان سوم نشان داده‌است که بی‌ثباتی و خشونت با حرکت توسعه‌ای قابل جمع نیست.

حادثه ای تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شری بود که از گسترش افراطی گری و تروریسم زاده شد ومطابق رویکردهای متفکران خود برآیند عوامل مشخص بود اما برای مردم افغانستان طلایی ترین شانس توسعه همه جانبه را تدارک کرد. جهان بهره مند از قدرت و ثروت و صنعت و رفاه را متوجه غفلت از نقاط بحران آفرین منطقه ساخت و پای جامعه جهانی به رهبری آمریکا و اتحادیه اروپا وژاپن را درپی همین رویداد به میدان کمک به توسعه افغانستان کشانید . گامهای شتابان به سمت توسعه سیاسی و اقتصادی برداشته شد و امیدها و انتظارات زیادی را در نسل تشنه ی پیشرفت و دلباخته ی توسعه خلق نمود.

در دهه نخست حضور جامعه جهانی که سرمایه گذاری مطلوبی صورت گرفت، رشد اقتصادی و پیشرفت در همه زمینه‌ها محسوس بود. مفهوم تئوریک توسعه یافتگی تازه به شکلی عینی وملموس خود را نشان می‌داد. رشد و انکشاف مطلوب از روی کاغذ در متن زندگی عینیت می‌یافت . برای مثال: تا سال 1388 تنها چهار شرکت مخابراتی مبلغی در حدود چهار میلیارد دالردرصنعت ارتباطات سرمایه گذاری کرد و برای دهها هزار شهروند بیکار، شغل وبرای مدیریت وهدایت توسعه تسهیلات لازم ایجاد نمود. کمکهای بلاعوض دول حامی در اقتصاد ملی تزریق شد و رونق مطلوبی در کشور شکل گرفت.

تا آن مقطع زمانی تزریق بیش از هفتاد میلیارد دالر در اقتصاد ورشکسته افغانستان از سوی شرکای بین المللی، امید به زندگی را به شدت ارتقا داده بود. هرچند سال یک کنفرانس مهم بین المللی برای جمع آوری کمک مالی به هدف توسعه کشور دریکی از قاره ها برگزار شد و منابع مالی فراوانی را به خزانه دولت و یا نهادهای غیر دولتی سرازیرنمود. درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی به صورت بی‌سابقه‌ای رشد نمود.

بخش خصوصی سرمایه گذاری صد‌ها میلیارد افغانی را که اشتغال زایی مطلوبی را درپی داشت، آغازکرد. نخبگان افغانستان با حمایت شرکای بین المللی خوش بینانه به برنامه ریزی و هدایت حرکت توسعه ای مصروف بودند و اکثریت شان فکر می کردند که کشور دیگر از وضعیت نگران کننده توسعه نیافتگی فاصله مطلوب پیدا کرده است. وباسرعت به نقطه محو فقر مطلق که یکی از اهداف هزاره ملل متحد تعریف شده است ، نزدیک می شود.

اما در فقدان حکومتداری خوب، نبود حاکمیت قانون و نداشتن نیروی انسانی متعهد و ماهر، هیولای فساد ظهور کرد و همه امید‌ها به توسعه یافتگی و پیشرفت را یکجا بلعید. حکومت ورشکسته و غرق در فساد مشروعیت ملی خود را به شدت تضعیف نمود و حامیان بیرونی را از کمک و حمایت گسترده به شدت سرخورده و مایوس گردانید و بستر رشد تروریسم و احیای افراطی‌گری را بار دیگر در محیط زندگی مردم تدارک کرد. بحرانهای متوالی و مکمل هم مجدداً رخ نمود.

با گسترش مجدد خشونت و تروریسم، نخست سرمایه‌ها از کشور فرار کرد. به تعقیب آن بخش خصوصی که هم با هیولای نا امنی خود را مواجه می دید و هم حکومت را اصلاح ناپذیر تشخیص داده بود ،از سرمایه گذاری دست کشید و هم بخش اعظم دارایی‌های خود را به خارج منتقل نمود. با افزایش روز افزون قدرت گیری تروریسم، نیروی انسانی محدود کارآمد و متخصص هم بی‌سر وصدا از کشور متواری شد و تمام این امور یک نتیجه مهم داشت که عبارت بود از: «توقف حرکت توسعه‌ای کشور».

