پنج‌شنبه 18 ثور 1404 برابر با Thursday, 8 May , 2025
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

اشاره: مراسم آیین رونمایی کتاب حکایت حضور استاد عزیزالله شفق به تاریخ 16 ثور 1404 در قم برگزار گردید. این مراسم که با حضور علما، دانشجویان، طلاب، نهادهای علمی و فرهنگی برگزار شده بود چند تن از جمله استاد محمد فیاض ارزگانی، حاجی شیوا و دکتر امان الله فصیحی به ایراد سخن پرداختند.
حکایت حضور

بسم الله الرحمن الرحیم

نخست خدمت یکایک شما بزرگواران، اعم از آیات عظام، علمای معظم، شخصیت‌های سیاسی، اساتید ارجمند، طلاب و دانشجویان عزیز، برادران و خواهران محترم، سلامی گرم و صمیمانه عرض می‌کنم.

همچنین از ستاد مرکزی برگزاری مراسم سالگرد رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری تهران و موسسه علمی فرهنگی افق نوین و دیگر انجمن‌ها و نهادهای علمی که بانی و برگزارکننده‌ی این نشست ارزشمند هستند، نهایت تشکر و قدردانی را دارم.

بسیار مفتخرم که در این مراسم باشکوه و در جمع فرهیختگان، در محفل نیکوداشت و رونمایی از کتاب ارجمند «حکایت حضور استاد عزیزالله شفق» حضور دارم. این کتاب، فراتر از یک زندگی‌نامه صرف، اثری است که ما را به تأمل عمیق در باب جوهر تاریخ، ماهیت پیچیده‌ی خاطره، و نسبت حیاتی آن با واقعیت امروز ما، به‌ویژه در بستر تاریخی پرالتهاب افغانستان، فرامی‌خواند. سخنرانی امروز اینجانب تحت عنوان «صدای مقاومت در متن تاریخ: نگاهی به «حکایت حضور استاد عزیزالله شفق» از منظر فلسفه تاریخ شفاهی و نقد اجتماعی» در سه بخش به دنبال آن است که این اثر را نه صرفاً به عنوان روایتی خطی از گذشته، بلکه به مثابه‌ی نمونه‌ای برجسته از قدرت انتقادی و معرفتی خاطره و نقش روش‌شناختی تاریخ شفاهی به عنوان ابزاری برای فهم عمیق‌تر و نقادانه‌تر تاریخ و وضعیت موجود بررسی کند. چنانکه برخی از لایه‌های این بحث را چندی قبل در رونمایی کتاب فاخر دوست عزیزم جناب استاد لیاقت‌علی امینی تحت عنوان روایت بازگشت بررسی کردم.

 

بخش اول: تاریخ شفاهی، خاطره و نقد وضعیت: مبانی نظری و پارادایم‌ها

اجازه دهید در ابتدا، نگاهی فلسفی و روش‌شناختی به مبانی بحث داشته باشیم. در علوم انسانی و اجتماعی، برای فهم پدیده‌ها از پارادایم‌های مختلفی بهره می‌گیریم. پارادایم توصیفی به دنبال ثبت و گزارش آنچه هست یا بوده است می‌پردازد. 

پارادایم تفسیری تلاش می‌کند تا به لایه‌های عمیق‌تر پدیده‌ها نفوذ کرده و معنا، نیت، و درک عاملان را فهم کند. اما پارادایم انتقادی فراتر از توصیف و تفسیر می‌رود؛ این پارادایم به دنبال ریشه‌یابی نابرابری‌ها، ساختارهای ستم، و تناقضات اجتماعی است و هدف آن نه صرفاً فهم جهان، بلکه تلاش برای تغییر آن است. تاریخ شفاهی، به عنوان یک روش پژوهشی غنی، هر سه این پارادایم‌ها را در خود جای می‌دهد: در ابتدا به توصیف وقایع از زبان راوی می‌پردازد، سپس در فرآیند مصاحبه و تدوین به تفسیر معنای آن وقایع برای راوی و جامعه‌ی او می‌رسد، و در نهایت، با بازنمایی روایت‌های متقابل و صدای مغفول‌مانده، ابزار قدرتمندی برای نقد وضعیت موجود و گذشته فراهم می‌آورد.

