پنج‌شنبه 15 قوس 1403 برابر با Thursday, 5 December , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

فقر ثمره حکمرانی بد و نا کارآمد است و حکومت قبلی با مشکلاتی که داشت اما در مبارزه با فقر در سایه حمایت شرکای بین المللی خود، می توانست موفق شود اگر طالبان جنگ و تخریب شان را گسترش نمی دادند. این فقری که بعد از دوسال و چند ماه حکمروایی طالبان بیش از ۹۷ درصد یک ملت را تحقیر می کند و عذاب می دهد، ثمره نامیمون درخت حکمروایی طالبان است.
فقر و حکمروایی در افغانستان

مقدمه

در زندگی اجتماعی انسان، فقر پدیده نامبارکی است. انسان فقیر انسان ناتوان و درمقابله با موانع پیشرفت ضعیف است. در همین سیاق جامعه‌ای متشکل از افراد فقیر و ضعیف، ناتوان و بسیار آسیب‌پذیر است. چنین جامعه‌ای در برابر بیماریها و آفات طبیعی و همچنین در برابر جرایم و رفتارهای ناهنجار به شدت متأثر و منفعل است. ایمان و اخلاق و تربیت نیکو، از فقر بسیار أثرپذیر است. یک دیدگاه مصر است که فقر بنیاد ایمان و تربیت را متزلزل می‌سازد و شالوده تربیت نیک را تخریب می‌کند. روان آدمی در محیط فقرآلود، در معرض انواع آفات و انحرافات قرار دارد.

با اینکه فقر مهمترین مانع پیشرفت و رشد آدمی در جهان است؛ ولی با تمام این صفات سرنوشت محتوم بشر نیست. تجربه بشری نشان داده است که انسان می تواند با این پدیده نامیمون مبارزه و مجادله کند و بر آن پیروز شود. در دهه هفتاد قرن بیستم سازمان ملل متحد اهداف «هزاره/ MDGs» را برای جهان توسعه یافته تعریف کرد و در ۲۰۱۵ فقرزدایی و محو کامل فقر را در راس اهداف «توسعه پایدار» گنجانید. فقرممکن است از عوامل طبیعی و حوادث غیر ارادی نیز ناشی شود ولی غالبا این پدیده، ماهیت انسانی داشته و محصول سوء مدیریت و ناکارآمدی در حکمرانی است.

فقر در بسیاری از اجتماعات از رفتار نا سنجیده، ظالمانه و تصرفات دلبخواهانه حاکمان در منابع ملی ناشی می شود. حکمروایی شایسته و رفتار عالمانه حاکمان، می تواند ریشه های فقر را بسوزاند اما از جانب دیگر حکمروایی نا کارآمد و سلطه حاکمان نالایق و نادان، می تواند فقر زا و نکبت آفرین گردد. دراین جستار رابطه فقر وحکمروایی درجهان و افغانستان به اختصار تحلیل شده است.

۱- فقر چیست؟

به ناتوانی انسان در تامین نیازهای اساسی و حیاتی زندگی اش، فقر اطلاق می شود. در مورد فقر اندیشمندان اقتصاد، تعاریف متعددی را ارایه نموده اند، که محور همه ی تعاریف را همانا کمبود درآمد نسبت به ضروریات اساسی زندگی افراد تشکیل می دهد. فقر عبارت از شرایطی است که در آن افراد ضروریات اساسی زندگی را نداشته و برای خرید آنها دچار کمبود درآمد هستند.

فقر معمولا به دو صورت در نظر گرفته می شود:

۱– فقر مطلق: حالتی است که افراد برای زنده ماندن با مرگ دست و پنجه نرم می کند.

۲– فقر نسبی: وضعیتی است که فرد نسبت به سطح زندگی جامعه فقیر شناخته می شود. مثلا، ممکن است فردی مایحتاج ضروری برای ادامه حیات را داشته باشد، اما، سطح زندگی او نسبت به سطح زندگی موجود در جامعه پایین تر باشد. خط فقر به کدام معنی به کار می رود؟.

