روز ١٥ اگست ٢٠٢١ / 25 اسد 1400 روز سياه و ننگيني در تاريخ افغانستان است كه در پي يك فرايند طولاني از ناكارآمديها و ناكاميهای داخلي برخاسته از ديدگاهها وباورهاي عليل و واپسگرايانه زمامداران كشور، زدوبندهاي ناروشن و پيچيده استخباراتي و در نهايت تصميم ايالات متحده آمريكا براي خروج غير مسؤلانه از افغانستان، زمينه مساعد براي غصب قدرت توسط گروه طالبان در آن فراهم گردید. این رویداد شوم افغانستان را در بحران عميق سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و تاريخي كنوني فرو برد. مردم افغانستان در سه سال گذشته در سياهچاله حاكميت خشونت، كشتار، تعصب، تبعيض، آپارتايد جنسيتي، فقر، رنج و جور طاقت فرسا براي زنده ماندن دست و پا ميزنند ولي كشورهاي دنيا تلاش دارند تا با به اصطلاح سياست تعامل و همكاري با حكومت نامشروع طالبان اين سياهچاله را تعديل و يا مديريت کنند.
گروه واپسگرا، قبيلهگرا و وابسته طالبان در اين سه سال نه تنها هيچ تلاشي براي تغيیر رفتار زننده و خارج از عرف إنساني، اسلامي و جهاني به عمل نياورده است بلكه عليرغم تقاضاهاي پياپي همه مردم کشورها و نهادهای بینالمللی و مردم جهان، بر شدت استبداد، خشونت و تبعيض گستردهشان عليه مردم افغانستان افزوده است. همه شاهد هستند كه در اين سه سال سلطه نامشروع، فقر، بيكاري، شكنجه، ترور و كشتار منسوبين نيروهاي امنيتي، دفاعي و ملكي نظام گذشته، غصب زمين و بيجا سازي مردم از سرزمين شان به صورت سازمان يافته به خصوص در ارزگان، هجوم كوچي ها به هزارستان مرکزی، ازبين بردن زراعت ناچيز مردم محل همراه با خشونت لجام گسيخته، محروم نمودن دختران از درس وتحصيل، حذف زنان از تمام امور زندگي اجتماعي كه مصداق عيني آپارتايد جنسيتي است نه تنها كاهش نيافته بلکه تشديد هم شده است.
طالبان با تسلط بر افغانستان، قانون اساسي و بسياري از قوانين كشور را لغو کردند كه به موجب آن در حقيقت افغانستان به يك سرزمين بدون قانون تبديل گرديده و زمينه فرمانروایي مطلق فردي كه صلاحيت نامحدود دارد و به هيچ مرجعي پاسخگو نيست فراهم گرديده است و پيامد آن نه يك حكومت يك دست و مقتدر كه طالبان آرزو داشتند، بلكه يك حكومت ضعيف و ناكارآمد با مراكز متعدد قدرت شكل گرفته است. این وضعیت باعث شده که در هر گوشه کشور تفنگ بدستان طالبان با فرمانروايي خودسر و با صلاحيت نامحدود و غير مسؤل، زندگي روزمره مردم را به رنج و مصيبت پايان ناپذير تبديل كنند و از سوی دیگر اختلافات و رقابتها برای كسب منابع قدرت و ثروت در درون این گروه فاشیستی با گذشت هر روز تشديد گرديده است.
از سوی دیگر این گروه نه تنها روابط خود را با گروههای تروریستی قطع نكرده بلكه افغانستان اكنون به پناهگاه امن براي تروريستان تبديل گرديده و اين گروهها از اين فرصت براي سازماندهي مجدد خويش استفاده ميکنند. مخصوصا القاعده، گروه تحريك طالبان پاكستان و داعش خراسان، بيشترين بهره را از این فرصت میبرند. در اين ميان گروه تروريستي داعش خراسان از همه بيشتر فعال بوده و حضور خويش در سطح عملياتي را بيشتر از پيش بهبود بخشيده است. طي سه سال گذشته این گروه تروریستی عملياتهاي مرگبار و خونيني را در داخل و خارج افغانستان و به خصوص عليه هزارهها و شيعيان در مناطق متعدد افغانستان انجام داده است كه قربانيهای بيشماري را از مردم گرفته است و گروه طالبان نتوانسته و يا نخواسته كه جلو اين گونه عمليات ها را بگيرد.
