متن سخنرانی استاد سرور دانش رئیس حزب عدالت و آزادی افغانستان و عضو برجسته موسسان مجمع فدرال خواهان
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (سوره حدید آیه 25)
مهمانان عالیقدر، هموطنان عزیز، همکاران گرامی، خانمها و آقایان! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا حضور گرم شما در محفل اعلام منشور مجمع فدرالخواهان افغانستان را گرامی میداریم و تأسیس مجمع فدرالخواهان و اعلام منشور فدرالیسم را به همه هموطنان و به مؤسسان این مجمع و به همه فدرالیستهای افغانستان تبریک میگویم. با اجازه شما و طبق وظیفهای که همکاران به این جانب سپردند، گزارش کوتاهی از چگونگی مبارزات عدالتطلبانه فدرالخواهی در افغانستان و شکلگیری «مجمع فدرال خواهان» و معرفی مختصر این مجمع را خدمت شما تقدیم میکنم.
هموطنان گرامی!
سقوط جمهوریت و لغو قانون اساسی و حاکمیت گروه طالبان باعث شد که در کنار دهها موضوع و مسأله دیگر، نوع نظام سیاسی افغانستان نیز یکبار دیگر مورد توجه قرار بگیرد. زیرا نظام سیاسی در هر کشوری در حدی از اهمیت برخوردار است که هم میتواند ثبات سیاسی، صلح، عدالت و توسعه پایدار را تضمین کند و هم میتواند به تشدید شکافها، تضادها و منازعات خونین و مداوم منجر گردد و از آن جمله در کشور ما حد اقل در طول بیش از یک قرن اخیر یکی از عناصر کلیدی در خلق بحرانها و تداوام جنگها، اختلاف در نوع نظام سیاسی بوده که در جای خود ریشه در افکار و ایدئولوژیهای احزاب و جریانهای سیاسی داشته است. طبیعی است نوع نظام سیاسی در هر کشوری باید مطابق با مقتضیات زمان و سازگار با ساختار اجتماعی و فرهنگی آن کشور باشد و توزیع قدرت سیاسی باید در دو بعد افقی و عمودی به طور متناسب و متعادل تنظیم گردد. یکی از مسایل بسیار مهم در همه کشورها مخصوصا در کشورهای دارای جغرافیای وسیع و گروههای قومی، فرهنگی و زبانی متنوع، تنظیم نوع رابطه بین مرکز و گروههای پیرامونی و مناطق اطراف است که امروزه از آن به توزیع عمودی قدرت یا فدرالیسم تعبیر میشود.
تجربه بین المللی فدرالیسم در جهان معاصر خوشبختانه یک تجربه بسیار موفق و عالی است. هم اکنون در حدود چهل درصد از جمعیت جهان در کشورهای فدرال زندگی میکنند. کشورهایی که به صورت رسمی فدرال هستند، در حدود 30 کشور هستند که تنوع گستردهای دارند. شش کشور از ده کشور پرجمعیت جهان و هشت کشور از ده کشور بزرگ جهان از نظر مساحت، فدرال هستند. کشورهای بزرگ و پیشرفتهای مانند ایالات متحده آمریکا، روسیه، کانادا، آسترالیا، آلمان، سویس، هندوستان، اسپانیا، بلژیک، برازیل و کشورهای اسلامی مانند مالزیا، پاکستان، سودان، امارات متحده عربی و عراق با نظام فدرالی اداره میشوند. چهار مورد از طولانیترین نظامهای مبتنی بر قانون اساسی موجود در جهان امروز، فدرال هستند: ایالات متحده، سوئیس، استرالیا و کانادا. هر یک از اینها بیش از یکصد سال است که دارای یک قانون اساسی هستند و ایالات متحده، در حدود دوصد و چهل سال. از سوی دیگر بر اساس شاخص توسعه انسانی سازمان ملل که 175 کشور را در سالهای گذشته، بر اساس رفاه اقتصادی، احترام به حقوق، کیفیت زندگی شهروندان شان اندازهگیری و رتبهبندی کرده، از میان 20 کشور برتر، 8 مورد آنها فدرال هستند. به همین جهت امروزه متخصصان و کارشناسان معتقدند که در قرن بیستویکم، نظام فدرال، یک شکل بسیار محبوب از حکومت است.
