بدون شک عوامل سقوط نظام جمهوریت در پانزدهم آگست سال 2021 بسیار است و تا کنون نگاه منصفانه به این موضوع نشده و هرکسی از ظن خود یار داستان شده است.
روایتهایی که تا کنون در این مورد ارائه شده است بسیار کلیشهای، گنگ و با آدرسهای سهلالوصل و در عین حال گمراهکننده است. در این میان اما دو آدرس بیش از دیگران در معرض استناددهی و به مثابه مظنونان درجه اول قضیه سقوط بوده اند؛ غنی و ایالات متحده آمریکا.
مسلم است که این دو روایت به هیچوجه بدور از واقعیت نیستند و هر کدام بخشی از حقیقت مساله را بیان میکند. مستندات هر کدام از دو روایت ذکرشده طولانی است و در باره آنها در طی دو سال گذشته گفتارهای بسیار تولید شده است. اما یک آدرس تا کنون با زیرکی خاص خود را در سایه نام ایالات متحده و استراتژیهای پیچیده سازمان سیا پنهان کرده است او زلمی خلیلزاد است.
آقای خلیلزاد در گفتگوهایی که اخیرا و به مناسبت دوسالگی سقوط نظام جمهوریت و برآمدن طالبان با دو رسانه بین المللی، افغانستان انترنشنل و بی بی سی داشته بخشی از نیات و پلشتیهای نفهته در پشت زهرخندهای خود را ناخودآگاه روشن ساخته است. این گفتار کوتاه به نقد گفتههای خلیلزاد در گفتگو با شبکه تلویزیونی افغانستان انترنشنل میپردازد.
خلیلزاد کیست؟
خلیلزاد آمریکایی افغانتباری است که همراه با اشرف غنی در نوجوانی شانس بورسیه تحصیل در یکی از دانشگاههای آمریکایی را پیدا کرد و در نهایت به شهروندی این کشور پذیرفته شد. او طی سه دهه اخیر در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده نقش تسهیلکننده در فعالیتهای خاورمیانهای این کشور را داشته است.
او از روزی که ترجمانی گفتگوهای تعدادی از رهبران مجاهدین و ریگان رییس جمهور وقت ایالات متحده را به عهده گرفت، کم کم وارد عرصه دیپلماسی این کشور شد و در سمتوسو دادن سیاستهای ایالات متحده در باره افغانستان نقش بارز داشته است.
اما نقش او در افغانستان در کنفرانس بن در سال 2001 و سپس به عنوان فرستاده در کابل هر روز پررنگتر شد و تا زمانی که قرارداد دوحه را از سوی دولت آمریکا با گروه طالبان امضا کرد. این نقش همچنان به صورت رسمی و به عنوان مامور دولت ایالات متحده ادامه داشت.
قراردادی که سند تسلیمی افغانستان به یک گروه تروریستی و بربادی آرزوها و آرمانهای مردم افغانستان بود و در نهایت روز سیاه سقوط را در پانزدهم آگست 2021 به مثابه یک گسست تاریخی رقم زد. در تمام این مراحل خلیلزاد به عنوان یک بازیگر نقش ایفا کرد.
فرستاده در نقش سخنگوی طالبان
شاید کارنامه خلیلزاد روزی در باره سیر تحولات افغانستان و تا برآمدن مجدد طالبان در آگست سال 2021 به تدریج برملا شود و لایههای زیرین این کارنامه روزی بر آفتاب خواهد شد. ولی پیش از اینکه تاریخ قضاوت کند، مردم افغانستان قضاوت خود را در باره او کرده اند و به تازگی خودش نیز کم کم لب به سخن گشوده است.
او در گفتگویی که در تاریخ پانزدهم آگست 2023 از شبکه افغانستان انترنشنل نشر شد به معنای واقعی کلمه به جای ملا مجاهد سخنگوی طالبان ظاهر شد و سخنانی را بر زبان آورد که تا کنون در این حد بیپرده نگفته بود.
خلیلزاد در بخشی از سخنان خود با عارف یعقوبی خبرنگار افغانستان انترنشنل چنین گفته است: «به فکرم هنوز زود است که درباره روز سقوط کابل و تاثیراتش بر آینده درازمدت افغانستان نتیجهگیری کرد.
گرچه دو سال گذشته که از یک نگاه، مدت طولانی بوده اما از نگاه تاریخ هنوز زود است. ببنیم که چه چیزهای بالاخره سر آینده طولانی افغانستان تاثیر خواهد داشت. راه آینده افغانستان از نگاه تاریخی چگونه خواهد شد.»
