پنج‌شنبه 1 قوس 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

هویت هزاره ها

هزاره ها، یکی از اقوام بزرگ افغانستان و از گذشته‌های بسیار دور تاکنون، از ساکنان بومی و اصلی افغانستان بشمار می روند. جمعیت هزاره‌ها، بین 30 تا 35 درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند.

طبق نظریه‌های محققان و خاورشناسان، هزاره ها از بومیان اصلی این سرزمین دانسته شده و در بسیاری از مناطق افغانستان زندگی می‌کنند.

رئیس باستان شناسی وقت کشور به نکته بسیار دقیقی در تائید بومی بودن هزاره ها، اشاره کرده است: «مجسمه ها و تصاویری که از عهد بودائی مانده است، معمولاً در هر منطقه‌ای که ساخته‌شده است بازتاب‌دهندۀ همان گروه اتنیکی (نژادی) بوده است که در آن محل زیست می کردند. از این روی، چنین برمی آید هیکل های بودائی و تصاویری دیواری واقع در بامیان به اتنیک های خلق هزاره شباهت به هم می‌رساند، این خود دلیلی دانسته می‌شود بر قدمت سکونت این گروه اتنیکی در بامیان کنونی، پس بدون و چون‌وچرا گفته می‌توانیم که در آفرینش‌های گنجینه‌های هنری بامیان کهن، سهم خلق هزاره و اسلاف هنرپرورشان، نه تنها برجسته بوده است، بلکه ملیت هزاره، حق دارد که بدین دستاوردهای هنری اسلاف کهنشان افتخار کنند و خود را وارث کهن هنری باشکوه بامیان به شمار آورند که جهان هنر اکنون در پیشگاه آن‌همۀ آثار پرشکوه هنری سر تعظیم فرود می آورد».

گروهی از نویسندگان وزارت معارف؛ نیز چنین نوشتند: هزاره ها، یکی از اقوام اصلی و بومی این سرزمین اند که قبل از مغول و چنگیز، می زیستند و سرزمین غرجستان و سلسلۀ شاهان غور و شاهان بامیان از همین گروۀ قومی بوده اند.

حسین نائل، معتقد است که قوم هزاره یکی از قدیم‌ترین و بومی‌ترین مردمان این سرزمین هستند و همین مرزوبوم پیدایش گاه و پرورشگاه آن‌ها بوده است و به‌صورت یقین در روند حیات چندهزار سالۀ خود، نقطه‌های عطف و لحظه‌های بزرگی داشتند و بنا بر عللی ناشناخته و بدون انعکاس مانده است. بدون تردید هزاره ها از دیرباز ساکن افغانستان بوده اند. این را اگر چیز دیگری به اثبات نرساند، دست‌کم زبان هزاره خود گواهی بر این پیشینۀ تاریخی است.

صرف‌نظر از ریشه‌های تاریخی و مباحث مربوط به تبارشناسی، اکثر هزاره‌ها پیرو مذهب شیعه اثناعشری و برخی از آن‌ها پیرو مذهب حنفی اند. ‌شماری از آن‌ها نیز پیرو اسماعیلیه هستند. به زبان فارسی (دری) تکلم می‌کنند. تعدادی این قوم به دلیل بیدادگری امیرعبدالرحمان خان، در سال‌های (1280‌ـ 1275 ه.ش) مجبور به مهاجرت به کشورهای مختلف جهان شدند.

هزاره‌ها تا پیش از تسلط عبدالرحمن، در مناطق هزاره نشین، ساختار فئودالی داشت و تهاجم نیروهای عبدالرحمن به مناطق هزاره نشین، موجب تغییر سبک زندگی هزاره ها شد. سرزمین‌های هزاره‌ها، پیوسته موردحمله و اشغال کوچی‌های افغان (پشتون) قرار گرفت. این سیاست قومی، باعث خردشدن سرزمین هزاره ها و نیز مهاجرت هزاره‌ها به مناطق و شهرهای دیگر شد.

گروه‌های بزرگی از آنان، به مناطق همجوار و کشورهای همسایه از جمله به ایران و هند بریتانیایی، سرزمین‌های اشغالی روسیۀ تزار در آسیای میانه مهاجرت کردند و همچنین در فرایند زمان و تحولات بعدی تعدادی از هزاره‌ها به عراق، سوریه، استرالیا، سوئد، انگلیس، کانادا، اتریش، آلمان، ترکیه، اندونزی، ایالات متحده آمریکا و هلند، مهاجر شدند.

