یک) سیاست قومی
کشورهاي مختلف در جهان از اقوام و گروههای متفاوت و متعدد تشکيل يافته اند و اقوام ساکن در آن کشورها با حفظ هویتهای قومی خویش در کنار هم به صورت مسالمت زندگي میکنند. حاکميت هاي سياسي هم با احترام به هویتهای قومی، به تنوع قومي و فرهنگي به عنوان يک نقطه قوت و سرمايهي ارزشمند نگريسته و از اين تنوع در جهت رشد و بالندگي کشور خویش استفاده میکنند. تعدد و تنوع طايفهها، اقوام و فرهنگها، نزاعها و خشونتها را به وجود نميآورند، بلکه عوامل دیگر در ایجاد تنشها و اختلافات نقش دارد. در برخي کشورها اگر گونهگوني فرهنگي و قومي موجب بروز خشونتهاي قومي و نزاعهاي داخلي گرديده است، نقش برجسته را در این زمینه حکومت ها داشته است که برای رسیدن به اهداف سیاسی خویش با برجسته کردن مسایل قومی و نژادی زمینه نفاق و تنشهای قومی را فراهم ساخته اند. تجربه نشان داده است که در جامعه چند قومی اگر مسایل قومی که در درون جامعه و فضای اجتماعی شکل گرفته است توسط نظام های سیاسی درست مدیریت نشود یا دامن زده شود زمینه برای شکل گیری بحرانهای اجتماعی و سیاسی فراهم میگردد و اين آن چيزي است که در کشورهاي سومالي، رواندا، انگولا و افريقاي جنوبي اتفاق افتاده است.
افغانستان يکي از کشورهاي داراي تنوع قومي، نژادی و مذهبی است و اقوام ساکن در این کشور سالها است در کنار هم زیست مشترک وبرادرانه داشته و دارند و در روزهای سخت با وجود تنوع قومی، فرهنگی و مذهبی دوشادوش همدیگر از استقلال و تمامیت ارضی کشور خود دفاع کرده است. اگر در برخی مقاطع تاریخی افغانستان روابط اقوام در افغانستان دوستانه نبوده است و نزاعهای داخلی رنگ قومی پیدا کرده است ناشی از سیاستهای حکومتها بوده است که با تحریک افکار عمومی از قوميت به عنوان يک ابزار سياسي استفاده کرده است و مردمان کشور را در برابر هم قرار داده اند.
با کمال تآسف این واقعیت را باید بپذیریم که پالیسی حکومتها در افغانستان استفاده ابزاری از قوم بوده و است و برای تحکیم پایههای قدرتش از قومیت به عنوان یک وسیله درجهت سرکوب مخالفان و رقبای سیاسی خویش استفاده کرده است و نزاعهای دامنه دار در کشور ما معلول چنین سیاست غیر انسانی و غیر اسلامی است. تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور نزاعها و جنگهای خونین را به خاطر تعلقات و گرایشهای قومی و مذهبی ثبت کرده است و نقش حکومتها در این جنگها که چطور از قومیت استفاده ابزاری کرده است بسیار روشن است. قتل عام هزارهها توسط عبدالرحمان خان یکی ازخونین ترین و وحشیانه ترین جنایتی است که عبدالرحمان خان با ابزار مذهب و قوم انجام داده است و این روند هم چنان ادامه دارد و تداوم این روند؛یعنی سیاست قومی در طول تاریخ کشور روابط اقوامی را که در قدرت مشارکت نداشته و در حاشیه قرار داشتهاند با نظام سیاسی دچار مشکل کرده است؛ چون روابط خود را با نظام مرکزی نابرابر و غیر عادلانه تلقی میکند و هم این سیاست اسیبهای جدی را متوجه انسجام سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان کرده است.
دو) پیامدهای سیاست قومی
سياست حاکميتهاي سياسي در افغانستان همواره بر کتمان و انکار هويتهاي قومي و مذهبي استوار بوده است و فرهنگ حذف و عدم پذيرش مشارکت ديگران در قدرت از مهمترين شاخصههای این حکومتها محسوب میگردد. این نگرش به قدرت و سیاست پیامدهای بسیار زیانبار برای مردم افغانستان در پی داشته است و عدم شکل گیری یک دولت قوی و قدرتمند، فقر و عقب ماندگی، نزاعهای دوام دار داخلی، فضاي بدبيني و بی اعتمادی میان اقوام افغانستان محصول سیاستهای ناسنجیده حکومتهایی است که منافع ملی را با منافع قومی گره زده است و بحران عمیق سیاسی و اجتماعی و بی اعتمادی را در روابط مردمان که دارای سرنوشت مشترک و منافع مشترک هستند به وجود آورده است.