برداشت ما این است که برای افغانستان نیز این نظام، مناسبترین و شایستهترین نظام برای حل بنیادی بحرانهای متداوم این کشور است، زیرا افغانستان یک کشور کثیرالاقوامی است که خوشبختانه در قانون اساسی دوره جمهوریت در ماده چهارم از 14 قوم نام برده شده و تصریح شده بود که ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجیک، هزاره، اوزبیک، ترکمن، بلوچ، پشهای، نورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. اما با وجود این خصوصیت، متأسفانه در یک سده اخیر که افغانستان دارای قانون اساسی و نظام سیاسی عصری شد، زمامداران وقت و گروههای سیاسی ذینفع نه تنها به تنوع قومی و فرهنگی و توزیع عادلانه افقی و عمودی قدرت توجه نکردند بلکه به منظور بسط و انحصار قدرت سیاسی و حفظ منافع گروهی و قومی خود، نظامهای شدیدا متمرکز را ایجاد کردند و این به تدریج و با رشد آگاهی مردم از یکطرف و تشدید ستمها و تبعیضها و تحمیل محرومیتها و عقبماندگیها از سوی دیگر باعث گردید که نارضایتیهای مردمی افزایش یابد و شکافهای اجتماعی و قومی روز به روز وسیعتر شود و حتی به درگیریهای خونین و نهایتا فروپاشیها منجر گردد و از تکمیل شدن پروسه ملت- دولت سازی جلوگیری شود.
از قراین و شواهد تاریخی پیدا است که در جریان تدوین و تصویب اولین قانون اساسی افغانستان به نام «نظامنامه اساسی دولت علیه افغانستان» در سال 1301 موضوع تنوع اجتماعی و ترکیب متکثر فرهنگی افغانستان و نوع رابطه بین مرکز و ولایات یکی از بحثهای جدی بوده که در تنظیم مواد آن تبارز یافته است؛ اما 40 سال بعد از آن در قانون اساسی 1343 آنچنان که یکی از اعضای کمیته تسوید قانون اساسی شادروان محمدصدیق فرهنگ روایت کرده است، نظام فدرال به صورت رسمی و جدی مطرح شده بود، اما تسویدکنندگان قانون با دلایل ناموجه از توجه به آن ابا ورزیدند. در دوره قانون اساسی جمهوریت داود خان و بعد هم قوانین اساسی 1366 و 1369 نیز این موضوع در میان حلقات فکری و سیاسی مطرح بوده و در دوره حکومت مجاهدین در نیمه نخست دهه هفتاد نیز این نظام از سوی شماری از احزاب و چهرههای سیاسی مطرح شد و همچنین در جریان تسوید و تصویب آخرین قانون اساسی در 1382 نیز این موضوع به تفصیل از سوی تعدادی از اشخاص و گروههای سیاسی مطرح شد که تفصیل آن را با جزئیات بیشتر در کتاب «جستاری در باره فدرالیسم» روایت کردهام، ولی چنانکه پیشتر اشاره کردم، زمامداران و تصمیمسازان وقت در هر دوره تاریخی از توجه به این امر مهم سر باز زدند.
اما با همه این برخوردهای عاقبت نیندیشانه، صدای عدالتطلبی در قالب فدرالخواهی همواره و مخصوصا در طول بیش از شش دهه در کشور ما بلند بوده است و در 30 سال اخیر به طور خاص فدرالخواهی به یک جریان و گفتمان سیاسی و فکری تبدیل شده است. من امروز وظیفه خود میدانم که از برخی از چهرهها و جریانهای پیشتاز و پیشکسوت فدرالخواه در تاریخ افغانستان یاد و از تلاش و مبارزات آنان تقدیر کنم: در رأس شهید محمدطاهر بدخشی و جریان سیاسی ایشان که از پیشگامان فدرالیست در دههای چهل و پنجاه خورشیدی بودند و همچنین رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری رهبر فقید حزب وحدت اسلامی در دهه هفتاد که در مسیر مبارزات فدرالخواهی و در راه عدالت و برابری به شهادت رسید و همچنین مارشال عبدالرشید دوستم و حزب جنبش ملی اسلامی، داکتر عبداللطیف پدرام و حزب کنگره ملی و همچنین حزب عدالت و آزادی و چندین نهاد سیاسی، فرهنگی و مدنی و دهها تن از سیاستمداران، استادان، علما و فرهنگیان دیگر. البته از یک حقیقت تلخ هم باید یادآوری کرد که متأسفانه تا کنون فدرالخواهان در سطح کلان از یک انسجام لازم سیاسی و فکری برخوردار نبودهاند و در مقاطع مختلف، مصلحت سنجیهای بیدلیل و یا منفعت طلبیهای شخصی و گروهی و عوامل دیگر باعث شد که این داعیه به بهانههای مختلف به انزوا کشانده شود و فدرالخواهان با برچسپها و اتهامهای ناروا مواجه گردند. اما اکنون با تشکیل این مجمع امیدوار هستیم که در میان همه نیروهای طرفدار فدرالیسم یک نوع وحدت نظر و وحدت عمل ایجاد شود و این طرح به یک داعیه سرتاسری و فراگیر تبدیل شود.
