محمد علی ابراهیمی
اداره طالبان برای دومین بار در آغاز نمیه دوم سال 1400ش از طریق امضای توافقنامه دوحه با دولت ایالات متحده آمریکار و پشتبانی مالی (چهل تا نود میلیون دلار هفتهوار) آن موفق به اسقاط نظام بیست ساله جمهوریت در افغانستان گردید. یکی از سیاستهای خشونت بار آن ارتکاب و استمرار جرم آپارتاید جنسیتی علیه زنان کشور است. چنان که بیواهمه مرتکب آپارتاید قومی و فرهنگی هم میشود. البته این جرم هنوز در اسناد بینالمللی و نظام حقوق بینالملل به رسمیت شناخته نشده است، ولی تلاش سرسرختانه و پیگیریهای نفسگیر توسط بانوان افغانستان در جریان است تا مجامع بینالمللی را متقاعد سازند که این رفتار غیرانسانی و ضد بشری اداره متعصب قومی و نظام قرون وسطایی طالبان را به عنوان یک عمل مجرمانه ضد بشری جرم انگاری نمایند و در مجموعه قواعد بیناملل وارد سازند.
هر چند هنوز موفقیتی در این زمینه بدست نیامده است، ولی از قرار پویشها و واکنشهای جهانی و سازوکارهای که ملاحظه میشود، انتظار میرود که به زودی، فرایند آن طی گردیده و عمل جرم انگاری آن توسط نهادهای بینالمللی و نظام حقوق بشر تکمیل گردیده و جرم بودن آن به صورت رسمی اعلام شود.
کلمه «آپارتاید» به معنای سیاست تبعیض و جدایی نژادی بر علیه سیاهان و رنگین پوستان (صدریافشار، 1381، 12) است که از دهه 48 م (1948-1994) در آفریقای جنوبی توسط ژریم اقلیت قومی سفید پوستان بر علیه اکثریت رنگین پوستان اعمال میگردید و هر وقت این کلمه شنیده میشود، تداعی کننده مبارزه هدف مندانه نلسون ماندلا در اذهان است. (او در سال 01962دستگیر شده به حبس ابد محکوم گردید و در سال 1990م آزاد گردید) ماندلا بهترین دورههای عمر خود را به پای مبارزه با آپارتاید گذاشت و و بیست و هفت سال را در زندان اداره نژادپرست آفریقای جنوبی گذراند و در نهایت موفق به حذف آن سازوکار سیاسی ظالمانه از کشور آفریقای جنوبی گردید و چهره زشت آن را از صحنه بینالملل برداشت.
دقیق ترین معنای اصطلاحی «آپارتاید» جدا نگه داشتن افراد متعلق به نژادهای غیرسفید، مجبور کردن آنها به اقامت در محلات و ولایات خاص، محروم کردن آنها از تمامی حقوق سیاسی، امکان تحصیل و پیشرفت است. در دوران آپارتاید در مناطقی که سیاهپوستان مجبور به اقامت در آن بودند حتی حق خروج از آن را نداشتند و حداقل امکانات زندگی نیز وجود نداشت. (ناظمی، 1387، 10).
از لحاظ تاریخی این اصطلاح برای اولین بار در سال 1943م در روزنامه دیبورگر، وابسته به حزب ناسیونالیست آفریقای جنوبی به کار رفته است. علت برگزیدن این واژه آن بود که با استفاده از یک کلمه خارجی در زبان انگلیسی، چیزی بیگانه و شوم القا گردد. تدوین سیاست آپارتاید، کار کمیسیون خاصی بود که از طرف حزب ناسیونالیست تشکیل گردید. معنا و ماهیت آپارتاید از نظر آن عبارت بود از زندگی پرامتیاز و پرنعمت برای اقلیت سفیدپوست بر پایه استثمار شدید نیروی کار اکثریت غیر آنان. نظام تبعیض نژادی، سکنه سفیدپوست (کمتر از یک پنجم جمعیت کشور) را قادر ساخته بود که کنترل امور جمهوری را به صورت عملی در دست داشته باشند و به استثمار اکثریت غیر سفیدپوست ادامه دهند. (آقابخشی، افشاری راد، 1383، 32).
در آن زمان دولتهای سوسیالستی، آسیایی و آفریقایی به صورت رسمی آپارتاید را غیرقانونی میدانستند و سازمان ملل متحد قطعنامههای زیادی علیه آن تصویب کرده و آن را نقض صریح و خشن حقوق بشر معرفی نمود. ولی دولتهای امپریالستی و غربی که منشأ اصلی نژادپرستی و استثمار بودند از آن حمایت میکردند. (ناظمی، 1387، 10) .
