راه عدالت: جناب داکتر صاحب از این که برای این گفتگو وقت گذاشتید یک جهان سپاس. نخستین سوالی را که میخواهیم مطرح کنیم این است که آیا افغانستان میتواند بستر مناسب برای فدرالیسم باشد؟
داکتر پیکان: از سه منظر افغانستان بستر مناسب برای تحقق فدرالیسم را دارد:
۱- تنوع قومی، زبانی و فرهنگی: در افغانستان اقوام گوناگون با زبان، فرهنگ، رسوم، عنعنات و عادات مختلف زندگی میکنند. این تفاوتها به دلایل مختلف از جمله فقدان مشارکت عادلانه اقوام در توزیع قدرت و ثروت از جانب نظامهای متمرکز، شدت گرفته و شکافهایی را ایجاد نموده است که صرفا در محور یک سیستم فدرال قابل جمع هستند.
۲- بستر تاریخی: توزیع عادلانهی ثروت و قدرت در یک کشور پولیاتنیکی چون افغانستان، از مولفه های بسیار مهم ثبات سیاسی به شمار میرود. تداوم زعامت سنتی افغانستان با محوریت یک قوم و با تمرکز شدید قدرت و ثروت، هیچ گاه قادر به حفظ ثبات سیاسی نبوده است. از همین رو انواع و اقسام رژیمهای سیاسی از مجاری مختلف به قدرت رسیده اما قادر به دوام آن نبوده اند. فدرالیسم به دلیل ظرفیت بزرگ تکثرگرایی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مناسبترین نوع نظام سیاسی در شرایط موجود افغانستان میباشد.
۳- بستر تجربی: تطبیق فدرالیسم در کشورهای مشابه به افغانستان از نظر ترکیب جمعیت، فرهنگ، زبان و جغرافیا، بسیار موفق بوده است. هند و پاکستان با وجود همه تفاوتهای درونی در ابعاد مختلف، با نظام فدرال به ثبات رسیده اند.
در دو دههی حاکمیت جمهوریت در افغانستان، یکی از کلیدیترین عامل در شکل گیری بحران های سیاسی و حتی سقوط نظام، تمرکز شدید قدرت بود که میتوان در قالب سیستم فدرال آن را به سادگی حل کرد.
راه عدالت: چرا برخی در افغانستان از فدرالیسم هراس دارند و آن را به منزله تجزیه کشور میپندارند؟
داکتر پیکان: فدرالهراسی و تحریف آن به تجزیه کشور را از چند زاویه میتوان به بحث گرفت:
۱- استبداد و عصبیتهای قومی: فدرالیسم در اولین و سادهترین مفهوم سیاسی، توزیع عادلانه قدرت و ثروت برای همه است. این «همه» برای کسانیکه سالها دارایی کشور را به نام قوم استفاده کرده و با زور و زر در نفی سایر اقوام و گروهها کوشیده اند، قابل تحمل نیست. در حالیکه فدرالیسم با تحقق عدالت اجتماعی، شکافهای اجتماعی را از بین برده و تعامل تفاوتهای کشور را سریعتر میسازد.
۲- عدم آگاهی: بسیاری از کسانیکه فدرالیسم را به مثابه تجزیه کشور میدانند، آگاهی لازم در مورد این نظام حتی به لحاظ تئوریک هم ندارند. این خلأ معلوماتی باعث شده است که شماری فدرالیسم را صرفا به تقسیم واحدهای محلی و صلاحیتدهی به آنها تعبیر کرده و از قدرت و صلاحیتهای انحصاری حکومت مرکزی و میکانیزمهای نظارتی آن بر واحدهای محلی، غافل بمانند.
۳- شایعه پراکنی و عوامفریبی: در طول تاریخ شماری از اشخاص به دلایل منافع شخصی و یا تعلقات قومی، لسانی و گروهی، کوشیده اند حقایق فدرالیسم را مسخ و اکاذیب را جایگزین آن کنند. در همین اواخر شاهد بودیم که یکی از چهرههای مطرح سیاسی فدرالیسم را مترادف ملوک الطوایفی خواند. در حالیکه این دو در قاموس سیاسی معانی بسیار متفاوت دارند و ملک الطوایفی جایی در رژیم فدرال ندارد. بر عکس، فدرالیسم با تقسیم و توزیع صلاحیت و نظارت متداوم، نه تنها از ملوک الطوایفی جلوگیری میکند که امکانات شکلگیری آن را نیز به صفر میرساند.
۴- عدم انسجام و ثبات در صفوف فدرال خواهان: شماری از اشخاص حقیقی و حقوقی که حتی فلسفه وجودی شان در تحقق فدرالیسم در افغانستان عنوان شده بود، در دورههای مختلف و به اساس دلایل مختلف از دعوای بر حق شان عقب نشینی کرده و با مخالفان غیرمتمرکزسازی قدرت ائتلاف تشکیل دادند. این موضوع در مواردی سبب زیر سوال رفتن حقانیت و محبوبیت فدرالیسم نیز شد.