حضار گرامی! هموطنان عزیز!
این وضعیت که به اختصار گوشهای از زوایای گوناگون آن را مطرح کردم، باعث شد که جمعی از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی فدرالیست از اقوام، جریانها و ولایات مختلف افغانستان، پس از کنکاش و رایزنیهای لازم به این نتیجه برسند که برای آغاز یک فاز نو مبارزاتی در محور فدرالیسم، یک چتر مناسب سیاسی و تشکیلاتی را تأسیس کنند. پس از مشورههای ضروری، اولین جلسه رسمی ما به تاریخ 23 سرطان 1402 برابر با 14 جولای 2023 برگزار شد که از آن تاریخ تا کنون و در طول شش ماه و با برگزاری بیش از 25 جلسه و ساعتها بحث و گفتگو، متن منشور فدرالیسم و اساسنامه مجمع فدرالخواهان افغانستان تدوین شده و به تصویب هیأت مؤسسان رسید و امروز خوشبختانه منشور فدرالیسم که سند اساسی و بنیادی حقوقی و سیاسی ما است رسما به نشر میرسد.
مطابق اساسنامه: «مجمع فدرالخواهان متشکل از فدرالیستهای افغانستان است اعم از احزاب سیاسی، نهادهای مدنی، فعالان سیاسی، زنان، شخصیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی، علمای دینی، گروههای قومی و زبانی و اقشار مختلف جامعه که منشور و اساسنامه این مجمع را پذیرفته باشند.»
بر اساس این تعریف، مجمع فدرالخواهان یک حزب و در عرض احزاب سیاسی و یا یک ائتلاف در عرض ائتلافهای دیگر نیست، بلکه یک چتر سیاسی فدرالخواهی برای همه احزاب، نهادها و فعالان سیاسی و فرهنگی است و از همه رجال سیاسی، اصحاب فکر و قلم و روشنفکران و مبارزان عدالتخواه استقبال میکند و از طرح و اندیشه شان کمک میگیرد. هدف اساسی و بنیادین مجمع فدرالخواهان، ارجاع قدرت به مصدر اصلی آن یعنی مردم از طریق انتخابات و تامین عدالت اجتماعی در قالب ساختار فدرال در افغانستان میباشد و برای رسیدن به این هدف از همه روشهای مشروع مبارزه استفاده میکند.
ساختار تشکیلاتی مجمع فدرالخواهان، دارای ارکان ذیل میباشد: هیأت موسسان، كنگره، هیأت رهبری، هیأت اجرایی، شوراهای ایالتی، ولایتی و نمایندگیها. این ارکان تشکیلاتی در آینده نزدیک همگی آغاز به کار خواهند کرد و تا کنون هیأت مؤسسان با دبیرخانه خود مسئولیت اصلی همه فعالیتها را بر دوش داشته است و شمار زیادی از دوستان و حامیان فدرالیسم به شمول شخصیتهای سیاسی و علمی کشور به شمول بزرگوارانی که امروز در این محفل حضور دارند، نیز با ما همکاری کردهاند و مشوره دادهاند که از همه آنان سپاسگذار هستیم.
مهمانان عالیقدر و هموطنان گرامی!