این سخنان خلیلزاد دو وجه مهم دارد که هر دو پرده از یک راز مهم بر میدارد و آن تفکر شیطنتآمیز قومی آقای خلیلزاد است.
او در این فقره به طور واضح از طالبان دفاع میکند و همان چیزهایی را تکرار میکند که سخنگویان طالبان بارها گفته اند؛ هنوز قضاوت درباره طالبان زود است و باید مدتها بگذرد تا تصمیمات این گروه در معرض داوری قرار گیرد. به این معنی که وضع محدودیتهای همهجانبه بر زنان، کوچ اجباری مردم، جابجاییهای قومی، کشتارهای هدفمند مخالفان، سلب مطلق آزادی بیان و آزادیهای مدنی، الغای همه قوانین افغانستان به شمول قانون اساسی، تصفیه قومی ادارات، سرکوب هرگونه اعتراض و انتقاد، فقر و بیکاری مردم و دهها مساله دیگر از نگاه آقای خلیلزاد هیچکدام مهم نیستند.
مهم این است که اکنون قدرت به طور مطلق در دست همتباران وی قرار گرفته است و خلیلزاد سرمست از این پیروزی و اقتدار قومی است.
وجه دیگر این گفته خلیلزاد به این معنی است که شما هنوز آغاز فیلم را دیده اید و انجام آن زمانی دیده خواهد شد که ضمایم پنهانی توافقنامه دوحه اجرایی گردد. بنابراین هنوز باید منتظر بود که امیرالمومنینی که آقای خلیلزاد بر سرنوشت مردم افغانستان حاکم کرده است دیگر چه خوابهایی دیده است؟
خلیلزاد و عادیسازی وضعیت
خلیلزاد در بخشی از سخنانش میگوید: «جنبههای مثبت وضعیت کنونی این است که افغانها دیگر کشته نمیشوند و وضعیت اقتصادی هم خوب شده است…دنیا هم از بعضی جهات از وضعیت پیش آمده راضی هستند…» او اضافه میکند که «از بعضی جهات وضع خوب نیست. مثلا وضعیت خانمها خوب نیست.» ولی بلافاصله تاکید میکند که وضع خانمها پیش از طالبان هم خوب نبود.
خلیلزاد با چنین اظهارات تلاش میکند که وضعیت را عادی جلوه دهد و بر روی همه واقعیتهای تلخ کنونی که افغانستان به مثابه یک زندان کلان برای مردم افغانستان تبدیل شده است، چشم بپوشاند.
اکثریت و اقلیتسازی قومی
خبرنگار که میپرسد: «مردم در داخل افغانستان میگویند که بسیار وضع بد شده است و دختران به مکتب نمیروند، وضعیت اقتصادی بسیار بد است و آزادی ندارند. مردم میگویند که کدام بهبودی حاصل نشده که هیچ بلکه وضعیت بدتر هم شده است؟»
خلیلزاد در جواب میگوید: «من با این گفته شما موافق نیستم. مردم افغانستان به این صورت که شما میگویید معتقد نیستند. نظرات مختلف است و افغانها هیچوقت نظرات موافق نداشته اند. مردم اکثرا از ختم جنگ راضی هستند، از این که حتی شب از خانه برآمده میتوانند و صلح آمده است راضی هستند. اینکه رشوت کمتر شده است مردم راضی هستند. چانس برای تاجران بهتر شده و …»
چنانکه میبینیم آقای خلیلزاد تلویحا به گسلهای قومی اشاره میکند و گویا یک طرف گسل از وضعیت پیش آمده و حاکمیت طالبان ناراضی هستند و یک طرف دیگر راضی هستند.
اتفاقا بر اساس تفسیر خلیلزاد طرفی که از وضعیت راضی هستند اکثریت را تشکیل میدهد و طرفی که راضی نیستند در اقلیت هستند و اصلا قابل اعتنا نیستند. همان چیزی که دو هفته قبل سخنگوی طالبان در باره حضور اقوام در ساختار حکومت طالبان گفت. او هم گفته بود که چون در افغانستان اکثریت با یک قوم است، لذا در ساختار حکومت هم بیشتر هستند.