دو دهه نخست قرن جاری درعرصه های اقتصاد و فرهنگ وسیاست و توسعه آموزش و هنر به عنوان عصر زرین خیز توسعه ای و خلق امید به زندگی؛ درتاریخ این جغرافیا ثبت خواهد شد. با ختم فصل امید و بالندگی افغانستان شانسی را ازدست داد که بعید است دیگر درهیچ قرنی و هیچ شرایطی بتواند مشابه آن را نصیب شود.

فروپاشی نظام و ناامیدی مردم اگر چه از عوامل متعددی تاثیرپذیرفت اما ازحقیقت نگذریم که این افراطی گری و تروریسم بود که افتخاراین رویداد را به نام خود درتاریخ معاصر ثبت نمود و اگربازهم بخت یارشود و کشوری به نام افغانستان بتواند استمرار بیابد، نسل های آینده داوری سختی درباره ملایان افراطی دیو بندی و عاملان این رویداد انحطاط آفرین خواهند داشت.

هم اکنون مردم در دوزخ سوزانی از فقر ونا امنی و نا امیدی ؛ عذاب می بینند و نزدیک به یک چهارم نفوس مجبور به ترک وطن شده و در آوارگی به تلخی و رنج سر می کنند. میلیونها شهروند در زندانی به وسعت افغانستان محبوس اند و از تمامی حقوق انسانی و شهروندی خویش محروم گردیده اند.

زنان کار و تحصیل و درواقع حق زندگی انسانی را از دست داده اند. هزاره ها به دلیل تفاوت قومی و مذهبی از ساختار قدرت به کلی حذف شده اند و هرروز به بهانه ای تحقیر و سرکوب می شوند. با فروپاشی جمهوریت، کشور، فرسنگها با هرگونه حرکت توسعه ای فاصله پیدا کرده است. چون هرنوع اقدامی برای این هدف درگام نخست نیازمند منابع مالی و انسانی است و افغانستان با فروپاشی نظام سیاسی جمهوری و تجدید امارت دیگر منبعی را دراختیار ندارد.

نتیجه گیری

پدیده‌ای جهانی تروریسم، پدیده سیاسی و رو به گسترش است. در بسیاری از مناطق جهان از جمله در خاورمیانه و افغانستان و پاکستان، به عنوان بدیل جنگ تمام عیار عمل می‌کند.

این پدیده عوامل متفاوت و گوناگونی دارد: جهانی شدن، فرهنگ وباورهای مذهبی، استعمار واشغال گری ،حضور قدرتهای بزرگ در مناطقی خاص، نارسایی در امر جامعه پذیری و اختلال در شخصیت، ظهور مدنیت جدید و غلبه آن بر فرهنگ بدوی، حکومت‌های استبدادی وسرکوبگر ؛ از این جمله‌اند. این پدیده روند توسعه و پیشرفت کشورها را به شدت متأثرساخته و اقدامات توسعه‌ای در افغانستان را درچهاردهه اخیر از بنیاد ناکام نموده و حاصلی جز اشاعه ویرانگری، گسترش جهل و فقر و آوارگی و تباهی مردمان این خطه در بر نداشته‌است. تروریسم باز هم می‌تواند صلح و امنیت جهانی را اخلال نماید، راهبردهای مؤثر مبارزه با این پدیده هنوز معرفی نشده‌است.

درک ماهیت پدیده تروریسم و افراطی‌گری می‌تواند برای مقابله موفق کارآمدی مطلوبی داشته باشد. با تلفیقی از رویکرد‌های متنوع می‌توان این پدیده جهانی را بهتر توضیح داد. در افغانستان به مثابه یکی ازخاستگاههای اصلی این پدیده شوم، ساختن یک نظام عادلانه سیاسی و مبتنی بر اراده آزاد مردم ، گسترش آموزش عالی، تقویت حکومتداری خوب،کاستن ازفقر و نهادینه ساختن اصل آزادی بیان ونگاه پلورالیستی به سیاسیت و فرهنگ، می‌تواند داروی مؤثری برای درمان سرطان تروریسم و افراطی گری تلقی شود.