دیدگاههای مجمع فدرالخواهان در متن منشور به تفصیل ذکر شده است اما لازم میبینم علاوه بر موادی که در منشور آمده، برای معرفی بیشتر مجمع چند نکته مهم را یادآوری کنم:
1. تأسیس مجمع و اعلام منشور فدرالیسم در افغانستان به عنوان مهمترین رویداد تاریخی، آغاز یک فاز نو برای مبارزه منظم تشکیلاتی فراگیر، سرتاسری، دوامدار و پایدار در جهت منسجم ساختن تمام فدرالیستها و به منظور تطبیق و عملی ساختن نظام فدرال در افغانستان است. آرمان و هدف بنیادی و محوری ما تحقق نظام فدرال در افغانستان است. ما خواهان تغییر بنیادی در ساختار قدرت هستیم؛ تغییر ساختار قدرت از نظام متمرکز به نظام فدرالی با توزیع عمودی و افقی قدرت و تأمین مناسبات عادلانه در روابط بین اقوام و گروههای متنوع فرهنگی و اجتماعی.
2. همانطور که گفتم مجمع یک حزب و در عرض احزاب نیست و باید علاوه کنم که این مجمع در اختیار یا در انحصار هیچ حزب و گروهی هم نیست. هر فدرالیست هموطن ما میتواند در آن بیقید و شرط عضویت پیدا کند و در مراجع و مراکز رهبری و اجرایی آن سهم بگیرد. همچنین باید اضافه کنم که این مجمع در اختیار یا انحصار هیچ قوم یا ولایت خاصی هم نیست. ما هیچ نوع هدف یا انگیزههای انحصارگرایانه قومی، زبانی، مذهبی و سمتی خاصی نداریم. با هیچ قوم و زبان و سمتی هیچ نوع خصومتی نداریم. مخاطب ما همه اقوام، گویندگان همه زبانها و پیروان همه مذاهب و همه گرایشهای فکری و سیاسی است. ما به همه اقوام کشور احترام داریم. فدرالیسم در افغانستان به ضرر هیچ قوم و منطقهای نیست. فدرالیسم به نفع همگی و برای تأمین عدالت است و عدالت یک ضرورت و نیاز حیاتی برای همه شهروندان است. از این رو از همه شخصیتهای سیاسی و علمی و از همه احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و از همه اقوام و گویندگان همه زبانهای رایج کشور خاضعانه میخواهیم که بیایید به منظور ختم همیشگی منازعات و کشمکشها و برای تأمین ثبات پایدار و تحکیم عدالت اجتماعی و تقویت روحیه همبستگی ملی به معنای واقعی آن، از طرح فدرال حمایت کنیم.
3. انگیزه تأسیس این مجمع این نبوده که چون در افغانستان گروه طالبان حاکم شده و ما برای مبارزه با این گروه این مجمع را تأسیس کرده باشیم. هدف ما طرح یک داعیه بلند بنیادی و پایدار است. هر گروه دیگری و نظام دیگری غیر از طالبان هم اگر با تمرکز و استبداد و انحصار عمل کند و فدرالیسم را نپذیرد، ما در مقابل آن به مبارزات سیاسی خود ادامه خواهیم داد. ما حتی از گروه طالبان با همه تفاوتهای فکری و سیاسیای که با آنها داریم، دعوت میکنیم که بیایند فدرالیسم را بپذیرند و با این اقدام، بزرگترین افتخار تاریخی را به دست آورده و بزرگترین خدمت را برای افغانستان انجام دهند و در این صورت ما به تمام معنی و در همه عرصهها با آنها همکاری خواهیم کرد.
4. فدرالیسم از نگاه محتوا از ظرفیت و انعطاف خیلی بالا برخوردار بوده و با هر نوع نظام سیاسی قابل جمع است، با نظام جمهوری یا سلطنتی، نظام دینی یا سکولار، نظام ریاستی یا پارلمانی یا نیمه پارلمانی. در ساختار فدرال همه این نوع نظامها وجود دارد. هرچند ما نظام جمهوری فدرال پارلمانی را ترجیح میدهیم، اما این نمایندگان مردم افغانستان است که صلاحیت دارند در آینده، سیستم فدرال را در قالب کدام یک از این نظامها بر میگزینند.