در قلب تاریخ شفاهی، «خاطره» قرار دارد؛ پدیده‌ای به غایت پیچیده و پر رمز و راز. خاطره صرفاً آرشیوی غیرفعالی در ذهن نیست، بلکه آنگونه که فیلسوفانی چون پل ریکور (Paul Ricoeur) به زیبایی تبیین کرده‌اند، خاطره پدیده‌ای وجودی است که از طریق روایت، زمان‌های گوناگون گذشته، حال و آینده را به همدیگر پیوند می‌دهد. خاطره، گذشته را در زمان حال زنده می‌کند و از این طریق، نه تنها فهم ما از گذشته را شکل می‌دهد، بلکه هویت کنونی ما را می‌سازد و افق آینده‌ی ما را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد.

خاطره فرآیندی پویا، گزینشی و فعال است که در بسترهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شکل می‌گیرد و بازتولید می‌شود. و نکته‌ی حیاتی اینجاست که خاطره‌ی فردی، آنگونه که برخی جامعه‌شناسانی این عرصه نشان داده‌اند، هرگز کاملاً مستقل از خاطره‌ی جمعی نیست. خاطرات ما در چارچوب‌های اجتماعی شکل می‌گیرند و با خاطرات گروه‌هایی که به آن‌ها تعلق داریم (خانواده، قوم، ملت، طبقه‌ یا قشر اجتماعی و همفکران سیاسی) در هم تنیده‌اند. این یادآوری جمعی، هویت ما را می‌سازد و درک ما از جهان و جایگاهمان در آن را جهت می‌دهد و می‌تواند مبنای کنش جمعی، همبستگی و مقاومت قرار گیرد. بنابراین، خاطره ماهیتی عمیقاً اجتماعی و فرهنگی دارد و می‌تواند نماینده‌ی تجربه‌ی یک جمع باشد، نه صرفاً یک فرد.

خاطره به مثابه‌ی کنشی معرفتی نیز مطرح است. به یاد آوردن، به‌ویژه خاطراتی که با رنج، ستم، یا مبارزه همراه بوده‌اند، خود یک نوع دانستن و فهمیدن عمیق‌تر از واقعه است. خاطره به ما امکان می‌دهد تا به لایه‌های معنا، احساس و درک فردی و جمعی از وقایع دست یابیم؛ لایه‌هایی که اغلب در اسناد رسمی غایب‌اند یا به گونه‌ای دیگر بازنمایی می‌شوند. این بُعد معرفتی خاطره، آن را به منبعی بی‌بدیل برای فهم تاریخ انسانی و اجتماعی تبدیل می‌کند.

تاریخ شفاهی با بهره‌گیری از این مبانی، به روشی قدرتمند برای استخراج روایت‌های انتقادی تبدیل می‌شود. در برابر روایت‌های رسمی و «تاریخ از بالا» که اغلب توسط قدرت‌ها یا نهادهای مسلط نوشته می‌شود و ممکن است بخشی از واقعیت را پنهان یا تحریف کند، تاریخ شفاهی صدای انسان‌های عادی، کنشگران، و گروه‌هایی را بازتاب می‌دهد که تجربه‌ای متفاوت از تاریخ داشته‌اند. این صدا، ذاتاً یک روایت متقابل است که روایت رسمی را به چالش می‌کشد و نگاه‌های بدیلی را ارائه می‌دهد. البته کار با خاطره از منظر انتقادی نیازمند ظرافت است؛ نه صرفاً ثبت آنچه گفته می‌شود، بلکه تحلیل چرا گفته می‌شود، چگونه گفته می‌شود، و مهم‌تر از همه، درک موقعیت راوی و نقد منبع به منظور درک کامل بُعد انتقادی روایت.

از منظر فلسفه علوم اجتماعی و روش‌های انتقادی، فهم این روایت‌ها اهمیتی بنیادین دارد. نگاه پدیدارشناسانه به تجربه زیسته به ما می‌آموزد که برای فهم جامعه و ساختارهای قدرت در آن، باید به تجربه‌ی زیسته‌ی افراد و معنایی که آن‌ها به وقایع می‌دهند، توجه کنیم. و همانطور که نظریه انتقادی تاکید دارد، دانش نباید صرفاً برای توصیف جهان باشد، بلکه باید ابزاری برای نقد و تغییر جهان نیز باشد. تاریخ شفاهی انتقادی با افشای بی‌عدالتی‌ها، ستم‌ها و مبارزات گذشته از زبان شاهدان، ابزاری قدرتمند برای آگاهی‌بخشی، بیداری وجدان جمعی و نقد ساختارهای ستمگر فراهم می‌آورد.