خط فقر را می شود خیلی ساده به خط فقر اسمی (عددی) و خط فقر واقعی تقسیم کرد.

خط فقر اسمی همان است که اعداد و ارقام به عنوان خط فقر در نظر گرفته می شود. بنا بر تعریف بانک جهانی، کسانی که روزانه کمتر از ۹۰/۱ دالر امریکای درآمد دارند، فقیر محسوب می شوند.

اما خط فقر واقعی به اساس رفع نیازهای اساسی تعریف می شود. در این برداشت کسانی تحت خط فقر قرار دارند که درآمد لازم را برای برآورده شدن نیازهای اساسی (خوردن، نوشیدن، پوشیدن، سرپناه و تداوی) شان ندارند.

نیازهای اساسی هم از یک انسان تا انسان دیگر فرق می کند. مثلا، یک انسان معلول نسبت به یک انسان سالم برای رفع نیاز های اساسی خویش به درآمد بیشتری نیازمند است. و یا هم یک بیمار که به مداوای دراز مدت ضرورت دارد، نسبت به کسانی که صحتمند هستند به پول بیشتری برای رفع ضروریات اساسی خویش محتاج است.

یا طبق گزارش توسعه انسانی سازمان ملل سه رویکرد در بررسی فقر وجود دارد که عبارتند از: رویکرد درآمدی، رویکرد نیازهای اساسی و رویکرد قابلیت. در رویکرد درآمدی، فردی فقیر است که درآمدش پایینتر از خط فقر تعریف شده باشد. در رویکرد نیازهای اساسی، فردی فقیر محسوب می شود که قادر به تأمین الزامات مادی زندگی در سطح حداقل تعریف شده نیست؛ اما در رویکرد قابلیت، فردی فقیر است که فاقد قابلیت های اساسی، برای انجام برخی کارکردها و فعالیت ها است.

۲- عوامل فقر

پدیده فقر از عوامل عدیده ای ناشی می شود. اما مهم ترین این عوامل را می توان به صورت خلاصه در موارد ذیل نشان داد:

الف) جنگ و ناامنی: از مهم ترین عوامل ایجاد وشکل گیری پدیده فقر ازقدیم الایام جنگ است. فقر ویا توسعه آن با پدیده نامیمون جنگ رابطه مستقیم دارد. با نبود امنیت و حاکمیت وحشت، سرمایه گذاری و اشتغالزایی از محیط زندگی غایب می شود و کارآفرینان همراه ابتکار وسرمایه خویش به جاهای امن کوچ می کنند.

حاکمان منابع توسعه ای را در امر پیشبرد جنگ تخصیص می دهند. به همین دلیل جنگ رشد اقتصادی را منفی می سازد و تعداد فقیران را در جامعه بیشتر می کند. افزایش فقر در جامعه گاهی نتیجه مستقیم جنگ است. جنگ طالبان در ۲۰ سال عصر جمهوریت، علت اصلی توسعه متداوم فقر در افغانستان بود. نبرد اکراین فقر را در سراسر جهان افزایش داد.

ب) بیکاری: نبود شغل و نداشتن اسباب و عوامل کار و تولید و یا ارائه خدمات می تواند فقر و ناتوانی را در خانواده و اجتماع تشدید نماید و افراد جویای کار و فعال اگر امکانات کاریابی و پیدا کردن شغل را نداشته باشند، به کام هیولای فقر می افتند و در تامین مایحتاج زندگی خود و خانواده خود ناتوان می شوند. فقر همه جا و همیشه فرزند شناخته شده ای بیکاری و نبود شغل است.

ج) حوادث و بلایای طبیعی: گاهی فقر از عوامل طبیعی ناشی می شود. زلزله، سیل و شیوع برخی از بیماریهای واگیر دار همانند کوئید ۱۹، دارایی ها و توانمندیهای انسانها را نابود می سازند و فقر را بر زندگی مستولی می کنند.