5. فدرالیسم هرگز به معنای تجزیه نیست و ما هم تجزیه طلب نیستیم، بلکه کاملا بر عکس، فدرالیسم بهترین راه برای جلوگیری از تجزیه و حفظ وحدت و یکپارچگی میهنی و ملی است. امروزه کسانی آگاهانه و به منظور تخریب چهره فدرالیستها و ترویج یکنوع فدرالهراسی در میان مردم، آن را مساوی با تجزیه و یا مستلزم آن معرفی میکنند اما ماهیت اصلی فدرالیسم، نه تجزیه بلکه گردآوردن و متحد ساختن جوامع متنوع و گروههای متکثر با رعایت حقوق همه آنها در زیر یک چتر واحد و کلان دولت ملی است و بلکه بر اساس نظریات کارشناسان بین المللی، نظام های بسیط و یکپارچه و متمرکز بیشتر از نظامهای فدرال مستعد تجزیه هستند.
6. فدرالیسم بدین معنی نیست که تمام اقوام افغانستان از محلات و مناطقی که در آنها فعلا ساکن هستند بیجا شوند و به مناطق خاصی انتقال یابند. در نظام فدرال هر شهروندی حق دارد که در هر ایالت و شهری که بخواهد زندگی کند. در نظام فدرال، مناطق مانند تقسیمات اداری کنونی، از نگاه جغرافیایی به ایالتها و ولایتها تقسیم میشود با در نظر گرفتن گروههای قومیای که در آن منطقه اکثریت دارند و در عین حال اقلیتهایی که در یک ایالت به سر میبرند در قانون اساسی فدرال و قانون اساسی ایالتی، رعایت حقوق آنها تضمین میگردد. به عنوان مثال هیچ الزامی وجود ندارد که همه هزارهها یا تاجیکها یا پشتونها یا اوزبیک یا هر قوم دیگر از تمام مناطق کوچ کنند و تنها در منطقه قومی خود ساکن شوند بلکه همه در سرزمینهای کنونی خود زندگی میکنند ولی در قالب ایالتهایی که مطابق وضعیت جغرافیایی و شرایط اجتماعی و فرهنگی ایجاد خواهند شد. در این رابطه یکی از طرحهای پیشنهادی ما در منشور فدرالیسم، تقسیم افغانستان به 11 واحد ایالتی عضو فدرال است با مرکزیتهای کابل(پایتخت دولت فدرالی افغانستان)، ننگرهار، هرات، قندهار، پکتیا، بلخ، بامیان، قندوز، پروان، نیمروز و نورستان. اما نامگذاری و تعیین مرزهای دقیق ایالتها، مناطق و شهرستانها و سایر مسایل مربوط به صلاحیتها، اختیارات و حقوق و مکلفیتهای ایالتها باید در قانون اساسی فدرال و از طریق نمایندگان مردم مشخص شود.
7. این مجمع یک حرکت خودجوش میهنی و یک نهاد کاملا مستقل بوده و به هیچ قدرت یا کشور خارجی وابستگی ندارد. متأسفانه این یک سنت سیئه در تاریخ سیاسی کشور است که به هر حرکتی که باب میل انحصارطلبان قدرت نباشد، به آن برچسپ وابستگی به خارجیان میزنند. اما این مجمع این افتخار را دارد که بدون مداخله هیچ قدرت خارجی و صرفا با الهام از آرمانها و منافع واقعی و عینی مردم افغانستان و برای تأمین عدالت و مشارکت عادلانه همه اقوام در قدرت سیاسی، به این ابتکار بزرگ میهنی دست زده است.
8. اکنون که با توجه به قطعنامه 2721 شورای امنیت ملل متحد، جامعه جهانی و سازمان ملل متحد در یک تصمیم جدید در صدد یافتن راهحل اساسی برای بحران افغانستان هستند، انتظار و در خواست جدی ما از جامعه جهانی و ملل متحد و کشورهای دور و نزدیک منطقه این است که در مورد هر موضوع مرتبط به نظام سیاسی آینده، به نظام فدرال به عنوان تنها راه حل بنیادی و اساسی و پایدار منازعات افغانستان بنگرند و در هر نوع گفتگو و طرح خود جامعه متکثر و متنوع و جضور واقعی همه اقوام افغانستان را در نظر بگیرند و بدانند که تا مشکل مناسبات سیاسی قدرت در میان اقوام افغانستان به صورت بنیادی و واقعی حل نشود، هیچگاه صلح و امنیت پایدار در این کشور تأمین نخواهد شد.
تشکر از توجه شما و به امید برقراری عدالت و آزادی در قالب نظام عدالت محور فدرالی در افغانستان
سرور دانش- 3 فبروری 2024 و 14 دلو 1402