تقسیمبندی طالب به مترقی و متحجر
خلیلزاد در بخشی از سخنانش در پاسخ به این پرسش که شما گفتید که طالبان تغییر کرده است ولی بعد از حاکمیت شان هیچ تغییری دیده نشد، میگوید: «درباره طالبان نمیشود گفت که طالبها چنین فکر میکنند. باید [طالبان] درک شود. اختلاف نظر میان طالبان وجود دارد. یک تعدادی از طالبان بر این نظر هستند که جای زن در خانه است و نه در مکتب ولی اکثر کلانهای طالبان با این نظر مخالف هستند.»
آقای خلیلزاد در گذشته نیز طالبان را به طالبان خوب و طالبان بد تقسیم کرده بود. این نگاه هم در ادامه همان دیدگاه است که گویا طالبان اکثرا با تحصیل و کار زنان موافق هستند و یک تعداد اندکی از رهبران طالبان طرفدار ممنوعیت تحصیل و کار زنان هستند و نباید به آن تعداد اندک توجه شود. اما او از پاسخ به این پرسش که اکنون وضعیت چگونه است و کدام دیدگاه حاکم است، طفره میرود و از همه میخواهد که منتظر بمانند تا زمانی که طالبان مترقی بر طالبان متحجر غلبه کنند و تا آن زمان همگی باید صبر پیشه کنند. تا آن زمان زنان نه به مکتب بروند و نه به دانشگاه و نه از خانه بیرون شوند.
ادعای تغییر طالبان
آقای خلیلزاد در بخشی از سخنان خود باز هم از تغییر طالبان سخن میگوید و یادآوری میکند که: «طالبان در گذشته تلویزیونها را با تبر میشکستند ولی اکنون هر شب در تلویزیون بحث و جدل وجود دارد…» بنابراین از دید آقای خلیلزاد اکنون که تلویزیونها را نمیشکنند تغییر کرده اند و مردم افغانستان باید از این تغییر شگفتزده شوند و آن را به دیده قدر بنگرند. اما آقای خلیلزاد فراموش کرده است که در هفته گذشه طالبان در هرات آلات موسیقی را جمع آوری کردند و آتش زدند. هیچ صدای موسیقی از تلویزیونها و رادیوها شنیده نمیشود. در قرن بیست و یک این تغییر بزرگی از نگاه آقای خلیلزاد است که حالا طالبان تلویزیونها را نمیشکنند ولی آلات موسیقی را با تبر میشکنند و آتش میزنند.
افغانها برای افغانستان چه کرده اند؟
خلیلزاد در پاسخ به این پرسش که چرا آمریکاییها تصمیم یکجانبه برای خروج گرفت و مردم افغانستان را تنها گذاشت، میگوید که آمریکا وظیفه خود را انجام داد و امکانات و پول تا آخرین روزها برای دولت افغانستان فرستاد ولی او به این نکته اشاره میکند که مردم افغانستان برای استقلال و آزادی خود چه کرده اند؟
آقای خلیلزاد ظاهرا فراموش کرده است که مردم افغانستان دهها هزار قربانی در طول بیست سال گذشته داده اند که فقط توسط طالبان کشته شده اند. تنها نیروهای امنیتی افغانستان هفتاد هزار نفر شهید داده اند. این همه قربانی را چه کسی از مردم افغانستان گرفته اند و منطقی که در پشت گرفتن این بهای سنگین نهفته بود چه بود؟
طالبان به دستور کدام بادار خارجی و برای کدام هدف تاریخی و بزرگ با مردم افغانستان در جنگ بودند؟ هماکنون مردم افغانستان بهای کدام خطای ناکرده را میپردازند که افغانستان به یک زندان همگانی تبدیل شده است؟ نه کسی حق آموزش دارد و نه حق آزادی و نه اختیار داراییهای خود را و چرا خلیلزاد افغانستان را با حضور طالبان سرشار از گل و بلبل میبیند؟
برای پاسخ به چنین پرسشهایی تنها یک منطق در پشت گفتههای خلیلزاد وجود دارد و آن منطق برتری خواهی قومی است. طالبان به طور کامل و بیش از هر زمان دیگر افغانستان را در اختیار یک قوم به انحصار درآورده اند و این همان چیزی است که ظاهرا خلیلزاد را چنین مشعوف ساخته است که در برابر این همه سیاهی و تباهی چشم خود را بسته است.
طعنه تلخ به سیاسیون
خلیلزاد در این گفتگو با نیشخندی پر از تمسخر و اهانت به تمام سیاستمداران افغانستان و رهبران سیاسی که یک عمر شریک ایالات متحده در روندهای دوره جهاد و دوره جمهوریت بوده اند طعنه میزند که چرا زیر سایه طالبان بر نمیگردند؟ او به صراحت اظهار میدارد که دیگر دوران کش و فش و حمایتهای ایالات متحده و محافظت از آنان گذشته است.