بخش دوم: حکایت حضور استاد عزیزالله شفق: روایتی از مبارزه و نقدی بر وضعیت در آینه خاطره‌ی فردی و جمعی

حال که به اجمال به مبانی نظری تاریخ شفاهی و خاطره از منظر انتقادی پرداختیم و بر ماهیت اجتماعی و معرفتی خاطره تأکید کردیم، بیایید نگاهی دقیق‌تر به این اثر ارزشمند، «حکایت حضور»، داشته باشیم. این کتاب نه فقط روایت زندگی یک فرد، بلکه روایت یک کنشگر و مبارز است که در فصول مختلف شاهد حضور موثر ایشان «در عمق حوادث» و در مراحل مختلف علیه استبداد، تحجر، جریان مارکسیستی و مهم‌تر از همه تحقق عدالت اجتماعی و احیای حیات اجتماعی هزاره‌ها بوده‌ایم. روایت ایشان از جایگاه کسی می‌آید که رنج ستم را چشیده، زجر ناشی از تحجر و تکفیر را چشید و برای عدالت مبارزه کرده و لذا ذاتاً یک روایت انتقادی است. همانطور که تأکید شد، خاطرات ایشان در این کتاب، صرفاً خاطرات فردی نیستند، بلکه عمیقاً با حافظه‌ی جمعی جامعه‌ای گره خورده‌اند که ایشان در آن زیسته و مبارزه کرده‌اند. این کتاب با بررسی زندگی ایشان از دوران ولادت تا سال‌های اولیه تأسیس حزب وحدت، مطالب متنوعی را در بر دارد. با تحلیل محتوای آن، می‌توان هشت محور اصلی را در این اثر شناسایی کرد.

در محور اول حکایت حضور، ما را به ریشه‌ها و بستر اجتماعی شکل‌گیری شخصیت استاد شفق می‌برد. روایت خاطرات دوران طفولیت و نوجوانی در بستر جامعه‌ی بومی، مانند تجربه‌ی آموزش در مکتب روستایی یا مواجهه با رویدادهایی چون ظهور «مازار نو»، نشانه‌های اولیه‌ی شکل‌گیری نگاهی پرسشگر و حتی نقادانه به نهادها و سنت‌های موجود در مقیاس محلی را در خود دارد. این خاطرات بنیادین، در واقع بستر اولیه برای رویکرد انتقادی است که بعدها در زندگی ایشان بسط می‌یابد.

محور دوم کتاب حاوی نقطه‌ی عطف در فرآیند بلوغ فکری و آغاز کنشگری، دوران تحصیل در کابل است. در این مقطع پرالتهاب، استاد شفق درگیر فضای مبارزات سیاسی دانشجویی می‌شوند. جذب شدن به فضای مبارزات دانشجویی و مشارکت در تظاهرات دانشجویان، نه تنها آغاز ورود ایشان به عرصه‌ی مبارزه‌ی عملی و میدانی است، بلکه مواجهه‌ای مستقیم با چالش‌های کلان اجتماعی و سیاسی زمانه را رقم می‌زند. همزمان با این فعالیت‌ها، تحصیل ایشان در حوزه کابل و تجربه‌ی زیسته‌ی این محیط، به شکل‌گیری نگاهی نقادانه نسبت به فضای فکری حاکم بر حوزه و ساختارهای آموزشی و اجتماعی آن زمان منجر می‌شود. این دوگانگی در تجربه – حضور در فضای پویای دانشگاهی/سیاسی و فضای سنتی‌تر حوزه – زمینه‌ساز شکل‌گیری یک بینش ترکیبی و عمق نقادانه‌ی خاص در ایشان می‌شود.

در این بستر فکری و سیاسی و مخصوصا پس فوت آیت‌الله حکیم تحول پارادایمیک در مرجعیت، نقطه‌ای حیاتی در مسیر استاد شفق و همفکرانشان می‌گردد. پس از ین انتخاب مرجع تقلید نه صرفاً یک انتخاب فقهی، بلکه یک کنش عمیقاً سیاسی، هویتی و معرفتی است. عبوری قاطع از مرجعیت سنتی صرف به سوی مرجعیتی که مبارزه و سیاست در تار و پود آن تنیده است. این نقطه، اهمیت ویژه‌ای در شکل‌گیری نگاه انقلابی و مبارزاتی استاد شفق دارد.