در اصل این سیاست تبعیض نژادی در کشور جمهوری آفریقای جنوبی از سوی اقلیت سفیدپوست اروپایی علیه اکثریت ساهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال میگشت. آپارتاید بر اثر مبارزه و مقاومت مردم به رهبری نلسون ماندلا و با پشتبانی دولتهای سوسیالیستی و دموکرات و سایر دول آسیایی و آفریقایی رسما غیرقانونی شناخته شد و سرانجام در 30 ژوئن 1991م وارد زباله دان تاریخ گردیده و پایان عمر آن به طور رسمی اعلام گردید. (بابایی، 1390، 43) .
اين عنوان مجرمانه در حقوق كيفري بينالمللي بكار ميرود و مفهوم كيفري آن از طريق كنوانسيون بينالمللي منع و مجازات جنايت آپارتايد به داخل كشورهاي ملحق شده به كنوانسيون نيز تسرّي يافته است. از نظر اين كنوانسيون اصطلاح «جنايت آپارتايد» سياستها و رويههاي مشابه جدايي نژادي و تبعيض نژادي را كه در آفريقاي جنوبي اعمال ميگردید، شامل ميشد، به ديگر اعمال غيرانساني كه به منظور ايجاد برقراري سلطه يك گروه نژادي بر گروه نژادي ديگر انجام ميگردید و به طور سيستماتيك آنان را مورد ظلم قرار ميداد نيز اطلاق ميگردد. از مصاديق جنايت مذكور عبارت است از انكار حق حيات يا آزادي شخصي در مورد عضو يا اعضاي يك گروه و يا گروهاي نژادي از طريق قتل، نقص عضو و وارد آوردن صدمات شديد روحي و جسمي بر یك گروه يا گروههاي نژادي به وسيله نقض آزادي يا حيثيت آنها و يا شكنجه نمودن، يا انجام رفتار و يا مجازات ظالمانه، غير انساني و تذلیلی در مورد آنان. (ایمانی، 1386، 252) .
این رفتار جنایی در سال ۱۹۷۳ از سوی سازمان ملل غیرقانونی اعلام شد. بر اساس «کنوانسیون آپارتاید» که در این سال تصویب شد، این رفتار «اقدامات غیرانسانی» خوانده شده که در پی «جداسازی نژادی و تبعیض» انجام میشوند. از آن تاریخ تا حال حاضر، این اصطلاح بار سیاسی بسیار ویژهای دارد و برای توصیف شرایطی که تبعیضهای گسترده و غیرانسانی علیه گروه یک اقلیتهای قومی و نژادی اعمال میشود، به کار میرود، اما در تطبیق عملی آن اختلاف نظر زیادی دیده میشود.
منظور از آپارتاید جنسیتی یا آپارتاید جنسی و یا آپارتاید بر اساس جنسیت، تبعیض جنسیتی اقتصادی و اجتماعی علیه افراد به علت جنسیت یا جنس آنان است. این سیستمی است که با استفاده از شیوههای فیزیکی یا قانونی، برای تنزل اشخاص به جایگاههای پایینتر به اجرا در میآید. فمینیست، فیلیس چسلر، (استاد روانشناسی و مطالعات زنان)، این پدیده را چنین شرح داده است: «روشهایی که دختران و زنان را به موجودی فرعی و جداگانه محکوم میکند و پسران و مردان را به نگهبانان همیشگی عفت خویشاوندان زن خود تبدیل مینماید. موارد آپارتاید جنسیتی نه تنها به ناتوانی اجتماعی و اقتصادی افراد منجر میشود، بلکه میتواند به آسیب فیزیکی شدید نیز منجر شود. (ویکیپدیا، دانشنامه آزاد، 1403).
محتوای این تعریف به صورت دقیق، همان تفکری است که امروزه تنها در افغانستان بر سر دختران و زنان توسط طالبان به اجرا درآمده و اعمال میشود. در حقیقت «آپارتاید جنسیتی» به معنای نظامی است که در آن به شکل سیستماتیک، مردها نسبت به زنها دارای منزلت برتر در نظر گرفته شده و حاکم بر تمام شئونات زندگی آنان میسازد.