این گفته خلیلزاد واکنشهای تندی را نیز برانگیخت و هرکسی با زبان خود به این درخواست پاسخ داده است. ضمن اینکه گفتههای خلیلزاد بخشی از واقعیتهای تلخ کنونی را عیان میسازد و بخشی از مشکلات افغانستان را در گذشته روشن میکند شکی نیست. اما ظاهرا خلیلزاد از این که چرا سیاسیون به خواستهای طالبان تمکین نمیکنند و با امیرالمومنین طالبان بیعت نمیکنند ناراحت است.
مفهوم درخواست خلیلزاد از سیاسیون مبنی بر این که به کابل برگردند این است که همه باید به شمشیری که طالبان روی گردن مردم افغانستان قرار داده است رضایت دهند و از هرگونه مخالفت با این گروه دست بر دارند.
- گفتگوهای اخیر خلیلزاد با افغانستان انترنشنل و بی بی سی به تمام معنا دفاعیههایی از طالبان است. بهگونهای که حرفهای او از گفتههای سخنگویان طالبان حتی جانبدارانهتر است. از این رو او اکنون به معنای واقعی کلمه سخنگوی طالبان و بدون شک لابیگر این گروه تروریستی در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده است. اما آقای خلیلزاد خود میداند خشتی که در دوحه گذاشته است چنان کج است که تا ثریا که هیچ تا منزل چهارم برج خلیفه هم نخواهد رسید. دستگاه ستم و سرکوب طالبان فقط صداها را خفه کرده است. اما روایتهای انزجار و تنفر از تروریسم دست پرورده او چنان قوی است که همچون شعلههای زیر خاکستر روزی فوران خواهد کرد.
- یادآوریهای پایانی
- گفتگوهای اخیر خلیلزاد با افغانستان انترنشنل و بی بی سی به تمام معنا دفاعیههایی از طالبان است. بهگونهای که حرفهای او از گفتههای سخنگویان طالبان حتی جانبدارانهتر است. از این رو او اکنون به معنای واقعی کلمه سخنگوی طالبان و بدون شک لابیگر این گروه تروریستی در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده است. اما آقای خلیلزاد خود میداند خشتی که در دوحه گذاشته است چنان کج است که تا ثریا که هیچ تا منزل چهارم برج خلیفه هم نخواهد رسید. دستگاه ستم و سرکوب طالبان فقط صداها را خفه کرده است. اما روایتهای انزجار و تنفر از تروریسم دست پرورده او چنان قوی است که همچون شعلههای زیر خاکستر روزی فوران خواهد کرد.
- سخن دیگر مربوط به رهبران سیاسی و کسانی است که بیست سال گذشته بر مقدرات مردم افغانستان حاکم بودند. اگر سقوط یکروزه آنان را آگاه نساخته است، طعنههای تلخ و گزنده خلیلزاد باید تا عمق جان شان نفوذ کرده باشد و یکبار هم شده وجدان خویش را قاضی بسازند و دست از اختلافات استخوانسوز و ویرانگر بر دارند. خندههای تلخ خلیلزاد و تکرار این گفته که گروه طالبان بدیل ندارد باید همه را بیدار کنند و به خود آیند و به سرنوشت کشور خویش بیندیشند. اگر آنان هرکدام در پسخانههای خویش کز کنند و تنها به رقابتهای میانخانگی و درونقومی خویش فکر کنند به قول خلیلزاد هیچوقت کسی دیگر به آنان اعتنا نخواهد کرد. آنان باید بپذیرند که اگر در وقتش به طور متحد در برابر خلیلزاد میایستادند و به آشی که او و همگنانش برای آنان پخته بودند دل خوش نمیکردند این روزگار برای افغانستان پیش نمیآمد.
- نقدهای فوق بر خلیلزاد به معنای نادیده گرفتن دیگر عوامل سقوط نیست. او به تنهایی نمیتوانست چنین گسستی را بر سر راه مردم افغانستان ایجاد کند. بلکه همه در این گسست تاریخی سهم داشتند. ممکن است مردی یافت نشود که بر کردهها و ناکردههای خود اعتراف کند و حتی اگر اعتراف هم بکند حالا دیر شده است و دردی را دوا نمیکند. ولی تاریخ گواه صادق کمکاری، فساد، تنگنظری، انحصار و فرصتسوزیها خواهد بود و برای آیندگان روایت خواهد کرد.