در حالی که دولت های جهان به پیروی از اصول توسعه پایدار ملل متحد به سوی کاستن از فقر و رسیدن به زندگی عاری از عارضه فقر وگرسنگی در حرکت بودند و قرار بود که تا سال ۲۰۳۰ نرخ فقر را به کمترین و نازلترین رقم برسانند. شاخص فقر در جهان از ۲/۱۵ درصد در سال ۲۰۱۵ به ۲/۸ درصد در سال ۲۰۱۹ رسیده بود. اما کوئید۱۹، فقر را در سطح جهان به شدت توسعه داد و در سال ۲۰۲۰ به همین دلیل، تعداد ۷۱ میلیون انسان در سراسر جهان در فقر شدید گرفتار بود.

د) ناکارآمدی حکمرانی: تجربه ممتد در اکثر نقاط جهان نشان داده است که بهره مندی از حکومتداری خوب، جامعه را در کاستن از فقر کمک می کند. مدیریت کلان و کارآ می تواند ریشه های فقر و ناتوانی را بسوزاند. ظرفیت های انسانی را تقویت کند. منابع را به خوبی و به موقع در موارد خود تخصیص دهد و در مجموع، حکمرانی خوب واقعا در فقرزدایی معجزه می کند.

حکمرانی موفق در چین، بهترین شاهد برای اثبا ت وجود رابطه معنا دار بین محو فقر و حکمرانی کارآمد است. البته نمونه ها و مدلهای موفق از حکومتداری خوب در جهان فراوان است. هنر مدیریت فقر درچین، با توجه به جمعیت یک میلیارد و حدود چهارصد میلیونی این کشور، روشنترین پیام را برای همه جهان دارد. درچنین محیطی صفرساختن فقربیشتر به یک معجزه می ماند تا نوعی تدبیر بشری.

۳- پیامدهای فقر

پدیده فقر تنها یک عارضه ساده و نامیمون در زندگی نیست؛ بلکه منشا مشکلات عدیده ای در زندگی اجتماعی است. به گونه ای که همه ابعاد زندگی جمعی مردم از این پدیده اثر می پذیرد. در اینجا به موارد محدودی از این پیامدها اشاره می کنیم:

الف) بی ثباتی: فقر مانع استقرارسنتها و هنجارهای تجربه شده و برین در فرهنگ و عادات جامعه است. تحولات تند و شتابان در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی یکی از ملموس ترین پیامدهای فقر است. جامعه فقیر همیشه گرفتار تغییرات بنیادین و اسیر حوادث مخرب است. کشور و جامعه گرفتار فقر همواره در معرض انقلاب ها و جنبش های رادیکال و متأثر از افکار و ایدئولوژیهای رنگارنگ است.

خاستگاه حرکت های ساختار شکنانه و تروریستی و تندروانه اغلب جوامع فقیر است. بی ثباتی های متداوم در افغانستان بدون تردید ریشه در فقر مزمن مردم دارد. سالها است که درافغانستان لایه های فقیر جامعه به عشق رسیدن به بهشت موعود جنبش های رادیکال، از دوزخی به دوزخ دیگر سقوط می کنند.

ب) رشد جرایم: به اعتراف اکثر جامعه شناسان، انگیزه و محرک عمده جرایم جنایی در افراد جنایتکار ریشه درفقر دارد. در محیطی که نیازهای اولیه و اساسی افراد به سهولت قابل دسترس باشد و نیازمندی به شکل حاد وجود نداشته باشد، احتمال ارتکاب جرم کاهش می یابد. این احتیاج و نیاز شدید است که افراد را برای ارتکاب جرایم تشویق و وسوسه می نماید. پس فقر یک بیماری است که آثار آن در جای جای زندگی انسان قابل مشاهده است.

ج) تضعیف اخلاق و ایمان: جمله معروفی از ابوذر غفاری صحابی ارجمند پیامبر نقل شده است که فقر و ایمان دریک موضع قابل جمع نیست. یعنی ازدری که فقر وارد شود ایمان از در دیگر خارج می شود. فقر همسایه در به دیوار کفر است. تجربه زندگی نیز همین انگاره را تایید می کند. ایمان و اخلاق در بستر اجتماعی متأثر از فقر عقیم می شود. اکثریت مردم در برابر جذبه های پول و دارایی و «نام و نان» از جاده درستی و راستی منحرف می شوند.