وضعيت حقوق بشر به ويژه حقوق زنان در حكومت طالبان به صورت پيوسته و سازمان يافته بدتر شده و با نقض گسترده حقوق زنان به عنوان پاليسي رسمي حكومت روزگار سخت و رنج آوري را بر زنان افغانستان تحميل کرده است. نقض حقوق زنان شامل محروم ساختن آنان از تعليم و تحصيل، صدور فرمانهاي رهبر طالبان براي محدود نمودن حقوق زنان، ممانعت از كار و فعالیتهای اجتماعی، زنداني کردن زنان به بهانه هاي واهي، شكنجه وآزار جنسي زنان در زندانهاي طالبان كه اكنون با شهادت زنان زنداني سابق كاملا مستند سازي شده است، بازداشت، لتوكوب، شكنجه جسمی و رواني و تحقير زنان به بهانه نداشتن حجاب و انواع گوناگون زيرپاگذاشتن حقوق و حرمت زنان ميگردد. طالبان با سركوب و حذف زنان از جامعه قصد نهادينه سازي فرهنگ زن ستيزي و خشونت مبتني بر جنسيت را دارند که مصداق عيني و بارز آپارتايد جنسيتي و جنايت عليه بشريت است.
حزب عدالت و آزادي افغانستان با توجه موارد یادشده و در رابطه با حوادث و تحولات جاری کشور مواضع خويش را به صورت ذیل اعلام ميدارد:
١- همكاري و كمكهاي جهاني به صورت يكطرفه و به عنوان امتيازدهي به طالبان، نه تنها تغییری در رفتار طالبان ایجاد نمیکند بلکه نتیجه آن کاملا به نفع طالبان و تقویت سلطه نامشروع این گروه و دوام رنج، عذاب، شكنجه، نقض وسيع حقوق بشر به ویژه حقوق زنان، اعمال تعصب و تبعيض، خشونت و زورگویی همراه است. از این رو مردم افغانستان به طور جدی از جامعه جهانی میخواهد که به این كمكها و امتیازدهیها و طولاني ساختن تسلط لجام گسيخته طالبان نقطه پایان گذاشته شود.
٢- سياست تعامل جهان وسازمان ملل متحد با چگونگی و روش كنوني آن، نتيجه معكوس به بار آورده است. زيرا باعث شده كه گروه طالبان همچنان به استبداد، خشونت و نقض آشكار و وسيع حقوق مردم افغانستان ادامه دهد. اين سیاست طالبان را دچار اين توهم كرده است كه جهان اراده كافي براي مقابله با نقض قوانين پذيرفته شده جهاني از طرف طالبان را ندارد. سياست ناکام تعامل با گروه طالبان پس از گزارش و پيشنهاد فريدون سينيرلي اوغلو و قطعنامه ٢٧٢١ شوراي امنيت سازمان ملل متحد باید متوقف میشد. اما با خطاي محاسباتي و اولويت بندي نادقیق سازمان ملل متحد زير فشار گروه طالبان در كنفرانس دوحه ٣ از مسير اصلي خود خارج گرديد و دوباره در مسير تعامل يكجانبه با این گروه قرار گرفت كه ادامه پروسه با همین روش، جز شكست سرنوشت ديگري ندارد. پيشنهاد حزب عدالت و آزادي افغانستان اين است كه سازمان ملل متحد براي احتراز از سياست شكست خورده تعامل يكجانبه، تماس و مذاكرات موازي را در كنفرانس دوحه ٤ (در صورت برگزاري) هم با طالبان و هم با مخالفين سياسي آن و نمایندگان واقعی اقشار مختلف مردم افغانستان آغاز کرده و بستر مناسب آن را ايجاد کند تا هم از امتيازطلبي روزافزون و بی مورد به طالبان جلوگیری گردد و هم قدمهاي عملي براي حل بحران افغانستان برداشته شود.
٣- نقض حقوق بشر بخصوص نقض حقوق اساسي و اوليه زنان تصوير روشني است كه چهره بدوی و چندشآور طالبان را به جهان آشكار ميسازد. ممنوعيت تعليم و تحصيل دختران، منع زنان از كار و فعاليتها اجتماعي، از يكطرف لكه ننگی است بر پيشاني طالبان و از سوي ديگر حفرهاي است در شعور جمعي مردم افغانستان كه در تاريخ امتداد خواهد يافت. نقض حقوق بشر در حوزههاي متعدد اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و تمام امور زندگي مردم افغانستان به صورت گسترده از سوي نهادهاي معتبر جهاني بررسي و مستندسازي شده است. اکنون انتظار مردم افغانستان این است كه جهان از سطح انتشار اعلاميه و محكوم نمودن عبور نموده و اقدامات عملي براي تغیير وضعيت انجام دهند.