در این طرز تفکر، بدترین شکل تبعیض جنسی، تبعیض در مورد زنان در امر استخدام است. یا گفتار، رفتار، منش و کرداری که از اعتقاد به فرودستی زنان سرچشمه گرفته و موجب میگردد که راه بر ابراز وجود و فعالیتهای آن به صورت کلی مسدود گردد. (آقابخشی، افشاری راد، 1383، 621). از این رو آپارتاید جنسیتی؛ نظامی مبتنی بر تبعیضهای ناموجه و ناروا میان افراد یک جامعه تعریف میشود. در این ساختار فرصتها و مطلوبیتهای اجتماعی بر مبنای یک رقابت سالم برای همگان وجود ندارد. آن چه که از نظام آپارتاید تعریف میشود ذیل موضوع عدالت است که به معنای توزیع منابع و فرصتها بر اساس شایستگیها است که در آپارتاید جنسیتی به کلی منتفی است.
در حقیقت این اصطلاح در طی دو سال اخیر بعد از برگشت طالبان به اریکه قدرت در کابل و خشونتهای که علیه زنان روا داشته است، توسط مدافعان حقوق بشر به ویژه حقوق زنان ابداع گردیده است.
نسیمه جامع یک فعال زن میگوید که آپارتاید جنسیتی به نظامی گفته میشود که در آن به طور سیستماتیک به مردها نسبت به زنان برتری داده شود. از نظر این فعال حقوق زنان “آپارتاید جنسیتی عموماً به تبعیض علیه زنان و دختران اشاره میکند و این سیستم میتواند که در مسائل حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حقوق افراد را تحت تاثیر قرار دهد و منجر به نابرابری و نارضایتی افراد یک جامعه شود. آپارتاید جنسیتی باعث میشود که صلح و ثبات یک جامعه از بین برود و آن جامعه را به سوی خشونت و فلاکت بکشاند.” (رادیو آزادی، ۲۳ حمل ۱۴۰۳) .
هدا خموش فعال حقوق زن و بنیان گذار جنبش زنان عدالتخواه افغانستان بر این باور است که “آپارتاید جنسیتی اکنون در داخل افغانستان به صورت واضح و آشکار به اجرا گذاشته شده است. برتری هایی که به مردان داده شده است میتواند خشونتها را افزایش دهد، همچنان با اعلامیههای متعدد و احکام مختلف و روشهای سیستماتیک زن را از جامعه افغانستان از حق فردی، اجتماعی، تحصیل و آزادی کنار گذاشته و در گوشه خانه قرار داده که این همه روشها را میتوان آپارتاید جنسیتی خواند.” (رادیو آزادی، ۲۳ حمل ۱۴۰۳) .
از روزی که گروه قومی طالبان تحت عنوان یک جریان سیاسی او ایدئولوژیک، برای دومین بار قدرت سیاسی را در افغانستان به چنگ آورد، رفتار جنایی آپارتاید جنسیتی را علیه زنان به شدید ترین شکل آن اعمال کرده و در مقابل مردم افغانستان و نظام حقوق بینالملل خود را مسؤول احساس نمیکند و ملزم به پاسخگویی نمیداند. در حقیقت آپارتاید جنسیتی در افغانستان با تمام اشکال خود به اجرا در آمده است.
این اداره استبدادی و قومی به طور کلی جنس مؤنث را از حق آموزش بالاتر از صنف شش محروم کردند، حقوق استخدام و اشتغال را از آنان گرفتند، از حق گشت و گذار تا حدود شرعی و فرهنگی افغانستان ممانعت مینمایند. حق تفریح و سفر بدون محارم را به صورت کلی از جامعه زنان سلب کرده است. بانوان را در چهار دیواری خانه محبوس کرده و زندگی آنان را در تاریکی محض محکوم و مقید نموده است. از حق اعتراض، دادخواهی و زیست عادلانه به شدید ترین نوع آن سرکوب کرده و با فجیعانهترین حالت پاسخ داده است. در زیر سلطه این گروه زنان فقط در حد بردگی جنسی و نوکری برای مردان تنزل داده شده و از تمام امتیازات زندگی انسانی به حاشیه رانده شده اند. این گروه نوامیس مردم را به بهانههای واهی غیر انسانی و غیر اسلامی به نام احکام شریعت بازداشت، شکنجه و حبس کرده و حتی به قتل میرسانند.
این موضوع سبب شده است که زنان افغانستان در سطح بینالمللی به دادخواهی بپردازند. در محافل مختلف جهانی فریاد بکشند، حتی صدای خود را از دخمههای دهشت و مخوف شهرهای کابل، مزار، هرات و نقاط دیگر کشور ثبت کرده و به رسانههای جمعی ارسال نمایند. زنان با نوشتهها و پلاکارتهای کاغذی به صورت ناشناس اقدام کرده در دستههای محدود چند نفری بیانیههای خود را ثبت و با رسانهها ارسال مینمایند. تا جایی که رفتار شان موفقیت نسبی داشته است.