امروز برخی اقوام کشور باورمند شدهاند که قدرت یافتن وسهیمسازی اقوام دیگر در ساختار قدرت، یعنی قدرت یافتن کسانی که در آینده به نابودی آنها کمر خواهند بست. از این رو با تمام وجود تلاش میکند که تمام ابزارهای قدرت را در اختیار بگیرد. بنابراین تا زمانی که نگرشها تغییر نکند و به تنوع قومی و مذهبی به عنوان یک فرصت در جهت توسعه و پیشرفت کشور نگرسته نشود، ثبات و آرامش در افغانستان به وجود نخواهد آمد و همه مردم افغانستان قربانی عدم ثبات و تداوم هرج ومرج خواهد بود. بیش از سه دهه است که مردم افغانستان این واقعیت تلخ را تجربه کرده است و امروز همه اقوام این کشور با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم میکنند. بنابراين براي بيرون رفت از اين وضعيت رقتبار و مهار تنشهاي قومي مناسب ترين الگو در پیش گرفتن سياستي است که منجر به تقويت همبستگي ملی و انسجام اقوام بر محور منافع مشترک گردد.
برخي از کشورهاي داراي تعدد و تنوع قومي و فرهنگی با درنظرداشت واقعیتهای کشورش سياست سنجیده و مبتني به حقوق شهروندي و توجه به قوميتها را به عنوان یک فرصت نه تهدید در پیش گرفته است و توانسته است منازعات داخلی را مهار و مردم را بر محور منافع مشترک جمع و بسیج نمایند. طبیعی است در یک جامعه چند قومی وقت تمام ابزارهای قدرت در اختیار یک قوم قرار گیرند و اقوام دیگر احساس محرومیت و ستم دیدگی نماید زمینه برای حرکتهای فردی و جمعی علیه چنین سیاستی شکل خواهد گرفت و در نهایت به یک جنگ خونین منجر خواهد شد. تحولات در کشورهای که منازعات داخلی را تجربه کرده است نشان می دهد که توزیع نابرابر قدرت و اعمال تبعیض علیه گروههای قومی در جوامع چند قومی دلیل عمده حرکت اقوام محروم به سمت تعارض و درگیری بوده است.
سه) سیاست قومی گروه طالبان
در ابتدای شکلگیری گروه طالبان این گروه با شعار صلح و امنیت در مدت کوتاهی بر سراسر افغانستان تسلط یافت و مردم افغانستان هم که از جنگ و نا امنی خسته شده بودند از گروه طالبان استقبال کردند و هیچ مقاومتی جدی علیه این گروه شکل نگرفت؛ اما طالبان بعد از به دست گرفتن قدرت بر خلاف شعارهایش سیاست سرکوب و خشونت را نسبت مردم افغانستان در پیش گرفت و کشتار مردم از سوی این گروه به بهانههای مختلف صورت میگرفت و قتل عام مردم هزاره در مزار شریف و یکاولنگ نمونه هایی از جنایت های بی شماری است که گروه طالبان در مدتی حاکمیتش در دور اول مرتکب گردیده است. بعد از روشن شدن ماهیت واقعی و قومی طالبان و دروغین بودن شعارهای این گروه، در نقاط مختلف افغانستان نارضایتی و هستههای مقاومت علیه آن شکل گرفت. این گروه از یک طرف در مقابل مردم افغانستان قرار گرفت و موجی از نفرت و بدبینی مردم از این گروه در حال گسترش بود، از طرف دیگر با پناه د ادن به گروههای تروریستی مثل القاعده عملا در مقابل جامعه جهانی قرار گرفته بود و عملکرد طالبان نه تنها زمینه سقوط و نابودی خود را فراهم کرد بلکه زمینه حضور نظامی قدرتهای جهانی و تداوم جنگ و خشونت را در افغانستان فراهم کرد.
بعد از حمله یازده سپتامبر بر برجهای دوقلو در امریکا، ائتلاف جهانی به سرکردکی امریکا با همکاری مخالفان سیاسی و نظامی طالبان در مدت کوتاهی حکومت این گروه را ساقط کرد و زمینه شکل گیری نظام جدید فراهم گردید و برای اولین بار در تاریخ سیاسی افغانستان نظامی شکل گرفت که تا حدودی همه اقوام این کشور در آن خود را میدید و مشارکت اقوام در ساختار قدرت باعث شد که در مدت بیست سال نظام جمهوریت مردم افغانستان به دست آوردهای بزرگی دست یابند که در تاریخ این کشور بی سابقه است، صدها هزار پسر و دختر در این سالها به دانشگاه رفتند و فارغ شدند. زنان که در طول تاریخ کشور محروم ترین قشر بودند در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی برابر با مردان حضور فعال داشتند. نهادهای امنیتی و دفاعی قوی و منظم شکل گرفتند و مردم افغانستان برای رسیدن به این دست آوردها قربانیهای بی شماری پرداختند.
