با گذشت دوسال از بازگشت طالبان به قدرت در نتیجه یک تعامل غیر منتظره ایالات متحده آمریکا با آنها برای اولین بار نشستی صرفا با حضور مخالفین طالبان در مسکوبر گزار شد. این نشست به ابتکار انستیتوت روسیه، حزب عدالت و حزب سوسیالیست روسیه و با اشتراک تعدادی از سران جریانهای سیاسی و شخصیت های مستقل سیاسی مخالف حکومت طالبان دایر و بعد از یک روز بحث و گفتگو پایان یافت.
گرچند انتظار نمی رفت در این نشست مسایل بسیار مهم در آجندا قرار بگیرد و نتایج ملموسی از آن به دست آید به همین دلیل تعدادی از رهبران سیاسی دعوت شده در کنفرانس مانند استاد دانش رییس حزب عدالت و آزادی، استاد سیاف، استاد عطا محمد نور، یونس قانونی، صلاح الدین ربانی از اعضای هیات رئیسه شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان و برخی دیگر از شخصیت های سرشناس با اینکه دعوت شده بودند در اجلاس اشتراک نکردند و نمایندگانی از این شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان به ریاست استاد محقق اشتراک ورزیدند. اما اجلاس در نوع خود بی سابقه و آغازی برای گشوده شدن راه جدید در جهت حل بحران افغانستان بود.
کنفرانس گذشته و حال افغانستان در مسکو واضحا پیامهایی به جوانب مختلف داشت و می تواند سر آغاز بحث های جدید در مورد کشور و سرنوشت دردناک مردمی باشد که در استبداد سیاه گیر مانده و بن بست مطلقی را پیش رو دارند. آنچه که از این نشست در نظر نگارنده میآید محورهای زیر قابل توجه است:
۱- روسیه همانگونه که حضور نظامی آمریکا و ناتو را در افغانستان برای مبارزه با تروریزم با شک مینگریست، خروج آنها و بازگشت طالبان بر اثر توافقنامه دوحه را هم با دید تردید مینگرد. گمانها بر این بود که جنگ اوکراین روسیه را از نگاه به دیگر جوانب امنیتی و سیاسی اش باز داشته و این کشور حوزه منافع خود را در خاورمیانه و حتی در آسیای میانه فراموش کرده است. اما با توجه به اینکه روسها علیرغم روابط نزدیک با طالبان نه تنها حکومت آنها را به رسمیت نشناختند بلکه اخیرا ضمیر کابلوف نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان صریحا از عدم اراده دولت روسیه در به رسمیت شناختن حکومت طالبان سخن گفت و شرط هرگونه روابط رسمی دیپلماتیک با کابل را استقرار دولت ملی و همهشمول دانست و این کشور با میزبانی از نشست سران مخالف طالبان نشان داد که برای روسها تهدیدات امنیتی از ناحیه حکومت طالبان و نفوذ تروریستها در حوزه امنیتی روسیه جدی و فراموش نشدنی است. همچنین این رخداد نشان داد که روسها هیچگاه اهمیت این منطقه را نادیده گرفته نمیتوانند و نمیخواهند اشتباهات گذشته شان را تکرار کنند.
۲- آنچه که روسیه، منطقه و جهان را از ابتداء تا به اکنون دچار نگرانی کرده حضور گروههای تروریستی و مخالفان مسلح کشورها و دولتهای همپیمان آن در افغانستان است. همسایگان افغانستان به شمول کشورهای آسیای میانه در افغانستان دشمنان خود و گروههای افراطی تروریست را میبینند و هیچ توانایی و تعهدی در طالبان برای مهار، خلع سلاح و تسلیم دهی آنها هم نمی بینند، بلکه بر عکس موضع حمایتگرانه طالبان از آنها جدی است که این امر نگرانی شدید امنیتی را در منطقه دامن زده است. موقف کابینه اداره کابل بعد از دو روز بحث در قندهار در قبال ttp پیام صریح است به همه کشور ها که طالبان از حضور گروههای تروریستی در افغانستان حمایت میکنند. طالبان واضحا گفته اند فشار ها بر این گروه نمیتواند اخراج اعضای ttp را در پی داشته باشد و به پاکستان گفتند به یاد بیاورد که فشار ها بر طالبان نتوانست تسلیم دادن بن لادن را در پی داشته باشد.
3- روسها قبلا با حضور نظامی ناتو در افغانستان غافلگیر شدند و در تعامل سیاسی آمریکا با طالبان نیز عقب ماندند. آمریکا از سال ۲۰۱۴ با طالبان و ارد گفتگو شد ولی روسها در ماههای آخر عمر حکومت جمهوریت پای طالبان را به مسکو باز کردند که نتیجه مثبتی برای آنها نداشت و روسیه از جانب مردم افغانستان در آن زمان متهم به مشروعیتبخشی سیاسی به طالبان شدند.