٤- هزارهها و شيعيان در افغانستان از هر جهت وضعيت استثنایي دارند. اگر به تاريخ نگاه كنيم هزارهها بيش از يك قرن است كه كشتار، شكنجه، خشونت، تبعیض، غصب سرزمين و بيرون رانده شدن از خانه و زمينهاي خويش را تجربه ميكنند. این کتله بزرگ افغانستان در عصر كنوني نيز هدف كشتارهاي هدفمند و حملات انتحاري، قرار گرفته و غصب زمين و خانه، حملات كوچيها بر مناطق، مزارع، چراگاهها و خانههاي شان و اخاذيهاي گوناگون بنام عشر، زكات، ماليه، كمك و جريمه، روزگار مردم را سياهتر کرده است كه همه اين فجايع با حمايت و دستور مستقيم طالبان صورت ميگيرند. در سالهاي اخير تعدادي از اعضاي پارلمان كشورهاي مختلف از جمله انگلستان، استراليا، كانادا و كشورهاي ديگر مسئله نسلكشي هزارهها را جدي گرفته و در پارلمانهاي خود مورد بحث قرار دادهاند كه ما ضمن تقدير از اين اقدامات، باور داريم متوقف ساختن نسل كشي هزارهها و به رسمیت شناسی آن، قدمهاي ارزنده در جهت دفاع از حقوق بشر است. چند روز قبل انجمن وكلاي امريكا ( ABA ) اقدام قابل ستايشی انجام داده و نسل كشي هزاره را به رسميت شناخته است و از همۀ دولتها و نهادهای بینالمللی خواستار به رسميت شناختن و توقف نسل كشي هزارهها شده است. حزب عدالت و آزادي افغانستان از اين اقدام انجمن وكلاي ایالات متحده آمریکا تقدیر و سپاسگزاری میکند.
٥- افغانستان بيش از ٤٤ سال است که جنگ را تجربه ميکند. اين جنگ و بحران طولاني دلایل گوناگون، پيچيده و ابعاد داخلی و خارجی دارد و کشور عزیز ما اكنون زير چكمه و سرنيزه طالبان روزهاي سخت و سياسي را سپري ميکند و بحران تاریخی افغانستان به حادترین مرحله خود رسیده است. ما از كشورهاي همسايه و كشورهاي جهان می خواهیم که كمك كنند اين بحران از طريق مسالمتآميز حل گردد. در غير آن، ادامه سلطه نامشروع و ويرانگر طالبان، افغانستان را به سوي دور جديدي أز جنگهای دوامدار سوق خواهد داد. بدون تردید دوام بحران و جنگهای مداوم در کشور ما، همانگونه که تا کنون هزینههای زیاد بر همگان تحمیل کرده است از این پس دامن همه منطقه و جهان را خواهد گرفت.
حزب عدالت و آزادي افغانستان باور دارد كه يكي از علتهاي مهم و اصلي اين جنگ طولاني نوع نظامهای سياسي متمرکز و مبتنی بر تبعیض در افغانستان بوده. كشور ما تا کنون، نظامهاي متعددي را تجربه کرده است كه هيچ كدام نتوانسته است به بحران تاریخی افغانستان، خاتمه داده و ثبات سياسي را به وجود آورد. همه اين نظامها بر تمركز قدرت استوار بودهاند كه به صورت طبيعي جامعه متكثر افغانستان با تمركز قدرت همخواني ندارد. با در نظرداشت اين حقيقت باور ما اين است كه تنها نظام فدرالي ميتواند مشكل مزمن جنگ و بحران را در افغانستان حل نموده و ثبات سياسي را در كشور به وجود آورده و به رنج و مصيبتهاي مردم پايان بخشد. ما از سازمان ملل متحد ميخواهيم كه گزينه نظام فدرالي را به حيث یک راه حل معقول برای بحران افغانستان در آجنداي مذاكرات و گفتگوهاي خويش قرار داده و از این طریق به حل بنیادی و اساسی بحران افغانستان ياري رساند.
حزب عدالت و آزادي افغانستان
23 اسد 1403
13 آگست 2024