کمالالدین کمال
در دو هفته گذشته به مناسبت 8 مارچ روز جهانی همبستگی با زنان سمینارها و موضعگیریهای زیادی در حمایت از زنان در سراسر جهان انجام شد که در این میان اعلام همبستگی و همدردی با زنان تحت ستم و تبعیض افغانستان نیز به چشم میخورد. در افغانستان به دلیل محدودیت و استبداد حاکم هیچگونه مراسم و محفل رسمی به این مناسبت برگزار نشد و شماری از فعالان حقوق بشر و زنان تنها در اماکن سربسته و به دور از چشمان مخوف استخبارات طالبان فریاد خود را در برابر تبعیض و ستم طالبان علیه زنان و دختران افغانستان، بلند کردند.
آخرین موضعگیری سخت و خشن رهبر غایب طالبان ملا هیبت الله علیه زنان و تهدید به اعمال مجازات سنگین از جمله سنگسار زنان در ملاء عام، حامیان و لابیگران طالبان در سطح بینالمللی را به سکوت سنگین واداشت. هرچند مردم افغانستان به درستی میدانستند و میدانند که هیچ نوع تغییر در اندیشه و فکر متصلب و متحجر طالبان به وجود نیامده است و تعامل با این گروه متحجر به معنای دفن کردن ارزشهای حقوق بشری به ویژه حقوق زنان و اقلیتها میباشد.
هرچند نمایندگی سازمان ملل متحد یوناما در افغانستان در مقاطع مختلف زمانی بخشی از تبعیض و ستم و صدور فرمانهای متعدد محدود کننده طالبان علیه زنان و دختران افغانستان در حوزه آموزش و تحصیل، کار و فعالیتهای اجتماعی، سفر و حضور در جامعه را منعکس کرده است اما به هیچ وجه تمام مظالم و ستمی که در مدت دو سال هشت ماه بر زنان و دختران افغانستان در اشکال مختلف روا داشته شده است، در این گزارشها به خوبی انعکاس نیافته است.
از سوی دیگر نهادهای حقوق بشری و فعالان حقوق زنان نیز به دلیل ایجاد محدودیت شدید طالبان و خودسانسوری مردم و خانوادهها از ترس ستم نظام طالبانی در فقدان خلاء قانونی و خودسریهای لجام گسیخته نیروهای طالبان در هتک حرمت نوامیس مردم، دستگیری و زندانی کردن زنان و دختران و شکنجه قرون وسطایی آنان، تاکنون نتوانستهاند گزارش مستند و مستدل از تمام جنایات و محدودیتهای پرشمار علیه زنان و دختران ارائه نمایند و آنچه تا کنون گزارش و رسانهای شده بخشی از برخورد خشن و سرکوبگرانه هدفمند طالبان میباشد.
طالبان با چند هدف به سرکوب بیرحمانه زنان، شلاق زدن، لت و کوب اندام جنسی پس از دستگیری و شکنجه آنان در حوزههای امنیتی ملیشههای طالبان و سنگسار کردن زنان در ملاء عام و استدیومهای ورزشی، پرداختهاند که در فقدان مکانیزم روشن و به طور خودسرانه و گرفتن اعترافات اجباری و فیلمهای کذایی تا زبان زنان و دختران مورد ستم و شکنجه و خانوادههای آنان را از طریق تهدید به منتشر کردن فیلمهای گرفته شده، به سکوت وا دارند. اینک برخی از این اهداف شوم طالبان به صورت فهرستوار اشاره میشود:
- زنان نیم از پیکر جامعه است که در بیست سال دوره نظام جمهوریت در بخشهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی حضور فعال داشتهاند و به یک سطحی از آگاهی نسبی رسیده بودند و اگر این وضعیت تداوم مییافت و گسترش پیدا میکرد، افکار و اندیشههای طالبان که منبعث از دید فرهنگ قبیلهای آمیخته به برداشتها متحجرانه از آموزههای اسلامی است با چالش جدی روبرو میشد و میتوانست به عنوان یک مشکل بزرگ در راستای تسلط هژمونی قومی طالبان اما با رنگ و لعاب اسلامی تلقی شود از این رو طالبان به تدریج زنان و دختران را نخست از تحصیل و سپس از کار و فعالیت و حضور در ادارات محروم کردند و طبق برخی گزارشهای معتبر تاهنوز بیش از 50 فرمان و دستور محدود کننده علیه زنان و دختران توسط رهبری طالبان صادر شده است که نتیجه آن محصور و زندانی کردن زنان در پستوهای خانهها و یا زندانهای مخوف طالبان میباشد که امروز سوگمندانه شاهد آن هستیم.