فعلا هم آمریکاییها از افغانستان بیرون نشده اند بلکه فضای افغانستان در اختیار آنها است، پول شان مرتب به کابل می رسد و حضور دیپلماتیک و استخباراتی شان دوام دارد. بر علاوه بحث بعض حلقات انتخاباتی آمریکا هم بازگشت به افغانستان و استقرار در بگرام است. این موارد برای روسیه و خیلی دیگر از کشورهای منطقه نه تنها تردیدهای جدی بلکه نگرانی زیادی را به بار آورده است که آمریکا در یک بازی دو پهلو از طالبان به عنوان ابزار جدیدی علیه امنیت منطقه استفاده میکند.
4- روسیه نگرانیهای خاص خود را دارد که بیشتر امنیت روسیه و متحدانش و رقابت سیاسی با آمریکا و متحدانش میباشد. علاوه بر روسیه، کشور های عضو سازمان پیمان امنیت جمعی هم در نشست منسک بالاتفاق از تهدیدات امنیتی از جانب افغانستان سخن گفتند.
در واقع تمام جهان نگرانیهایی نسبت به افغانستان و گروه حاکم فعلی دارند که روسیه هم با تمام جهان نقاط اشتراک زیادی دارد؛ اینکه نقض حقوق بشری مردم افغانستان بی وقفه و گسترده ادامه دارد، محرومیت وحشتناک زنان از تمامی حقوق شان نه تنها کاهش نیافته بلکه بیشتر شده و از زنان افغانستان به عنوان زندانیان خانگی ساخته است. بیکاری و فقر بیداد میکند. مالیات سنگین و متعدد طالبان هم کمر شکن است و فقر را شدت بخشیده است. سیل مهاجران از افغانستان، کشورهای همسایه و مهاجرپذیر را به ستوه آورده و اگر درهای افغانستان باز باشد اکثریت نفوس کشور وطن را ترک خواهند کرد. حکومت تک قومی، تک حزبی و تک فکری ادامه دارد که نه تنها نگرانی انحصار قدرت بلکه شدیدا نگرانی تشکیل کشوری تک قومی را با توجه به کوچاندن اجباری و جابجاییهای کتلوی دامن زده است. تبعیض به اشکال گوناگون از جمله تبعیض قومی، زبانی، مذهبی، جنسی ادامه دارد. انهدام بنیادهای فرهنگی و تمدنی و تاریخی جریان دارد، ترور و کشتار زنجیرهای و سازمانیافته هر روز قربانی میگیرد. آزادیهای مدنی کاملا سلب شده است و… این موارد موجب نگرانی دنیا است و دنیا را از امید به تغییر طالبان و ظرفیت آن به تشکیل یک دولت ملی و تحکیم ثبات ناامید کرده است.
5- چین فعلا به دلیل سیاستهای اقتصادی طالبان برنده میدان است و منابع افغانستان را در حال تصرف است. روسیه با توجه به پسمانیهایش در گذشته و در حاشیه ماندن اکنون به نظر می رسد مبتکر یا حد اقل پا به پای دیگر بازیگران در حرکت باشد. روسیه ناگزیر است نقش خود را برای حفاظت از امنیت و منافع خود ایفاء نماید و از طریق تدویر اولین کنفرانس مخالفان طالبان از یک سو به این گروه پیام داده است که نقش روسیه را نمیتواند نا دیده بگیرد و از سوی دیگر راه را برای جریان بدیل طالبان در تحولات باز کرده است.
6- کنفرانس مسکو در نوع خود در این دو سال نو و برای آغاز یک راه مهم است و پیام واضحی که برای طالبان دارد علاوه بر نقش روسیه در تحولات آینده این است که دوام حکومتی مبتنی بر سرنیزه و دیکتاتوری و در نتیجه تعاملات پنهانی با قدرت رقیب روسیه و با نادیده گرفتن تمام جوانب سیاسی، قومی، مذهبی و جنسیتی جامعه و حساسیتهای منطقه و جهان ناممکن است و برای بازیگران قدرت در منطقه و جهان مهم نیست چهره های بدیل چه کسانی اند و چه سابقه ای دارند؟ بلکه گذشته افغانستان نشان داده که قدرتهای بازیگر از هر کسی میتوانند مهره بازی بسازند و دگرگونی ایجاد کنند.
7- با وجودی که این نشست از نظر شروع یک راه جدید و تغییر در وضعیت گنگ و گیج کننده کنونی مهم است اما توقع نتایج مهم از آن نمیرفت و نباید توقعات بلندپروازانه از آن داشت. لذا کنفرانس یکجانبه بود به خصوص که از چهرههای نزدیک به طالبان در آن حضور نداشتند. ثانیا با وجودی که از بسیاری از چهره های شاخص مخالف طالبان در کنفرانس دعوت شده بود اما آنها نماینده فرستادند و این بدان معنی است که نشست مسکو تعیین کننده نیست بلکه شروع یک راه تازه است.