پس از دوره کلیدی کابل، سیر روایت به سفرها و حضور در مراکز فکری و حوزوی مهم خارج از کابل مانند مشهد، قم و ایران منتقل می‌شود. در این مسیر جدید، استاد شفق با شخصیت‌های کلیدی متعدد ارتباط، آشنایی و نشست و برخاست پیدا می‌کنند که این امر آغازگر محور سوم حکایت ایشان است.

خاطرات ملاقات با شخصیت‌هایی مانند شهید عبدالعلی مزاری برای بار دوم، پس ملاقات اول در بغلان و ملاقات با شخصیت‌های طراز اول انقلاب ایران و شخصیت‌های مبارز کشور، نه صرفاً ملاقات شخصی، بلکه نقاط عطف در شکل‌گیری شبکه‌های سیاسی، انتقال اندیشه و تصمیم‌گیری برای مبارزات آینده هستند. این خاطرات، تجربه‌ی فردی ایشان از این تعاملات را روایت می‌کنند و همزمان، عنصری کلیدی در حافظه‌ی جمعی جریان‌های فکری و سیاسی آن دوره محسوب می‌شوند. این محور با تشکیل روحانیت نوین آغاز و با عبور از حزب حسینی و جنبش مستضعفین افغانستان به سازمان نصر می‌رسد که نقطه اوج این بخش، روایت تکوین، تکامل و کارکردهای سازمان نصر افغانستان و فعالیت‌های مرتبط با آن چون تأسیس شورای ولایتی کابل با محوریت شهید والامقام ضامن‌علی واحدی، جبهه‌ی بغلان و سمنگان، جبهه‌‌ی پروان و ترکمن، جبهه بهسود و انقباض و انبساط‌های درونی سازمان نصر است. این محور نشانگر خلق یک سازمان بر اساس تفکر انتقادی و اراده‌ی جمعی برای مبارزه است.

در محور چهارم، کتاب با روایت مواجهه با وقایع کلان و ورود به مبارزه میدانی، قدرت خاطره را به مثابه‌ی شاهد و ناقد تاریخ و بازنمای حافظه‌ی جمعی مقاومت به نمایش می‌گذارد. روایت وقایعی مانند کودتای محمدداوود خان و فصل محوری چگونگی آغاز جهاد و مقاومت پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷، نمونه‌های قدرتمندی از نقش خاطره در نقد تاریخ رسمی و ارائه روایت متقابل از میدان عمل هستند. روایت استاد شفق از این وقایع، نه صرفاً بازگویی خشک تاریخ، بلکه بازنمایی تجربه‌ی زیسته‌ی شوک، ستم، و تصمیم به مقاومت است که توسط بسیاری از جامعه‌ی ایشان تجربه شده است. خاطرات زندانی شدن مبارزان مسلمان از جمله شخص ایشان در زندان پرچرخی و دهمزنگ نیز در همین راستا قرار می‌گیرند. این خاطرات، به طور همزمان، هم فردی‌اند و هم عنصری کلیدی در شکل‌گیری و بازتولید حافظه‌ی جمعی یک جامعه از مقاومت در برابر ستم.

پس از شکل‌گیری شخصیت و ورود به عرصه‌های فکری و سیاسی و آغاز مبارزه فکری، سیاسی، نظام و فرهنگی در قالب سازمان نصر در پی وقایع کلان، کتاب به مراحل عملی‌تر و پرچالش‌تر این مسیر می‌پردازد و در اینجا، بُعد نقد درون و بازنگری انتقادی در خاطرات استاد شفق برجسته می‌شود.