- هدف دوم طالبان قالب کردن اندیشه و رسوم قبیلهای برخی از پشتونها بر تمام مردم افغانستان بخصوص زنان و دختران میباشد تا آنان را به تدریج به پذیرش خواست متصلب و متحجرانه خود وادار سازند. طالبان برای رسیدن به هدف دوم روی چند راهبرد یا تاکتیک توجه ویژه دارد که آنان را به رسیدن به سایر اهداف شان کمک میکند.
یکم. طالبان که سخت تشنه مسایل جنسی هستند و گاه حتی با همکاران خود در ادارات حکومتی نهضت کمپل را اجرا میکنند، به چند همسری و گاه به تجاوز به زنان و دختران در نقاط مختلف رو آوردهاند که هر از گاهی بخشهای کوچک از آن در فقدان آزادی بیان و رسانههای فعال و بیطرف به بیرون درز میکنند. علیرغم سانسور شدید و عدم پاسخگوی سخنگویان طالبان به رسانهها و دروغپردازی آنان، گاهی مجبور میشود که به گوشههای این جنایات و ستم اعتراف نموده و حرف از مجازات عاملان به میان آورند اما هیچگاه عاملان تجاوز و ستم منسوب به طالبان مجازات نشدهاند بلکه این مردم و به خصوص زنان بیگناهاند که گاه و بیگاه به اتهام فساد در ملاء عام شلاق زده میشوند.
طبق آمارهای غیر رسمی بیشتر مقامات طالبان از وزیر و والی گرفته تا سایر افراد آنان در طی مدت تسلط آنان بر افغانستان چندبار ازدواج مجدد و مکرر کردهاند. ازدواج طالبان با دختران و زنان نه از روی اختیار بلکه از روی زور و اجبار و تهدید و کشتار نزدیکان آنان انجام شده و میشود. نمونه این نوع رفتار جنونآمیز و خلاف عرف ملی و اسلامی چند روز پیش در ولایت غور اتفاق افتاد که طالبان یک دختر 17 ساله را در روستای نورک ولسوالی پسابند ولایت غور به زور از خانه پدرش بیرون کرده و برای ازدواج به یکی از اعضای شان تحویل دادند که فیلم این جنایت به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی همرسانی شد.
دوم. در بسیاری از موارد طالبان به خصوص محتسبان امر به معروف شان بدون کمترین توجه به هنجارهای اجتماعی دختران و زنان مردم را از سر سرک و کوچه و گاه با یورش به خانههای شان، جمع آوری نموده و به جاهای نامعلوم که گاه حتی حوزههای ملیشههای طالبان نیز اطلاع ندارند که آنان را کجا و به چه جرمی انتقال داده، انتقال میدهند. نمونه این نوع رفتار غیر انسانی و اسلامی طالبان در کابل بخصوص در دشت برچی و خیرخانه مکررا اتفاق افتاد است و همین چند روز پیش سه خواهر بنام آزاده 25 ساله، نادیه 17 ساله و الهه 14 ساله همراه با یک برادر شان بنام یحیی رضایی 22 ساله را از سرک مکتب معرفت در دشت برچی در شام 8 حمل 1403 دستگیر نمودند که تا کنون خانواده آنان هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت و محل زندانی آنان ندارد و حوزههای امنیتی ملیشههای طالبان نیز هیچ نوع پاسخگوی در این زمینهها ندارد. این نوع رفتار خشن و به دور از انسانیت و اسلامیت با هدف شکستن روحیه مردم و وادار کردن آنان به کوچ اجباری و تخلیه سرزمینی اتفاق میافتاد و طالبان به هیچ نهاد و ارگانی و به خانوادههای دستگیر شدگان پاسخگویی نداشته و ندارند.
سوم. طالبان مردم افغانستان بخصوص زنان را غنیمت جنگی خود میدانند. همان رفتار خشن که داعش در عراق و سوریه علیه مردم آن به خصوص زنان ایزدی اعمال کرد و بدعت ناروای جهادالنکاح را وارد ادبیات گروههای افراطی اسلامی کرد، طالبان نیز این بدعت را چه در دور اول تسلط خود بر افغانستان در سالهای 1376 تا 1381 و چه بعد از تسلط این گروه در سال 1400 بر افغانستان اعمال کرده و همچنان اعمال میکنند. بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای معتبر خارجی در چند روز اخیر که طالبان امکانات لازم از قبیل پول، اسلحه و زن برای گروه القاعده در افغانستان فراهم میکند و زمینه فعالیتهای آن گروه را بیش از گذشته مهیا نموده است که قربانی این سیاست افراطی زنان و دختران افغانستان میباشند. گروه طالبان پس از تسلط بر افغانستان در شهرهای مختلف افغانستان این ستم و دستگیری دختران و زنان جوان اقوام غیر پشتون را هدفمندانه دنبال کرده است که متاسفانه تا کنون یک گزارش دقیق و همه جانبه بنا به دلایلی از این جنایات وحشیانه به بیرون درز نکرده است.