در کل، مهمترین ابزار برای ایضاح پدیده تروریسم و افراطی‌گری، رویکرد منطقی – عقلانی است. و می‌توان در پرتو این نور افگن نسبتاً قوی وبا کمک یک مدل تلفیقی از مجموعه رویکردها ی مطرح درزمینه؛ هم فهم عمیق تری از این پدیده ارائه داد و هم تدوین راهبردهای مؤثر مقابله با آن را تسهیل نمود.

_____________________________________

منابع

1. ایمن، عبدالکریم(1398) تروریسم، عوامل وانگیزه‌ها وتأثیر آن بر روی صلح وامنیت بین المللی، در WWW.BAYANCENTER.ORG. بازیابی 2/7/1399

2. حسینی، میعاد (1396) روانشناسی خشونت وتروریسم: مطالعه موردی داعش. گزارش انجمن علوم سیاسی ایران

3. 9/3/1396.

4. مدبر، روح الله (1396)نفوذ فرهنگ افراطی‌گری و تروریسم درجهان چشم انداز آن. مرکزبین المللی صلح. بازیابی 31/3/1396

5. گوهری مقدم، ابوذر (1388) تروریسم جدید: چهارچوبی برای تحلیل، دانشنامه حقوق وسیاست، شماره 12، پاییز وزمستان.

6. خلیلی، رضا (1399) چهارچوبی برای سنجش عوامل وزمینه‌های گرایش به گروه‌های تروریستی،فصلنامه مطالعات راهبردی، سال 23، شماره مسلسل 88، شماره 2، تابستان.

7. حیدری، ایوب (1393) فرهنگ وگسترش تروریسم وافراطی‌گری درخاورمیانه وشمال افریقا، فصلنامه سیاست، سال اول، شماره 4، زمستان .

8. فیرحی، داود، ظهیری، صمد (1387) تروریسم: تعریف، تاریخچه ورهیافت‌های موجود در تحلیل پدیده تروریسم،فصلنامه سیاست، دوره 38، شماره 3، پاییز .

9. سادات، م (1397) افراط گرایی، عوامل وراه حل ها، روزنامه هشت صبح،16/4/1397.

10. عسکری، جان محمد (1398) افراط گرایی، عوامل وراهکارها، روزنامه افغانستان ما،13/5/1398

11. دانش، ضیا (1396) ریشه‌ها وعوامل تروریسم، در:https://prev.ocs.gov.af/

12. سجادی، امیر (1395) ریشه یابی مؤلفه‌های تأثیرگذار برگسترش تروریسم درخاورمیانه،فصلنامه مطالعات سیاسی، سال نهم، شماره 33، پاییز.

13. حسینی نصرآبادی، نرجس سادات (1399) تروریسم به مثابه ابزار رقابت ژئو پلیتیکی قدرتها، مجله آمایش جغرافیایی فضا، سال دهم، شماره 35، بهار.

14. هرسیج، حسین (1383) رابطه عملیات تروریستی وسیاستهای آمریکا، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره‌های 171-172، آذر ودی.

15. اطاعت، جواد (1395) بر رسی ابعاد مکانی- فضایی تروریسم،فصلنامه ژئوپلیتیک، سال 12، شماره دوم، تابستان.

16. آروین، ایوب (1395) افراط گرایی درافغانستان، درWWW.BBC PERSIAN.COM بازیابی: 12/9/1395

17. رضایی، علیرضا (1395) نئو تروریسم با تأکید برتروریسم مذهبی، حبل المتین، دوره پنجم، شماره 14، بهار.

18. غبار، غلام محمد (1371) افغانستان درمسیر تاریخ، ج2، قم: صحافی احسانی.

19. گازرانی، سعید (1399) جزوه درسی شمال- جنوب، مقطع دکتری اندیشه‌های سیاسی ،مشهد: دانشگاه آزاد اسلامی.

20. اسپوتنیک دری (1399) افزایش میزان فقر درافغانستان تحت تأثیر کرونا. بازیابی14/11/1399 در: www.sputniknews.com

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=1694

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com