پیشرفت و آبادانی افغانستان را دشمنان این کشور تحمل نتوانستند و برای بی ثباتی و کند شدن روند توسعه و پیشرفت کشور مجدد به حمایت و تجهیز گروه طالبان پرداخت و این گروه جنگ و حملات تروریستی علیه نیروهای خارجی و مردم افغانستان شروع کرد و در مدت بیستسال این گروه با کشتار، انجام هزاران عملیات انتحاری و تخریب زیر بناهای کشور جنایتهای بی شماری انجام داد.
سرانجام این گروه که مورد نفرت مردم افغانستان قرار داشت و دارد با یک معامله سیاسی دوباره قدرت را به دست گرفت و برسرنوشت مردم مظلوم افغانستان مسلط گردید. این گروه برای فریب افکار عمومی بعد از اینکه قدرت را به دست گرفت عفو عمومی اعلام کرد و رهبران آ« از تغییر سیاستهای گذشته طالبان سخن گفتند؛ اما درعمل برخلاف شعارها و تعهداتی که در جریان مذاکرات صلح به جامعه جهانی داده بود، با سیاست حذف، کشتار و کوچ اجباری سیاست گذشته اش را دو باره در پیش گرفته است و از زمان به قدرت رسیدن این گروه تاکنون هزاران نفر به اتهام های واهی کشته و هزاران نفر دیگر در بازداشت این گروه به سر می برند و بسیار خشن و بی رحمانه نسبت به کسانی که در حکومت جمهوریت در بخشهای نظامی، امنیتی و اداری کار کرده است عمل میکند.
قتلهای هدفمند در ولایت های مختلف به شدت جریان دارد و کمتر روزی است که چند نفر در ولایتهای مختلف توسط طالبان به روشهای مختلف به قتل نرسند. در ولایت دایکندی چند روز قبل یک افسر پیشین پلیس بنام داود وحدت را جلو خانهاش کشت و یک دانشجو را در ولایت دایکندی ولسوالی پاتو در مسیر راه به سمت قخور تیرباران کرده است. در هرات چند وقت پیش یک روحانی شیعه و هزاره بنام عید محمد اعتمادی در نزدیکی پوسته طالبان توسط افراد مسلح دستگیر و بعد از یک روز گروه طالبان جنازه اش را تحویل خانواده اش می دهد. دو روز پیش هم دو روحانی شیعه و هزاره بنامهای شیخ خادم حسین هدایتی و شیخ رجب اخلاقی در محله هزاره نشین جبرئیل جلو چشم مردم توسط افراد مسلح تیر باران شد و تاکنون برای دستگیری عوامل این قتلها هیچ اقدامی از سوی گروه طالبان صورت نگرفته است و مسئولان طالبان در برابر خواست مردم و خانواده شهدا سیاست سکوت و بی خبری را در پیش گرفته اند و طبق روال همیشگی بعد از مدتی اعلام میکنند که این قتلها توسط داعش انجام شده است. در برخی ولایاتها کوچ اجباری، تفتیش خانه به خانه و گرفتار کردن کسانی که در حکومت قبلی مسئولیت داشتند به بهانههای مخلف ازطرف طالبان جریان دارد و هم اکنون حدود صد نفر از نیروهای مسلح طالبان در ولایت دایکندی ولسوالی سنگ تخت و بندر مستقر شده اند و در این سرمای زمستان خانههای مردم را به زور تصرف و تفتیش خانه به خانه را به بهانه سلاح شروع کرده است.
طالبان با لشکر کشی از ولایتهای جنوبی و مشرقی به مناطق مرکزی، شمال و شمال شرق و سرکوب و تحت فشار قرار دادن ساکنان بومی این مناطق شکافهای قومی را تشدید میکنند و هدفمندانه از قوم پشتون برای سرکوب رقبا و دشمنان سیاسی و نظامی خویش استفاده میکنند. طالبان میدانند که تعصبات قومی ریشههای عمیق در روان جامعه افغانستان دارند و با این سیاست بخشی از مردم افغانستان را به نام قوم و مذهب برای سرکوب بخشی دیگر با خود همراه میسازند. این سیاست برای تحکیم پایههای قدرت طالبان در کوتاه مدت ممکن است ثمربخش باشد. اما پیامدهای بسیار فاجعهبار بلندمدت دارد. اگر اخراج دسته جمعی گروههای قومی، زبانی و مذهبی از سرزمینهای شان از طریق کوچ اجباری و نسلکشی قومی مهار نشود و گروه طالبان به کشتار و محروم سازی اقوام دیگر ادامه بدهد به زودی سازماندهی و هماهنگی لازم برای مقاومت علیه طالبان شکل خواهد گرفت وآن روز دیگر هیچ قوم و گروهی از آسیب آن در آمان نخواهد ماند.