برای اینکه بخشی از این گفتار مستند شود، برخورد خشن و غنیمتپنداری زنان و دختران در شهر مزارشریف پس از تسلط طالبان با استفاده از گفتوگو با چند تن از خانمهای که خود از نزدیک شاهد قضیه بودهاند، ارائه میگردد. از آنجای که میزان ستم و تهدید طالبان بر خانوادهها بسیار بالاست، هیچکدام از مصاحبه شوندگان حاضر نشد هویت اصلی خود را افشا کنند. از این رو آنچه در ادامه میآید واقعیتی است که بر زنان و دختران افغانستان در طول حاکمیت طالبان بر افغانستان میگذرد.
بر زنان و دختران اقوام غیر پشتون در مزارشریف چه گذشت؟
پس از تسلط طالبان بر افغانستان با حمایت و تبانی آمریکاییها به بهانه معاهده صلح قطر، جنگجویان خشن و بدوی طالبان از کوهها سرازیر شهرها شدند. در چنین شرایطی تنها اهداف که حس انتقام آنان را تسکین میداد، سرکوب زنان و دختران به بهانه حضورآنان در شار و بازار و مکاتب و دانشگاه بود. از این رو اولین هدف انتقامجویانه طالبان در نقاط مختلف افغانستان زنان و دختران بود. در این نوشته خلاصه از اظهارات چند تن از بانوان را در مورد وقایع شهر مزارشریف که خود شاهد صحنه بوده و یا با یک واسطه نقل کردهاند، گزارش میشود.
در ماههای نخست تسلط طالبان بر مزارشریف گزارشهای جسته و گریخته از قتل مشکوک برخی زنان و دختران جوان منتشر میشد اما به دلیل اختناق، سانسور و تهدید شدید طالبان علیه خانوادهها دلیل این کشتار مشکوک منتشر نمیشد و دلیل این کشتار و احیانا خود کشی برخی از دختران و زنان ربوده شده رفتار خلاف شرع و انسانی نیروهای طالبان با آنها بودند که پس از اعمال خلاف عفت بسیاری از آنان را به خاطر ترس از افشا شدن جنایات شان، به قتل میرساندند و در یک گوشه شهر رها میکردند و در برخی موارد خود زنان و دختران به خاطر جنایت وحشتناکی که بر آنان روا داشته شده بود، دست به خود کشی میزدند.
راوی یک خانم فعال اجتماعی:
«پس از تسلط طالبان بر شهر مزارشریف با وجود اینکه زنان و دختران خیلی کم به شار و بازار میرفتند و تنها به مکاتب، دانشگاه و یا تداوی به شفاخانهها مراجعه میکردند، هر روز جسته و گریخته صحبت میشد که فلان دختر و یا خانم گمشده و کسی از سرنوشت شان اطلاع ندارد و خانواده و فامیلش به خاطر ترس از حوزه پلیس طالبان سکوت کرده و چیزی نمیگویند. تا اینکه دو سه دختر از آشنایان ما گم شد و بعد از جستجوی زیاد پیدا نشد. یک شب تعدادی از طالبا سوار بر یک رینجر به در خانه … قابله که در یک کلینک مصروف کار بود، آمدند و وی را سوار بر رنجیر نموده و با خود به یک خانه در گوشه شار مزارشریف بردند. این قابله بعد از برگشت صحبت کرد که مرا در یک خانه برد که نزدیک 10 تا 12 دختر و زن در آنجا نگهداری میشد که برخی شان حتی نزدیک یکسال آنجا حبس بوده و برخی شان اولاد دار شده بودند. در هنگام معاینه و طبابت آنها متوجه شدم که این دختران از اقوام مختلف هزاره، ازبیک و تاجیک هستند که برخی طالبان آنان را به زور و بدون رضایت و حتی بدون اطلاع فامیل شان به نکاح خود درآورده و پس از اینکه اولاد شان به دنیا آمده، برخی از آنان را به طرف پاکستان روانه کردهاند. طالبان این قابله را نزدیک صبح به خانهاش بر میگرداند و وی را تهدید میکند که اگر کدام گب و گزارشی از این محل و قضیه به بیرون درز کند، خودت و خانوادهات را خواهیم کشت. این قابله پس از چند روز از ترس طالبان کار و بار خود را رها کرده و همراه با فامیل خود شهر مزار شریف را برای همیشه ترک کردند.»