محور پنجم به فعالیت‌های میدانی، نظامی و عملیاتی و محور ششم به چالش‌ها، مخاطرات و هزینه‌ها اختصاص دارد. این خاطرات فراتر از صرفاً شرح نبردها یا سختی‌ها می‌روند. عناوینی مانند انتقال محموله سلاح یا عملیات‌های میدانی در جاهای مختلف نه تنها شجاعت و درگیری عملی را نشان می‌دهند، بلکه می‌توانند زمینه‌ی طرح چالش‌های تصمیم‌گیری، هماهنگی، و خطرات مستمر باشند. روایت دستگیری‌ها و زندان‌ها به خوبی هزینه‌های مادی و معنوی این مسیر را به نمایش می‌گذارد. اینجاست که خاطره، تنها روایتی توصیفی نیست، بلکه با روایت این چالش‌ها و هزینه‌ها، مبنایی برای تأمل و نقد فراهم می‌کند.

محور هفتم در خاطرات استاد شفق، نمایشگر اوج بُعد نقادانه درونی اوست. این بخش‌ها صرفاً به شرح وقایع نمی‌پردازند، بلکه به تحلیل و ارزیابی انتقادی تصمیمات سازمانی و چالش‌های درونی می‌پردازند. این نگاه خوداندیشانه، نه تنها فردی، بلکه بازتاب‌دهنده نقدها و دغدغه‌های موجود در حافظه جمعی یک جریان مبارز است.

ایشان در این بُعد درونی، به چهار نوع مبارزه فکری و نقد می‌پردازند که شامل نقد ارتجاع مذهبی است که از دوران تحصیل آغاز و به تأسیس مدرسه جامعت السلام انجامید و با الگوگیر از کاتب و سید اسماعیل بلخی و با حمایت بی‌دریغ مرحوم آیت الله صادقی پروانی، شهید محمداسماعیل مبلغ و مرحوم آیت الله محقق کابلی همراه بود. همچنین به نقد اشراف طبقاتی چون خوانین جامعه هزاره می‌پردازد. علاوه بر آن، نقد کلیت تفکر و جریان‌های فعال جامعه هزاره را مطرح می‌کند. و در نهایت، به نقد تصمیمات و رفتارهای درون جریان خودی، مثل اشتباه استراتژیک در حذف محور کویته یا نقد تندروی‌ها می‌پردازد که این بخش به وضوح نشان‌دهنده‌ی صداقت و پویایی فکری ایشان است.

این محور نقادانه مؤید آن است که خاطرات استاد شفق، فراتر از روایت، حاوی نگاهی عمیقاً خوداندیشانه و نقادانه به مسیر طی شده، ضعف‌ها، قوت‌ها و چالش‌های درونی مبارزه است.

سرانجام، محور هشتم (پیامدها، انتقال تجربه و نگاه به آینده)، خاطرات را به زمان حال و آینده پیوند می‌زند. تلاش برای انتقال پنهانی افراد اثرگذار به داخل و بازگشت به وطن پس از هر سفر به بیرون روایتگر تلاش برای حفظ دستاوردها و آمادگی برای تحولات جدید بوده است. در این بخش، خاطره به منبعی برای انتقال درس‌ها و تجربیات تبدیل می‌شود. این انتقال، خود فرآیندی برای تغذیه‌ی حافظه‌ی جمعی نسل‌های آینده و زمینه‌سازی برای نقدهای آتی و کنش‌های پیش رو است.

نقد وضعیت موجود افغانستان از منظر کتاب:

خواندن «حکایت حضور» در شرایط امروز افغانستان، اهمیتی مضاعف می‌یابد. این کتاب، با روایت ریشه‌ها، شکل‌گیری آگاهی و نگاه انتقادی و آغاز مبارزه عملی عمیقاً با حافظه‌ی جمعی گره خورده و متأثر از تعامل با رهبران مبارز چون شهید مزاری است، ما را مجبور به تامل می‌کند که از آن تاریخ چه آموخته‌ایم؟ آیا آرمان‌ها و فداکاری‌های آن دوره که در این خاطرات بازتاب یافته و بخشی از حافظه‌ی جمعی ماست، محقق شده‌اند یا وضعیت کنونی

