یکشنبه 19 حوت 1403 برابر با Sunday, 9 March , 2025
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

رسول طالب

متن سخنرانی داکتر رسول طالب رئیس کمیته سیاسی حزب عدالت و آزادی و رئیس مجمع فدرال خواهان افغانستان  در کنفرانس مجمع فدرال خواهان افغانستان و فدراسیون صلح جهانی

به نام خداوند عدالت و ازادی

با سلام و درود فراوان خدمت یکا یک شما عزیزان خواهران وبرادران که زحمت کشیده و اینجا تشریف اورده اید و با حضور خویش به شکوه و منزلت این مجلس افزوده اید. میخواهم از طرف خود و مجمع فدرال خواهان افغانستان از فدراسیون جهانی صلح و رئیس ان جناب اقای پیتر حیدر صمیمانه تشکر نمایم که با همکاری و همنوائی خویش با مجمع فدرال خواهان افغانستان سبب شدند تا ما باهم بتوانیم این گردهمائی شکوه مند را امروزشاهد باشیم. همچنان میخواهم ازدیگر بزرگواران، اندیشمندان و صاحب نظران که دعوت مارا پذیرفتند و در جلسه ما حضور پیدا نمودند اظهار سپاس و قدردانی نمایم ، به همین ترتیب از تمام دوستانی که دراین مجلس حضور بهم رسانیده اند نیز صمیمانه تشکر می نمایم بخصوص  تمام عزیزانیکه زحمت فراوان کشیدند و کارهای عملی و لوژستیکی را بدوش داشتند و تنظیم و ترتیب واراسته نمودن این صالون را بدوش داشته و مجلس را برای بحث و گفتگوی امروز و فردا اماده نموده اند  را نیز شایسته قدردانی ودست مریزاد میدانم.

کنفرانس که تحت عنوان فدرالیسم مسیری برا ی عدالت اجتماعی، صلح و ثبات در افغانسان امروز آغاز می کنیم قرار است منازعه بسیار پیچیده و دودامدار در افغانستان را مورد بحث و تبادل نظرقرار داده شود وطی این اظهار نظرها چشم انداز یک راه حل واقعی و دائمی برای این بحران جستجو گردد با تاسف باید بگویم که این بحران بیش از ۴۶ سال ادامه دارد و جنگ، ویرانی و خسارات عظیم و جبران ناپذیری را  برای افغانستان به بار آورده است و تا کنون دور نمای امیدوار کننده ئی نیز برای حل آن  وجود ندارد، باد یاد آوری کنم که برعلاوه عوامل داخلی قدرت های بزرگ جهان و بسیاری از کشورهای دیگر در ایجاد و ادامه این بحران بصورت مستقیم ویا غیر مستقیم دخیل بوده اند و اکنون به نظر من مسؤلیت اخلاقی دارند که برا خاتمه دادن به این جنگ کمک و همکاری لازم وشایسته را به عمل اورند.

اگر بخواهیم راه حلی پایدار برای مشکل مزمن و بغرنج افغانستان جستجو و پیدا کنیم ناگزیر باید به ریشه های عوامل اصلی جنگ در کنار عوامل متعدد دیگر توجه نمائیم تا به یک نتیجه مطلوب و راه حل منطقی که پایان بحران و ثبات سیاسی را تضمین نماید دست پیدا نمائیم من با در نظرداشت زمان و اهداف این کنفرانس با این روش یعنی تآمل برریشه های عوامل اصلی بحران به مسئله میپردازم و کوشش می‌کنم با انگشت گذاشتن روی مشکل اصلی بحران افغانستان و نگاه گذرا به سیر و تطور ان در تاریخ پُرماجرا و غمناک افغانستان  بستری فراهم اید تا نظرات ودیدگاه های اندیشمندانه، سخنرانان و گفتگوهاي هدفمند کنفرانس در بستران بسوی هدف نهائی کنفرانس که هدف اصلی مجمع فدرال خواهان افغانستان نیز میباشد جریان پیدا نماید و با این روش متوجه خواهیم شد که چگونه تمام نظام های تجربه شده در افغانستان و  تمام تلاش ها برای حل بحران نتوانسته است به منازعه پایان بخشیده ارامش وثبات سیاسی به وجود آورد .

هدف این است که به چند سؤال اساسی که در جامعه مطرح میباشد پاسخ ارائه نمائیم:

۱- چرا مجمع فدرال خواهان افغانستان طرح نظام فدرالی را تنها راه حل و یا حد اقل بهترین و کم هزینه ترین راه حل برای بحران لا ینحل افغانستان میداند؟

۲- ایا طرح نظام فدرالی میتواند تمام مشکل سیاسی افغانستان را حل نماید؟

۳-  نظام فدرالی چه مشکلی از مشکلات سیاسی و دولت سازی در افغانستان را حل خواهد نمود؟

 