به همین دلیل است که در محیط های فقر زده و محروم از توسعه، گلهای مکارم اخلاقی و محاسن رفتاری بسیار به ندرت در روانهای آدمیان شکوفا می شوند. چون فقر مانع بزرگ تعالی اخلاقی و سلامت روانی انسان است.

ضعف اخلاق و کاستی ایمان در چنین محیطی یک قاعده است. موارد اندکی اگر خارج از این وضع باشد درحکم استثنا خواهد بود. در نتیجه، با وجود فقر به فکر باروری گلهای ایمان و اخلاق متعالی نباید بود. جامعه فقیر اغلب یک جامعه محروم از اخلاق متعالی و بدور از ایمان معنوی خواهد بود.

۴-پیوند میان فقر و ماهیت حکمرانی

اینکه فقریک پدیده انسانی و ناشی از رفتارانسان از جمله تدبیر حکومتی است و یا محصول اراده نیروهای ماورایی، نظرها متفاوت است. سنت دیوبندی و رهبری طالبان افغان معتقد است که رزق و فقر و غنا همه مربوط به اراده خالق کائنات است و حاکمان و حکومت کدام نقش و یا مسئولیتی در زمینه ندارند. اما عالمان علم اقتصاد و سیاست، فقر را نتیجه مدیریت ناصواب حاکمان و نا کارآمدی حکومتداری توصیف می نمایند.

بر مبنای این دیدگاه، بین حکمرانی بد و شیوع فقر رابطه معناداری وجود دارد. حکمرانی خردگرا و مبتنی بر علم و هنر مدیریت، می تواند فقر را محو کند و زندگی جمعی بشر را ازسایه شوم این عامل تحقیر و نکبت آدمی تطهیر نماید. در برخی از متون معتبر دینی ما، حکومت «جور» عامل هرنوع تباهی و فسادی در زمین است. از این نظر، فقر و نفی کرامت بشر از میوه های تلخ درخت «ولایت والیان جور» است. داده های تجربی که این نظر را تأیید می کند در حد قابل قبولی در همه جا در دسترس است.

الف) رابطه فقر و حکمرانی در مقیاس جهانی

عجم اوغلو و رابینسون در «چرا ملتها شکست می خورند؟» مستندات محکمی را برای تأیید فرضیه «وجود رابطه معنا دار بین ماهیت حکمرانی و فقر» و توسعه نیافتگی، گرد آورده اند. بر اساس نظریه مطرح شده در این کتاب ارزشمند، عاملی اصلی شیوع فقر در میان ملتهای خاص و سبب اصلی کاهش فقر در میان ملتهای دیگر در سراسر جهان، «نهاد حکمروایی» است. نهادهای استثماری و حکومت الیگارشی های که فقط در پی منافع خاص خود شان هستند همیشه از شکل گیری نهادهای فراگیر و متنوع که بر مبنای رقابت مثبت و سازنده شکل می گیرد مانع شده و از رشد اقتصادی و رونق کار و تجارت آزاد جلوگیری می کنند.

بهره مندی از فرهنگ و جغرافیا و تبار انسانی یکسان، اقتصاد را شکوفا نمی سازد و صنعت و پیشرفت را به ارمغان نمی آورد. آنچه ایالتهای هم مرز امریکای شمالی و مکزیک را در مقیاس فقر و غنا متمایز می سازد تنها «نوع حکمرانی» است.

«کره شمالی» با داشتن جمعیت میلیونی گرسنگان و «کره جنوبی» به عنوان یک کشور توسعه یافته و ثروتمند آسیا فقط در نهاد «حکومتی» با هم متفاوت اند و گرنه یک فرهنگ و یک جغرافیا و یک ملت را دارند. عین همین مقایسه را می توان در مورد دو آلمان قبل از دهه ۱۹۹۰ و پیش از تخریب دیوار برلین، انجام داد. تفاوت در پیشرفت و رشد چشمگیر اقتصاد و صنعت و عبور از خط فقر، ناشی از نوعیت «حکومت» و «ساختار سیاسی» این نوع از دولت ها بوده و نه عامل دیگر.