چرا که ریچارد بنت، گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل در امور افغانستان در گزارش خود از کشورهای جهان خواسته است که «آپارتاید جنسیتی» در حال وقوع در افغانستان را به عنوان یک جنایت بینالمللی در نظر بگیرند و از مقامات طالبان دربارۀ آزارهای شدید و سیستماتیک زنان، پاسخ بخواهند. او در جریان ارائه گزارش جدید خود از وضعیت افغانستان به شورای حقوق بشر سازمان ملل گفته که اقدامات طالبان میتواند در موضوع «آزار و اذیت جنسی» جنایت علیه بشریت توصیف شود. وی میافزاید: «تبعیض شدید، سیستماتیک و نهادینه شده علیه زنان و دختران، در قلب ایدئولوژی و حکومت طالبان جای دارد …؛ اگرچه چنین نقضهای جدی حقوق بشری هنوز به عنوان یک جنایت صریح بینالمللی شناخته نشده، اما لازم است که در این باره مطالعات بیشتری انجام شود». گزارش این مقام سازمان ملل آثار مثبتی در پی داشت و تحرکات قابل توجه بینالمللی را رقم زده است. اکنون در محافل مختلف بینالمللی موضوع جرم انگاری آپارتاید جنسیتی روی برد قرار گرفته و انتظار جرم شناختن آن قویا میرود.
هر چند نظام سلطه در پیتأمین منافع خود است و با این که طالب به کرات مرتکب جنایات علیه بشریت گردیده و آپارتاید قومی را علیه هزارهها مرارا مرتکب گردیده است، جرم نسلکشی را بدون هیچ توبیخی علیه قوم هزاره به اجر گذارده است ولی هنوز با هیچ واکنش تندی از سوی سازمان ملل و کشورهای مدافع حقوق بشر مواجهه نشده است.
بنابراین حتی اگر آپارتاید جنسیتی هم جرم انگاری شود، بعید به نظر میرسد که خوفی متوجه اداره قومی و انحصاری طالب نماید و دادگاه بینالمللی کیفری علیه آن اقدام جدی مبذول دارد. موانع اصلی در این فرایند نگاه دوگانه کشورهای غربی به مسایل انسانی است. هر آن چه که منافع آنان را تأمین کند نزد آنان حایز اهمیت خواهد بود و ستم قومی بر اقوامی مثل هزارهها و همچنین زنان که قربانی نسل کشی و آپارتاید جنسیتی هستند در سایه چنین سیاستی به فراموشی سپرده خواهد شد.
در عین حال مثل معروفی است که میگوید: انسان در حال غرق شدن حتی به ریشههای کم جان گیاهان هم چنگ میاندازد. اکنود سرنوشت غمبار زنان کشور مثل غریق است، از روی ناچاری و بیچارگی به وعدههای دولی غربی دل بسته اند. همان دولت هایی که طالبان را حمایت می کنند و بر سر کار آورده اند. مالیات مردم خود را به جیب گروه تروریستی طالب میریزند و به مردم خود هم دروغ میگویند. سیاست در مورد افغانستان آن قدر چهره زشت، کثیف و شیطانی دارد که تمام روزنههای امید را مسدود مینماید و سیاست مداران متاسفانه آن قدر بی حیثیت هستند که به راحتی ارزشهای اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته و خشن ترین رفتار را بارها مرتکب شده بدون آن که خم به آبرو آورده باشد.
به هرحال امیدوار هستیم که نه تنها ستم موجود بر زنان افغانستان به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته شود بلکه تمام افغانستان از زیر ستم گروه تروریستی طالب آزاد گردد و مردم افغانستان مثل سایر مردمان جهان فارغ از باور، قوم و جنسیت بر سرنوشت خویش حاکم گردد.
منابع:
آقابخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، انتشارات چاپار، 1383ش.
ايماني، عباس، فرهنگ اصطلاحات حقوق كيفري، تهران، انتشارات نامه هستي، 1386ش.
بابایی، پرویز، فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، 1390ش.
صدریافشار و دیگران، فرهنگ فارسی معاصر، تهران، موسسه فرهنگ معاصر، 1381ش.
ناظمی، هوشنگ، واژهنامه سیاسی و اجتماعی، تهران، انتشارات حزب توده ایران، 1387ش.
منبع: نشریه راه عدالت شماره 12