جناب اسدالله شفایی رئیس هیئت مدیره و جناب سید ابوطالب مظفری رئیس شورای علمی «دانشنامه هزاره»!
ضمن آرزوی موفقیت شما و همکاران تان در پروژه مهم و بزرگ دانشنامه هزاره، خواستیم نکاتی را در باره زندگینامه مرحوم استاد مصطفی اعتمادی که متاسفانه در دانشنامه به طور اشتباه منعکس شده است، یادآور شویم و خواهشمندیم که در تجدید نظر و بازنویسی جلد اول دانشنامه اصلاح گردد.
اکنون که نقدهای زیادی از سوی اقشار مختلف به خصوص اساتید دانشگاه، فرهنگیان و دلسوزان کشور در باره ویراست دوم جلد اول دانشنامه هزاره مطرح شده است، به نظر میرسد که اصلاحات و تجدید نظر در بسیاری از موارد و مدخلهای این جلد و این ویراست اجتناب ناپذیر مینماید. از این رو خواهش ما نیز این است که مسؤولان محترم دانشنامه هزاره به خصوص شما دو تن که ما در دلسوزی و تعهد تان به آرمانها و سرنوشت مردم مظلوم هزاره تردیدی نداریم به این امر مهم اقدام بفرمایید و به دغدغهها و نگرانیهای بحق مردم تان پایان دهید. وجود چندین اشتباه فاحش و کلیدی در بیوگرافی مرحوم استاد مصطفی اعتمادی که گمان میرفت در ویراست دوم مرتفع شود ولی نشده است، نشانهای از سهلانگاری و احیانا تعمد برخی از نویسندگان در درج معلومات راجع به مدخلهای مختلف است.
مرحوم مصطفی اعتمادی که یکی از پیشگامان مبارزه علیه استبداد و ستم تاریخی در افغانستان و یکی از بنیانگذاران تاثیرگذار جریان عدالتخواهی به رهبری استاد شهید عبدالعلی مزاری بوده است، متاسفانه به صورت مخدوش، ناقص و همراه با اشتباهات زیاد از سوی نویسنده مقاله «مصطفی اعتمادی» در دانشنامه هزاره، جلد اول صفحه 684 معرفی شده است. اگرچه زندگی مرحوم اعتمادی نیاز به نگارش یک جلد قطور دارد که امیدواریم در آینده بازماندگان و دوستان آن مرحوم این کار را انجام دهند، اما در این نامه به طور مشخص ما خواهان اصلاح سه موضوع در زندگینامه وی هستیم که متاسفانه در دانشنامه یا به طور اشتباه درج گردیده است:
الف- معرفی ناقص
مرحوم اعتمادی در اوج خفقان و فراموشی مردم هزاره، تحصیلات ابتدایی را در منطقه آغاز کرد و سپس سطوح عالی را در ایران به پایان برد. او برخلاف عرف معمول آن روز حوزههای علمیه، علاوه بر ادامه تحصیل، حضور پرشور و موثر در عرصه روشنفکری و بیدارگری آن روزگار نیز داشت. او مناسبات و ارتباطات نزدیک با پیشگامان انقلابی آن روز برقرار کرد و آثار مبارزان بزرگ روزگار خویش را خواند و از آنها درسهای بسیار آموخت و از طریق تشکیلات منظم انقلابی، این آموختهها را به جوانان با استعداد و پرشور همدوره خویش درس میداد.
او از بنیانگذاران مهم گروه مستضعفین و بعدا سازمان نصر افغانستان و نیز از بنیانگذاران تاثیرگذار حزب وحدت اسلامی افغانستان بود. وی نه تنها یک مجاهد راه آزادی کشور و احیای هویت مردم هزاره بود بلکه یک روشنفکر پیشگام و آگاه بود که با تشکیل هستههای اولیه مطالعه و تحقیق در ایران توانست خودآگاهی و روشنگری را در میان نسل آن دوره ترویج کند. او یک روشنفکر به تمام معنی و آگاه به زمان و تاریخ مردمش و دارای طرحهای بیبدیل در عرصه سیاسی و اجتماعی و از پیشگامان احیای هویت هزارهها بود. مرحوم اعتمادی به دلیل داشتن روحیه انقلابی و تفکر ضد استبدادی مشهور به «کاستروی هزاره» بود که دوستانش با الهام از مبارزات ضد استعماری فیدل کاسترو رهبر فقید کوبا و شباهتهای زیاد مرحوم اعتمادی با او از وی با چنین لقبی یاد میکردند. همین موضوع نشاندهنده جایگاه و موثریت وی در شکلدهی جریان عدالتخواهی و احیای هویت مردم ما بود.