 افغانستان، فاصله‌ی معناداری با آن‌ها دارد؟ این کتاب، با یادآوری آن حضور آگاهانه در دل حوادث و مبارزه‌ی بی‌امان برای آرمان‌ها، نقدی جدی بر هرگونه فراموشی، بی‌تفاوتی یا تسلیم در برابر وضعیت موجود است. خاطرات این کتاب، گواهی زنده‌ی اراده‌ی انسان‌ها برای مقاومت هستند و می‌توانند منبع الهام و تفکر برای نسل امروز باشند. کتاب، با زنده نگه داشتن حافظه‌ی مبارزات فردی و جمعی، مسئولیت ما در قبال تاریخ، عدالت و آینده‌ی افغانستان را یادآور می‌شود. همانطور که ریکور می‌گفت، خاطره زمان را پیوند می‌زند؛ و خاطرات این کتاب، گذشته‌ی مبارزه‌ی فردی و جمعی را به حال ما و افق آینده‌ی آرمان‌ها پیوند می‌زنند و ما را به سوی آینده‌ای بهتر فرامی‌خوانند. این خاطرات به ما اجازه نمی‌دهد که ایثارگری‌ها و قربانی‌های مسیر طی شده را فراموش کنیم.

بخش سوم: نتیجه‌گیری و تقدیر

در جمع‌بندی سخن، باید گفت که «حکایت حضور استاد عزیزالله شفق» صرفاً روایت یک زندگی نیست؛ این کتاب یک سند تاریخی انتقادی قدرتمند است که با استفاده از روش تاریخ شفاهی و بهره‌گیری از قدرت معرفتی و فرهنگی خاطره، و با بازنمایی همزمان خاطره‌ی فردی و حافظه‌ی جمعی، در به چالش کشیدن روایت‌های مسلط، افشای ابعاد پنهان ستم و مقاومت، و بازنمایی تجربه‌ی زیسته‌ی یک مبارز از ریشه‌ها تا پیچیده‌ترین مراحل میدان عمل، نقشی بی‌بدیل ایفا می‌کند. این کتاب از منظر فلسفه علوم اجتماعی و با رویکرد انتقادی، ارزشی فوق‌العاده دارد؛ چرا که دسترسی به تجربه‌ی زیسته‌ی یک کنشگر کلیدی در مراحل مختلف مبارزه را فراهم کرده و مبنایی غنی برای فهم عمیق‌تر مبارزات در افغانستان و نقدی پرمعنا بر وضعیت حال ارائه می‌دهد.

در پایان، مایلم عمیق‌ترین مراتب تقدیر و تشکر خود را از استاد شفق ابراز کنم. گرچه افتخار حضور فیزیکی ایشان را در این محفل گرانقدر نداریم، اما «حکایت حضور»، این اثر ارزشمند که امروز شاهد رونمایی آن هستیم، خود گواه زنده‌ی حضور معنوی، فکری و پررنگ ایشان در دل تاریخ و در جمع ماست. از راه دور، این هدیه‌ی ارزشمند ایشان به تاریخ، حافظه‌ی جمعی و آیندگان را ارج می‌نهیم. استاد شفق با این اقدام شجاعانه، مسئولانه و آگاهانه در بازگویی و ثبت خاطراتشان، نه تنها تاریخ شخصی خود، بلکه بخش مهمی از حافظه‌ی جمعی یک جامعه‌ی مبارز و روایت انتقادی آن از تاریخ را حفظ کرده‌اند و گنجینه‌ای ارزشمند از تجربیات را در اختیار ما قرار داده‌اند. از صمیم قلب، از ایشان و تمام همکاران ایشان مخصوصا بنیاد تاریخ شفاهی افغانستان که با درک عمیق اهمیت این روایت و ابعاد فردی و جمعی آن، این گنجینه را با دقت، تعهد و کار حرفه‌ای به صورت کتاب درآورده‌اند، صمیمانه سپاسگزارم.

و در نهایت، عاجزانه همۀ عزیزان را به مطالعه‌ی کتاب دعوت می‌کنم؛ اما نه صرفاً به عنوان یک داستان فردی، بلکه به عنوان یک سند تاریخی حیاتی، متنی قابل تحلیل انتقادی و فلسفی که بازنمایی‌کننده‌ی همزمان خاطره‌ی فردی و حافظه‌ی جمعی است و سوالاتی مهم درباره‌ی گذشته و حال افغانستان مطرح می‌کند. کتابی که با تمام ساحت‌های وجود انسان پیوند می‌خورد؛ هم اشک بر دیدگان می‌آورد، هم خنده بر لبان می‌نشاند، و هم فکر را به ژرفای اندیشه می‌کشاند.

از توجه شما سپاسگزارم و برای استاد شفق و خانواده‌ی محترمشان آرزوی سلامتی و توفیق دارم.

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=4149

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com