ب) پیوند فقر و حکمرانی در افغانستان

سیمای زندگی انسان افغانستانی سالها است که از اثر فقر مکدر است و این پدیده شوم ده ها میلیون شهروند را در اقصا نقاط این اقلیم زجر می دهد. فضای اخلاقی و اجتماعی زندگی را متاثر ساخته و نرخ جرایم و انواع خشونت را افزایش داده است.

اینکه این پدیده مستقیما به نوع حکومت داری بر می گردد، جای تردید ندارد. اما در ماه های اخیر مکرر از سوی نهادهای معتبر و مسئول وابسته به ملل متحد، زنگ هشدار نسبت به افزایش فقر و شیوع گرسنگی به صدا در آمده است. در یکی از آخرین گزارشهای مستند واقعیت فقر بدین صورت گزارش شده است: «هم اکنون از هر ۵ نفر شهروند افغانستان ۴ نفر زیر خط فقرسقوط کرده اند». اما گزارشهایی هم هست که درصد فقیران را از این هم بیشتر توصیف می کنند. برخی از آمارها بالای ۹۵٪ از مردم را نیازمند کمکهای عاجل بشر دوستانه و سقوط کرده در زیر خط فقر می گویند.

در سالهای اولیه تأسیس جمهوریت در افغانستان، تمامی شاخصهای رشد اقتصادی مثبت بود. البته کمکهای سخاوتمندانه شرکای بین المللی کشور، سرمایه گذاری های سکتور خصوصی، کار و اشتغال را رونق داد و این دو عامل در کاهش فقر بسیار مؤثر بود.

نرخ فقر در سالهای ۲۰۰۷ کمتر از ۳۶٪ است. این نرخ تا چهارسال بعد یعنی ۲۰۱۱ هم ثابت ماند با اینکه رشد اقتصادی کشور افزایش یافته بود اما بنا به دلایل دیگر نرخ فقر کاهش نیافت. روند رشد فقر با خروج نیروهای نظامی بین المللی در ۲۰۱۴ و افزایش ناامنی و خشک سالی های متوالی بازهم افزایش یافت و در ۲۰۱۹ این وضعیت به ۵۲٪ جمعیت تسری پیدا کرد.

وزارت اقتصاد جمهوریت و بانک جهانی هر دو سال یک گزارش مستند از وضعیت اقتصادی و فقر تهیه و منتشر می کردند بر اساس گزارش این دو نهاد در سال ۱۳۹۴ نرخ رشد فقر به ۶۹ درصد رسید و البته مشکل کوئید۱۹ و رشد نرخ تورم هم بر دیگر عوامل اضافه شده وضعیت را در سالهای بعدی وخیم تر ساخت و خانوارهای نزدیک به خط فقر بیشتری هر روز در زیر خط فقر سقوط کردند.

در عصر جمهوریت علاوه بر رونق شدید بازار کار و نرخ بالای امید به زندگی نزدیک یک میلیون نفر شاغل در کل کشور وجود داشت که ۱۴۰ هزار نفر از آن میان را زنان تشکیل می دادند. در دهه اول این دوره تنها پنج شرکت مخابراتی یک صد هزار شغل ایجاد کردند و ۶/۱ میلیارد دالر سرمایه گذاری داشتند.

با سقوط جمهوریت بر اساس گزارش دفتر توسعه ملل متحد در همان سال نخست سلطه طالبان، بیش از ۷۰۰ هزار شغل از دست رفت و اقتصاد کل کشور ۲۰٪ افت نمود. رشد اقتصادی کشور در سال ۱۴۰۰ ۶/۳ درصد پیش بینی شده بود با سقوط نظام به منفی ۴/۱۲ درصد تنزل نمود.