تحولات سیاسی و اجتماعی هزاره ها

1. دورۀ انزوای سیاسی هزاره ها:

در افغانستان، نام هزاره و شيعه باهم پيوند خورده است به‌طوری كه اهل‌سنت به مجموعۀ شيعيان از هر قوم و نژادی كه باشند، هزاره مي‌گويند. هزاره ها در حکومت‌های مرکزی افغانستان تا دوره حکومت‌های دموکراتیک خلق و پرچم همواره در انزوای سیاسی و اجتماعی قرار داشتند.

2. دورۀ حضور هزاره ها:

با روی‌کار آمدن دولت کمونیستی توسط حزب دموکراتیک خلق، هزاره‌ها هم در بدنه اصلی این حزب و هم در قالب گروه‌های مبارز اسلامی حضور داشتند. اندکی از آنان نیز در دانشگاه کابل، تدریس می‌کردند. سلطان‌علی کشتمند، سیاستمدار هزاره، چند سال به‌عنوان صدراعظم (نخست‌وزیر) فعالیت کرد.

هزاره‌ها به عنوان یک قوم به‌رسمیت شناخته شدند و توانست اولین جرگه (شورا) سراسری ملیت هزاره را تشکیل دهند و با انتشار مجلۀ غرجستان، مقالاتی را دربارۀ تبعیض غیرانسانی علیه خود نوشتند. همچنين حضور هزاره‌ها، در نهادهاي مختلف دولتی، چشمگیرتر شده بود. هزاره‌ها در این دوره، كتاب‌ها و رساله‌های متعددی در مورد مسائل مختلف جامعه هزاره منتشر کردند. در اواخر دهه ۱۳۶۰ش، نیمی از جمعیت کابل را هزاره‌ها تشکیل می‌دادند.

3. دورۀ بلوغ سیاسی هزاره ها:

از 1990 تا 1995م، وحدت و همبستگی کاملی میان گروه‌های سیاسی هزاره و شیعه شکل گرفت و رهبری سیاسی هزاره حضور ملی خویش را با محوریت استاد شهید عبدالعلی مزاری به نمایش گذاشت. حزب وحدت به رهبری وی به‌صورت نیرومندترین جریان سیاسی از 1995 تا 1997م، درآمد و بزرگترین مقاومت‌ شیعه و هزاره غرب کابل را مدیریت کرد. هرچند مقاومت هزاره¬ها با شهید شدن رهبرشان با شکست مواجه شد؛ اما رهبری سیاسی منسجم، هزاره ها را قادر ساخت که به‌سرعت جریان سیاسی و جامعۀ خود را بازسازی کنند.

4. دوران جمهوری اسلامی:

پس از سقوط طالبان، در کنفرانس شهر بُن (آذر/ قوس ۱۳۸۰ش) که زیر نظر سازمان ملل برای توافق و تعیین مسیر سیاسی افغانستان برگزار شد، نمایندگانی از احزاب شیعه و هزاره حضور داشتند. با تأکید این اجلاس بر احترام به مذاهب و آزادی‌های آنان، این آزادی‌ها در قانون اساسی نیز تصویب و حقوق مذهبی و حقوق احوال شخصیۀ شیعیان به رسمیت شناخته شد. در ساختار سیاسی، هزاره ها تا کسب جایگاه معاون دوم ریاست‌جمهوری راه یافتند و عده‌ی از وزیران، معاونان و کارمندان ارشد دولت و بخشی از نمایندگان پارلمان افغانستان، از میان هزاره¬ها گزینش شدند.

هزاره ها، در دوره جمهوری اسلامی افغانستان، نقش چشمگیری در فعالیت‌های علمی، فرهنگی و مطبوعاتی و رسانه‌ای داشتند. شبكه‌هاي رادیو و تلويزيوني هزاره¬ها در كابل پا به عرصه رسانه گذاشتند و اغلب نشريات كابل با همكاري هزاره ها به حيات خود ادامه مي‌دادند. با حاکمیت دوبارۀ طالبان، اینگونه فعالیت‌ها بسیار کمرنگ شده است. و دورۀ رکود فعالیت های علمی، فرهنگی و رسانه¬ای در این دوره شاهد هستیم.

 

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=2575

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com