راوی دوم:
خانم که در شهر مزارشریف معلم بوده و نمیخواهد نام وی گرفته شود چشم دید خود را اینگونه بیان میکند:
«طالبان روزها در کوچههای شهر مزاریف شریف میگردد و اگر چشم شان به دختر یا خانم جوان میافتند نخست از کسانی که در آن حوالی است سوال میکند که این فامیل چند دختر دارد و این زن جوان شوی دارد یا نه؟ پس از شناسایی خانه دختر و زنان جوان، بعد از مدتی به درخانه با چند طالب دیگر به صورت مسلح مراجعه میکنند و از بزرگ فامیل که پدر یا مادر است درخواست میکند که دختر تان را به نکاح مجاهدین ما در بیاورید! اگر پدر یا مادر مخالفت کند تهدید میکنند که شما با مجاهدین و امارت اسلامی مخالف هستید و گزارش شما را به استخبارات میدهیم که هم اسلحه از شما بگیرد و هم دختر تان را به زور نکاح خواهیم کرد. اگر فعلا یک دختر تان را به ما ندهید وقتی با استخبارات آمدیم هرچه دختر بزرگ و خورد داشته باشید خواهیم برد و آن وقت هیچکس از ما پرسان نخواهد کرد.! بدین ترتیب جنگجویان طالب چندین دختر زیر 18 سال را به زور و اجبار به نکاح خود درآورده است. فامیلهای که با خواست طالبان مخالفت کرده بودند دختران شان بعد از چند روز مفقود میشد و بعد از مدتی جنازه شکنجه شده شان از فلان سرک پیدا میشد. از این رو فامیلهای زیادی به خاطر تهدید هر روزه دختران و زنان جوان شان توسط نیروهای طالب، خانه و زندگی خود را رها کرده آواره پاکستان و ایران شدند و الا هیچ فامیلی حاضر نبودند که به آسانی تن به آوارگی، دربدری و بی خانمانی بدهند. این مشکل برای ساکنان مزارشریف پس از ساکن شدن طالبان که از پاکستان برگشته بودند و در محلههای مختلف مزار اسکان داده شده بودند، روز به روز زیاد شده است.»
آنچه از جنایات و ستم طالبان که بر دختران و زنان افغانستان در بالا به گوشههای از آن اشاره شد، تحمیل شده و میشود با هدف کوچ اجباری خانوادهها و تخلیه شهر به نفع طالبان و جایگزینی آنان با طالبان که از وزیرستان پاکستان به نقاط مختلف افغانستان سرازیر و اسکان داده شده انجام میشود که نخست روحیه مردم و خانوادهها را به خاطر تعرض به نوامیس آنان بشکند تا در برابر ستم و استبداد طالبان جرات مخالفت نداشته باشند و دوم اینکه به خاطر حفظ نوامیس خود خانه و کاشانه شان را ترک کرده یا به نقطه نامعلوم در داخل افغانستان جابجا شوند و یا به پاکستان و ایران آواره شوند و خانه و جایداد شان به نفع طالبان و اجیران آنان مصادره شود.
آنچه که بر سر دختر 17 ساله غوری در پسابند آمد که به زور از خانه پدرش ربوده شد تا به اجبار به نکاح یکی از ملیشههای طالب در آورده شود و همچنین دستگیری سه تا خواهر که دو تای آنها 14 سال و 17 سال بیشتر ندارند به همراه یک برادر شان در هشتم حمل 1403 از سرک مکتب معرفت دشت برچی و همچنان زندانی بودند 800 زن و دختر در زندانهای مخوف طالبان نشاندهندۀ رفتار وحشیانه و غیر انسانی این گروه با زنان و دختران و خانوادههای افغانستان میباشد.
زنان افغانستان انتظار دارند که نهادهای حقوق بشری و حامیان حقوق زنان و اقلیتها بیش از گذشته از مردم به گروگان گرفته شده و زنان و دختران محبوس در خانهها و یا در زندانهای مخوف و وحشتناک طالبان حمایت نموده و تعامل سازشکارانه با این گروه تروریستی و حامی گروههای ترویستی را متوقف نموده و سران آن را به محکمه عادلانه بینالمللی بکشانند. از سوی دیگر نهادها و افراد حقیقی که در راستای ثبت نقض حقوق بشر و حقوق زنان افغانستان فعال هستند زمینه ارتباط و چینلهای سهل و آسان را برای زنان و دختران آسیب دیده و در معرض خطر ایجاد نمایند و تا جنایات طالبان در فقدان رسانههای آزاد و مستقل بدون انعکاس در تاریک خانههای استخباراتی آنان باقی نماند و به گوش جهانیان رسانده شود. به امید چنین روزی!
منبع: نشریه راه عدالت شماره 12