بحران مزمن سراسر زندگی مردم را تسخیر کرد. هجوم به سوی بانکها و ترس و دلهره در روزهای نخست آمدن طالبان، نشانه های از قیام قیامت در افغانستان را تبارز می داد. ده ها هزار زن از بخش خصوصی و عمومی اخراج شدند و کارگاهای شخصی شان مسدود گردید و یک صد وچهل هزار متقاعد در کل سال ۱۴۰۱ نتوانستند حتی یک افغانی از مطالبات خودرا از نهاد امارت طالب بگیرند. ده ها هزار هموطن کارآفرین و سرمایه گذار و دهها هزار تحصیل کرده و سرمایه بشری از کشور متواری شدند.

به همین دلیل بود که (اوچا) دفتر هماهنگ کننده کمک های بشری ملل متحد در ماههای شروع سال جاری میلادی ۲۸ میلیون نفر را در کل کشور نیازمند کمک های بشردوستانه معرفی کرد. سازمان دیدبان حقوق بشر اخیرا اعلام کرد که در سال ۲۰۲۲ کاهش شدید دونرها، بحران نقدینگی ریشه دار، افزایش قیمت مواد غذایی و سائراقلام ضروری بر وخامت اوضاع افزود و ۹۰ درصد از مردم کشوررا در طول سال دچار نا امنی غذایی ساخت.

از این میان زنان و دختران بیشتر متضرر گردیدند. در آخرین گزارش از سوی (اوچا)، افغانستان جزء پنج کشوری ارزیابی شده که بیشترین نیاز را به کمکهای بشری درجهان دارد. این سازمان می گوید که در سال آینده میلادی (۲۰۲۴) افغانستان به مبلغ ۳ میلیارد دالر کمک بشری احتیاج دارد. به دلیل فقدان بودجه از ماه می تا نوامبر سال جاری بیش از ده میلیون نیازمند به این کمکها از دسترسی به کمکها محروم ماندند.

سخن پایانی

حسن آخند رئیس شورای سرپرست امارت طالبان، در همان ماههای نخست به قدرت رسیدن مجدد این گروه، در واکنش به افکار عمومی در کلان شهرها که طالبان را عامل فقر و سقوط اقتصاد کشور می دانستند؛ گفت: «ما به مردم وعده رزق نداده ایم و رازق خلق خداوند است.» او در همین پیام خود با اذعان به اینکه مردم با آمدن طالبان گرفتارفقر و فلاکت شده اند، تقصیر فقر را به گردن دولت پیشین انداخت و طالبان را بی تقصیر معرفی کرد.

حکمروایی بر مبنای این نوع اندیشه، هیچ پیوندی با فقر وسیه روزی خلق ندارد. در این نوشته اگرچه به اختصار از منابع مستقیم و دست اول نشان دادیم که فقر ثمره حکمرانی بد و نا کارآمد است و حکومت قبلی با مشکلاتی که داشت اما در مبارزه با فقر در سایه حمایت شرکای بین المللی خود، می توانست موفق شود اگر طالبان جنگ و تخریب شان را گسترش نمی دادند. این فقری که بعد از دوسال و چند ماه حکمروایی طالبان بیش از ۹۷ درصد یک ملت را تحقیر می کند و عذاب می دهد، ثمره نامیمون درخت حکمروایی طالبان است.

مشاهده صف های طویل مردم گرسنه، رنگ پریده و خاک آلود در انتظار کمکهای بشری، مجموعه هایی از زنان و کودکان گدا جلو نانوایی ها، در اماکن عمومی درشهرها، برای حکمرانان طالب یک پدیده ی عادی است و هیچ حسی را در هیچ مقامی از حکومت تحریک نمی کند. چون در توهم آنان خداوند مسئول رزق خلق خود است نه آنان. در نتیجه بسیار طبیعی است که این مدل از حکمرانی نه پلانی برای کاستن از فقر داشته باشد و نه سیاستهایش در راستای فقرزدایی عیارگردد. چون هیچ رابطه بین فقر و حکمروایی بر این مبنا وجود ندارد.

 

 

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=2545

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com