مرحوم اعتمادی همچنین مطالعات زیادی در عرصه عرفان اسلامی، هندی و بودایی داشت و متاثر از زندگی پیشگامان مشهور عرصه عرفان بود. همین خصوصیت سبب شده بود که یک زندگی پاک و منزه را در پیش گیرد و با همگان و در باره همهچیز رُک و راست سخن بگوید. او با الهام از آموزههای راستین انسانی همیشه با دروغ، چاپلوسی و دورویی مبارزه میکرد و همین ویژگی او را همواره در کنار مردم و در برابر ارباب قدرت قرار میداد. مهمترین دوره حیات سیاسی اعتمادی دوره آمادگی برای مبارزه و تشکیل هستههای روشنفکری و سپس تشکیل هستههای مقاومت در داخل کشور بود. او و یارانش با تشکیل گروه مستضعفین و سپس ادغام آن به سازمان نصر افغانستان و آغاز همکاری با شهید مزاری، نخستین بنیادهای خط عدالتخواهی را پایهگذاری کردند.
ب- شرکت در دو دور انتخابات و توطئه حذف وی از این عرصه
دومین نکتهای که در روایت از زندگی مرحوم اعتمادی به صورت اشتباه فاحش آمده است، در چگونگی بازماندان ایشان از روند انتخابات است. در این بیوگرافی که در دانشنامه نشر شده است و به احتمال زیاد نویسنده از سر تعمد بدان مبادرت ورزیده است آمده است که: «وی در دهۀ هشتاد یکبار کاندیدای پارلمان شد، ولی رأی نیاورد». این ادعا دارای دو اشتباه عمده است که امید میرود در ویراستهای دانشنامه اصلاح گردد:
اشتباه نخست این است که تصریح گردیده است که وی تنها یک بار در دهه هشتاد کاندیدای پارلمان افغانستان شد. در حالی مرحوم اعتمادی یک بار در سال 1384 در نخستین دوره انتخابات پارلمانی افغانستان در عصر جدید و بار دوم در سال 1389 نامزد پارلمان افغانستان از حوزه انتخابیه ولایت دایکندی شد که در هر دو بار متاسفانه از سوی کمیسیون انتخابات افغانستان که در هر دو دور زیر نظر یوناما فعالیت میکرد رد صلاحیت شد.
اشتباه دوم و فاحش این است که ادعا شده است که گویا وی در همان یک دوره انتخابات نتوانست رای کافی بدست آورد. در حالی که در همین مرحله بر اساس برخی گزارشها علیرغم این که رد صلاحیت و انبوهی از آرای ریخته شده به نام وی به عنوان آرای باطله محاسبه گردید.
در دور اول کمیسیون انتخابات تنها یک روز مانده به انتخابات رای قطعی به رد صلاحیت مرحوم اعتمادی صادر کرد و به تمام مراکز دهی در ولایت دایکندی اعلام کرد که وی از لیست کاندیدان حذف گردیده است. یعنی عملا زمانی برای شکایت و دادخواهی و تجدید نظر وجود نداشت. با اینکه مرحوم اعتمادی کسانی دیگری را معرفی کرد و از طرفدارانش خواست که به آنان رای دهند و تعداد زیادی هم چنین کردند ولی مردم علیرغم تصمیم کمیسیون انتخابات در روز رایدهی به مرحوم اعتمادی رای دادند. در نهایت تمام آرای وی به عنوان آرای باطله محاسبه گردید و به عنوان رای معتبر شناخته نشد. با تمام این مسایل و رو آوردن بسیاری از هواداران وی به کاندیدان دیگر و همچنین علیرغم اینکه مردم میدانستند آرای شان به عنوان آرای باطله محاسبه خواهد شد ولی به مرحوم اعتمادی رای دادند و ارقام مختلفی از سوی کارمندان کمیسیون انتخابات و دیگر کاندیدان روایت شده است که آرای مرحوم اعتمادی را تا 25 هزار رای هم برآورد کرده اند. در حالی که چهار نفری که در آن دوره پیروز انتخابات شدند بسیار آرای کمتر از آن را کسب کرده بودند.
در دور دوم انتخابات پارلمانی عصر جدید که دور شانزدهم پارلمان افغانستان بود در مجموع 36 تن از کاندیدان در سراسر افغانستان رد صلاحیت شدند که متاسفانه بار دیگر نام مرحوم اعتمادی نیز در میان آنان بود. در این دور نیز هرچه تلاش صورت گرفت تا وی در در انتخابات حضور داشته باشد ولی متاسفانه بار دیگر رقبای سیاسی که در آن زمان نفوذ زیادی در میان متولیان امور داشتند نگذاشتند که ایشان در معرض داوری مردم قرار گیرد.