راه عدالت: اندیشه فدرالخواهی در میان تورکان افغانستان و به خصوص حزب جنبش ملی و اسلامی افغانستان از چه زمانی مطرح شده است و دارای چه پیشینهای است؟
داکتر پیکان: موضوع فدرالیسم برای نخستین بار توسط یکی از نخبگان تورک (شهید طاهر بدخشی) مطرح گردید. این خود بیانگر ریشهی عمیق فدرالخواهی در میان اقوام تورک ساکن در کشور است. همگام و یا هم موازی با بدخشی شهید، نخبگان و شخصیتهای سیاسی زیادی در میان تورکان افغانستان با عین روحیه و ذهنیت در مبارزه با استبداد سیاسی رفتند اما پس از زندانی و سرکوب توسط حاکمان کشور، این مبارزه به صورت مخفی و برای زمینهسازی ادامه یافت که سرانجام با تآسیس حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری مارشال عبدالرشید دوستم، نخبگان سیاسی اعم از مجاهدین و تکنوکراتها با هم برای نخستین بار در جوزای ۱۳۷۱ طرح ساختار فدرال را وارد اساسنامه حزب جنبش ملی اسلامی نمودند.
در بیانیه محترم الحاج مارشال عبدالرشید دوستم در همین مجمع عمومی چنین تذکر رفته بود:
«جنبش ملی – اسلامی افغانستان میخواهد تا عدالت اجتماعی در کشور ما تآمین گردد و زمان آن رسیده است که ملیتهای ساکن در کشور دارای حقوق مساوی باشند، ما میخواهیم حل مسالۀ ملی از طریق ایجاد دولت فدرالی صورت گیرد، جنبش ملی – اسلامی بر ضد هیچ ملیتی نیست، خواست ما ایجاد حکومت اسلامی بر اساس عدالت ملی که با انتخابات همگانی بر اساس نفوس تشکیل گردد و تآمین صلح میباشد و ما خواهان رعایت اصول اسلامی، حفظ استقلال، تمامیت ارضی، ایجاد اردوی نیرومند ملی، احیای اقتصاد ویران شده، تآمین رفاه همگانی و داشتن روابط نیک با کشورهای اسلامی و همسایه و دیگر کشورهای جهان میباشیم».
در اهداف سیاسی حزب جنبش در بند دوم چنین تذکر گردید: «تشکیل یک دولت فدرالی متکی بر اساسات دین مبین اسلام و اراده مردم».
همچنان در قطعنامه مجمع عمومی حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان نیز در مورد فدرال چنین تآکید صورت گرفت:
«افغانستان کشوری است کثیرالملیت بنابراین جهت تآمین حقوق آنان، سیستم فدرالی برای اداره کشور لازم دیده میشود».
موارد فوق ثابت میسازد که تورکان افغانستان بویژه حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان در تحقق فدرالیسم از بدو تأسیس پیشگام بوده و در این زمینه مساعی لازم به خرج داده اند.
راه عدالت: با توجه به اینکه جنابعالی یکتن از موسسان مجمع فدرالخواهان هستید، این مجمع چه برنامههایی برای فراگیرشدن اندیشه فدرالیسم دارد و اولویتهای بعدی اش چیست؟
داکتر پیکان: همانطوری که گفته شد داعیه فدرال خواهی از زمان شهید طاهر بدخشی آغاز گردید و در مقطعهای تاریخی با فراز و نشیبهایش ادامه یافت. پس از آغاز صفحه جدید در افغانستان در سال ۱۳۸۲ زمان تصویب قانون اساسی موضوع فدرال در ساختار آینده افغانستان بار دیگر توسط رهبری حزب جنبش مطرح گردید اما متآسفانه با تمام فشارهای سیاسی سرکوب گردید. این داعیه ادامه یافت اما ارزش این ساختار پس از تحویلدهی نظام جمهوریت به طالبان در فضای سیاسی جدی تر گردید و هزاران تن از داعیه داران فدرال از گوشه و کنار دنیا در فضای مجازی مطرح و ازین داعیه برحق دفاع کردند و سرانجام پس از رآی زنیهای مداوم بین فدرالخواهان قرار شد تا چتر بزرگتری ایجاد گردد و صدای واحد برای فدرالخواهی بلند گردد و در عین حال میکانیزمهای اجرایی حتی تدوین قانون اساسی جمهوری فدرال برای افغانستان و تدوین قانون انتخابات و نقش احزاب برای آینده افغانستان نیز منحیث یک طرح معقول مطرح گردد.