8- پیام هشداردهنده این نشست به جانب مخالفان طالبان این بود که جریانهای مخالف طالبان ضعفهایی دارند:
اول؛ هنوز دید مشترکی بین شان در برخورد با طالبان وجود ندارد. آنان بین گزینههای مبارزه سیاسی و مبارزه قهرآمیز مرددند و گاهی مطابق جو حاکم بر محافل موضع میگیرند. در فقدان دید روشن و واحد مبارزاتی و خلق یک روایت واحد جلب اعتماد مردم و جامعه جهانی دشوار است.
دوم؛ هنوز روی نوع نظام بدیل توافقی و حتی بحث جدی وجود ندارد. از قرار معلوم رهبران و جریانهای سیاسی جبهه مخالف طالبان به صورت مبنایی در این باره اختلاف نظر دارند و امکان توحید نظر ها و ارائه یک بدیل واحد بسیار مشکل است، تا جایی که حتی از طرح موضوع در مباحث شان میگریزند و تا زمانی که آنها نتوانند بر سر نظام سیاسی آینده به عنوان بدیل امارت طالبان به نتیجه برسند تلاشهای شان برای تغییر وضعیت موجود نتیجه نخواهد داد. چون در گذشته این گونه بیبرنامگیها دستآورد جهاد و مقاومت مردم افغانستان را مکرر برباد داده است.
سوم؛ اکثریت افراد شاخص مخالف طالبان چهرههای تجربه شدهای اند که ضعفهای جدی در سیاست و مدیریت داشتند. آنها برای چندمین بار است که محصول خون و تلاش و رنج مردم را برباد داده اند که این بربادی نتیجه بی برنامگی، انحصار قدرت و ضعف شخصیتی آنان بوده است. دلیل اینکه مردم نسبت به طالبان قبل از قبل نفرت داشتند هم این بود که طالبان هم تجربه شده بودند. آنها فرشتههایی که از آسمان آمده اند نیستند. طالبان در گذشته ظلم کرده بودند، قتل عام کرده بودند، و در حد فاجعه باری با جان و مال و عزت و ناموس و شرافت و کرامت انسانی مردم بازی کرده بودند، عامل بحران در کشور بودند، آنها با حمایت از القاعده و بن لادن پای لشکر جهان را به کشور کشاندند و بیست سال جنگ، ترور و انفجار و انتحار را بر مردم تحمیل کردند و حالا هم با بازی سیاسی آمریکا به قدرت باز گشته اند و هیچ تغییری هم نکرده اند. همه مردم این مسایل با پوست و گوشت و خون تجربه کرده اند.
حالا برای مردم علیرغم نفرت اکثریت شان از حکومت طالبان پرسش اساسی این است که بدیل طالبان چه کسانی اند و با چه مدل نظامی باید باشد؟ با کدام تغییر رفتاری در اشخاص قبلی که به آنان اعتماد کردند باز به آنان اعتماد کنند؟ نگرانی تکرار گذشته و بازگشت به بدبختیهای آن از مهمترین دغدغههای مردم در شرایط موجود است. به همین خاطر دشوار است که بدبینیها به زودی از بین برود و امید همگانی برای رفتن به جلو خلق شود.
خیلی مهم است که دشواریهای سیاسی و بحران کنونی بار دیگر بازیگران را به سراغ چهرههای سیاسی تکراری گذشته کشانده است. بنابراین آنان نیز باید در خود، روش و رفتار و دیدگاههای شان تغییر بیاورند. از لاک گذشته بیرون شوند و تعلقات خاطر شان را از گذشتههای شان قطع کنند که البته کار سختی است ولی ضرورت امروز افغانستان است. حتی در صحبتهای جوانترین فرد مخالف طالبان در نشست مسکو یعنی آقای احمد مسعود هم من کاملا نوعی تکیه و تعلق و محصور بودن به جایگاه پدرش و از باب تعارف مرحوم شهید ربانی را دیدم و بس. امکان ندارد در پس الفاظ قشنگ و شعارهای بلند، تعلقات قلبی و عملی محدود خود را پنهان کنیم مثل اینکه احزاب جهادی ما در سرلوحه شعار های شان ایجاد حکومت اسلامی در جهان و بر افراشتن پرچم توحید در سراسر جهان بود اما در عمل درگیر جنگهای کوچه به کوچه با برادران خود شدند.
سخن آخر
نشست مسکو میتواند همانگونه که هشدار جدی به حاکمان فعلی است، به مخالفان طالبان نیز هشداری باشد مبنی بر این که هرچه سریعتر باید نقطههای ضعف شان را پاک کنند و به طالبان پیام بدهد که خود را برای ابد حاکم مطلق فرض نکنند. دنیا فقط به نصیحت اکتفاء نمی کند.نشست مسکو ابتکار عملی روسیه در نتیجه ناامیدی جهان از طالبان و روی آوردن به سمت مخالفان است، چنانکه اخیرا نشست تهران و نقشه راه گزارشگر ویژه سازمان ملل هم با همه کاستی هایش نشانهاییی از این ناامیدی دارند. مخالفان باید این نقاط را جدی بگیرند و اگر زودتر به بازسازی خویش همت نکنند همچنان شاهد ستم و استبداد بر مردم خویش باید باشند.