موضوع رد صلاحیت شدن مرحوم اعتمادی در هر دو دوره یک قضیه بسیار پیچیده و دارای زوایای مختلفی است که تا کنون در باره آن کمتر سخن گفته شده است و یکی از مهمترین مسایل زندگی سیاسی وی بوده است. آنچه روشن است این است که اتهامات وارده مبنی بر ارتباط ایشان با گروههای مسلح غیر قانونی و یا فرماندهی گروههای مسلح غیر قانونی بر وی هرگز صحت نداشت و تنها بر اساس یک توطئه ناجوانمردانه توسط رقبای سیاسی طرحریزی شده بود.
ج- معرفی زادگاه وی به عنوان طایفه
در معرفی مرحوم اعتمادی در صفحه 684 آمده است: «مصفی اعتمادی از اعضای حزب وحدت اسلامی، درسال 1334 ش/ 1955م در خانوادهای زراعت پیشه در قریۀ بزی درهخُودی ولسوالی خدیر ولایت دایکندی متولد شد. او فرزند گردیحسین و از طایفهای بزی بود و به اعتبار نام زادگاه و طایفهاش به «بزی» شهرت داشت».
در این پاراگراف «بُزی» که نام قریهای است که مرحوم استاد مصطفی اعتمادی در آن به دنیا آمده است، به عنوان «طایفه» وی نیز معرفی شده است که کاملا اشتباه است و هیچ طایفهای به نام «بُزی» وجود ندارد. بلکه بُزی نام قریهای است که به گفته پیشینیان و بزرگان منطقه به دلیل داشتن بزهای کوهی زیاد بوده و به همین دلیل محل شکارگاه بزهای کوهی در گذشته بوده است به «بُزی» شهرت یافته است.
مرحوم مصطفی اعتمادی به لحاظ تباری از تیره «یاردوست» بود که یکی از شاخههای مهم قوم «خودی» است. قوم خودی در منطقهای که اکنون به «دره خودی» شهرت دارد و بخش اعظم ولسوالی خدیر را تشکیل میدهد ساکن هستند و متشکل از تیرههای مختلفی است که در درون این طایفه وجود دارند و یکی از تیرههای تباری این قوم، یاردوست است که مرحوم اعتمادی به آن تعلق دارد.
آنچه مسلم است این است که بزی به عنوان یک طایفه و یا تیره قومی اشتباه محض است و چنین طایفهای وجود ندارد. از آنجا که زندگی هر شخصی دارای حرمت است و نباید مسایل و موضوعات کذب و اشتباه وارد بیوگرافی آن شود، طبیعی است که زندگی شخصیت سیاسی و مردمی چون مرحوم اعتمادی هرگز سزاوار چنین دروغهایی نیست. چون این گونه مسایل در تاریخ میماند و آیندگان بر اساس تاریخ زندگانی افراد آنان را قضاوت میکنند. بنابراین نمیخواهیم که چنین اشتباه فاحشی در روایت از زندگی مرحوم اعتمادی وجود داشته باشد. علاوه بر این مساله برای دانشنامه هم درست نیست که دچار چنین کژتابیها و اشتباهات آشکار باشد. کسانی مثل مرحوم اعتمادی که زندگی خویش را وقف بیداری و احیای هویت مردم خویش کردند، سزاوار این هستند که حداقل یک روایت درست از زندگی و حیات سیاسی و اجتماعی شان صورت بگیرد.
سخن آخر
از مسؤولان محترم دانشنامه به خصوص جناب مظفری که از دوستان نزدیک مرحوم اعتمادی است و آن مرحوم همواره از وی به نیکی و بزرگی یاد میکرد، انتظار میرود که نه تنها در زندگینامه مرحوم اعتمادی بلکه در کلیت دانشنامه اصلاحات و تجدیدنظرهای جدی اعمال کنند. در غیر این صورت، این پروژه مهم و حیاتی که به نحوی نخستین روایت از تاریخ شفاهی مردم هزاره است اعتبار خود را از دست خواهد داد. متاسفانه با توجه به قضاوتهای بیطرفانه و دلسوزانهای که تا کنون صورت گرفته است و با توجه به محتوایی که هماکنون در دست همه ما است، اشتباهات زیادی، چه از روی تعمد نویسندگان و چه از روی غفلت، وارد دانشنامه شده است، بسیار زیاد هستند. علاوه بر این که زیاد هستند، جدی و نابخشودنی هم هستند. از همین رو اصلاحات در دانشنامه و تجدید نظر اجتنابناپذیر است. از جمله مواردی که در مورد زندگینامه مرحوم اعتمادی یادآوری گردید نیازمند اصلاح و بازنویسی است. امید است که دست مسؤولان و دستاندرکاران دانشنامه به آن توجه جدی کنند.
با سپاس و آرزوی موفقیت
خانواده و جمعی از دوستان مرحوم استاد مصطفی اعتمادی
10 ثور 1403 خورشیدی
منبع: نشریه راه عدالت شماره 12