راه عدالت: برخی از اعضای مجمع فدرالخواهان در این اواخر مساله تجزیه را مطرح کرده اند، نظر سایر اعضا و به خصوص جنبش ملی و اسلامی افغانستان در این رابطه چیست؟
داکتر پیکان: ببینید، فدرالیسم با تجزیهطلبی موقف کاملا متضاد دارد. فدرالیسم نه تنها که تجزیه طلبی را تحمل نمیکند که جلوگیری نیز میکند. تمامی اعضای مجمع فدرالخواهان افغانستان به این باور هستند که ساختار فدرال برای همه مردم افغانستان است و همه جغرافیایی کنونی افغانستان پاسخ ده است. این مسئله بسیار واضح در منشور و اساسنامه مجمع مطرح گردیده است، در چندین مصاحبهها نسبت عدم آگاهی در مورد فدرال گاهی از جانب برخی ژورنالستان کشور مطرح میگردد که در حین توضیح توسط فدرال خواهان برداشت سو میگردد که این موضوع چندین مرتبه در جلسات مجمع فدرال خواهان مطرح گردید که با قاطعیت موضوع تجزیهطلبی توسط اعضای مجمع رد گردیده است.
خواست اصلی حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان از بدو تآسیس ایجاد حکومت اسلامی بر اساس عدالت ملی، حفظ استقلال، تمامیت ارضی، ایجاد اردوی نیرومند ملی، احیای اقتصاد ویران شده، تآمین رفاه همگانی و داشتن روابط نیک با کشورهای اسلامی و همسایه و دیگر کشورهای جهان بوده است و حزب جنبش وجب وجب خاک این کشور را متعلق به همه مردم افغانستان میداند و تجزیه را راه حل و بیرون رفت ازچالش های همیشگی نمیداند.
راه عدالت: مجمع فدرال خواهان چه برنامه ای برای همراه سازی جناحهای سیاسی پشتون با اندیشه فدرال خواهی دارد و آیا از آنان کسانی تا کنون دعوت شده است؟
داکتر پیکان: مجمع فدرال خواهان افغانستان برای همه مردم افغانستان است و همه مردم در تآمین عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی منافع مشترک دارند. سلسلهی زعامت سنتی افغانستان نشان میدهد که حاکمان نه تنها به قوم متبوع خود خدمت نکرده اند که خیانت نیز کرده اند. زعمای افغانستان با کارت قوم به قدرت رسیده و چیزی جز محرومیت نصیب قوم خود نکرده اند و الا باید حد اقل شهروندان نهایت محترم و گرامی پشتون مان بیشتر از همه به توسعه در ابعاد مختلف آن رسیده بودند. همانگونه که تصاحب قدرت با زور تفنگ، عدم تمکین به رآی مردم، عدم احترام به تنوع فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی و تمرکزخواهی نمیتواند قاعده مشروعیت حکومتها را وسیع یا مستحکم بسازد، اتکا به عقبههای قومی نیز به هیچ عنوان در تامین ثبات سیاسی کار ساز نبوده است. با توجه به همین واقعیتهای تاریخی، مجمع فدرالخواهان میتواند زمینه گفتگو را بین همه اقوام و بین همه طرفهای ذیدخل و ذینفع در سطح ملی و حتی منطقهای فراهم بسازد.
در این مجمع از همه اقوام کشور دعوت گردیده است و همیشه آغوش و دروازهی این نهاد باز خواهد بود و تا زمانی که جناحهای درگیر برای گفتگو حاضر نشوند و چالشهای مزمن را از طریق گفتگو حل نکنند چرخهی معیوب بار دیگر تکرار و بحرانها مضاعف خواهد گردید، چیزی که به نفع هیچ طرف نیست.
راه عدالت: موانع اصلی بر سر راه تحقق ایده فدرالیسم را در افغانستان در چه مواردی میبینید؟
داکتر پیکان: در دو سطح موانع فدرالیسم در افغانستان را باید به بررسی گرفت: اول در سطح ملی(داخلی):
عدم آگاهی از ماهیت نظام فدرال! این بزرگترین مانع برای تحقق فدرالیسم در سطح ملی است. عدم همپذیری، زیاده خواهی، عصبیتهای قومی و رقابتهای نا سالم سیاسی نیز میتوانند موانع دیگر باشند.
دوم: در سطح منطقهای و جهانی (خارجی):
متاسفانه افغانستان به دلایل زیاد از جمله موقعیت جغرافیایی، نقطه افتراق و تقابل بسیاری کشورهای منطقه یی و قدرت های جهانی است. به همین منظور تضاد منافع قدرت های منطقه یی و جهانی از مهمترین عوامل عدم توفیق ایده فدرال در افغانستان در بعد خارجی به شمار میرود. انواع و اقسام حکومتها را در کشورهای پیرامون افغانستان میتوان مشاهده کرد که همه از منظر مردم سالاری در سطح خوبی قرار ندارند، این خود ظرفیت پذیرش یک نظام پویای سیاسی چون فدرالیسم در افغانستان را نسبت به کشورهای همسایه پائین میآورد.
در نهایت اما تصمیمگیرنده اصلی در مورد نوعیت نظام سیاسی حاکم مردم افغانستان بایست باشند نه عوامل بیرونی و بیگانه.
مخاطب مجمع فدرالخواهان افغانستان در قدم نخست تمام مردم کشور است. بلند بردن سطح آگاهی مردم در قبال فدرالیسم، میتواند نخستین گام برای تحقق این نظام سیاسی در کشور باشد.
راه عدالت: با سپاس فراوان از شما.