برای یافتن پاسخ این سؤالات باید اول مشخص کنیم مشکل اصلی که سبب ادامه ۴۶ سال جنگ و منازعه در افغانستان است چیست؟ به نظر من مشکل اصلی منازعه در افغانستان نوع، شکل، ماهیت و کارکرد نظام سیاسی می باشد این مشکل یا واضح تربگویم  نظام سیاسی ایکه از آغاز در سرزمین افغانستان کنونی و با شکل گیری کشوری بنام افغانستان در سال ( ۱۱۰۱- ۱۱۵۱خ، ۱۷۲۲- ۱۷۷۳م ) توسط احمد شاه ابدالی ایجاد گردید سنگ بنای مشکلات در طول تاریخ افغانستان تا امروز می باشد. کاوش در مورد تمام زوایای نظام و دولت ابدالی، شیوه  و زمینه های بوجود آمدن ان موضوع بحث ما در این جلسه نمی باشد و من میخواهم تنها به شاخصه های اصلی که به ذات و ماهیت این نظام سیاسی قوام می بخشند بپردازم و تحول وتطور آن را در طول تقریبا سه قرن تاریخ افغانستان به بررسی بگیرم.

بعد از فرو پاشی امپراتوری نادرشاه افشار احمد خان درانی که یکی از سرداران لشکر نادرشاه بود به قندهار آمد و اولین حکومت یا نظام سیاسی را در افغانستان کنونی پایه ریزی نمود این حکومت با تجمع سران قدرتمند قبائل افغان به دور احمد خان ابدالی شکل گرفت که در آن سران قبائل نفوذ و قدرت محلی خودرا تا حدود زیادی حفظ نمودند که دانشمند امریکائی آقای توماس بارفیلد حتی انرا نوعی ابتدائی از نظام فدرالی میداند تشکیلات جدید ائتلافی از قبائل متعدد با عنعنات و رسوم قبائلی قوام گرفت که از شاکله های یک دولت به مفهوم دقیق آن بی بهره بود این ساختار حکمرانی

با ماهیت قبیلوی و با حمایت و روایت دینی به اکمال رسیده و در افغانستان استقرار پیدا نمود این نظام با سه مؤلفه اصلی استبداد تمامیت خواه، عصبیت قبیلوی و ابزار دینی درطول سه قرن حاکمیت برافغانستان اساس مشکلات افغانستان و منازعه ۴۶ ساله کنونی را در این سرزمین تشکیل می‌دهد چون این نظام سیاسی بدوی به دلیل ماهیت توسعه ناپذیرو متصلب خویش علی الرغم رشد، وتوسعه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جهان مانع رشد، توسعه و پیشرفت در افغانستان گردید.

من بطور گذرا به چند مورد برجسته  از حاصل و پیامد این نظام بصورت فهرست واراینجا اشاره میکنم:

۱- اعمال خشونت، شکنجه، زندان و سرکوب مردم برای بقای نظام

۲- عدم رشد و توسعه در تمام ابعاد و عقب ماندگی تحمل ناپذیر و خفت بار

۳- فقر فراگیر مزمن و جانکاه

۴- وابستگی به بیگانه

۵- بی ثباتی سیاسی و انقطاع مکرر حکمرانی

۶- اعمال تبعیض و بی عدالتی در کارکرد حکومت و در گستره زندگی اجتماعی که منجر به شکاف اجتماعی و قومی وحشتناک در افغانستان گردیده است.

این ها چند مورد کلان و برجسته از پیامد ونتیجه نظام سیاسی استبدادی قبیلوی می باشد اگر به رابطه و پیوند بین این دو پدیده یعنی نظام سیاسی و پیامد های آن دقت کنیم متوجه می شویم که این رابطه یک حلقه خبیثه ایرا تشکیل می‌دهد که در سیر زمان با هم اثرات هم افزائی دارند، بدین معنی که استبداد قبیلوی فقر، عقب ماندگی، تبعیض، بی عدالتی و بی ثباتی سیاسی را بوجود می آورد و برعکس عقب ماندگی، فقر، تبعیض و بی عدالتی بستر های برای بقا و دوام استبداد قبیلوی ایجاد می‌کند، افغانستان درطول سه قرن از عمر خویش با وجود فراز و نشیب هائی گرفتار این دور باطل می باشد و اکنون در قرن ۲۱ و درعصراینترنت، کوانتوم و هوش مصنوعی زیر چکمه های نظام استبداد قبیلوی طالبان دست وپا می زند و این داستان غم انگیز و درد اور مردم، در تمام تاریخ دولت داری در افغانستان می باشد.

میخواهم به دو نمونه تاریخی و نمونه وضعیت کنونی اشاره کنم که که هم نقاط عطفی در تاریخ دولت داری و حکمرانی در افغانستان می باشد و هم برای توضیح بهتر و قابل فهم تر این بحث کمک خواهد نمود؛

۱- زمامداری عبدالرحمن خان (۱۸۸۰- ۱۹۰۱) یکی ازنقاط عطفی در سیر تحول وتطور نظام استبداد قبیلوی می باشد که به دونکته ایکه به بحث ما مربوط است اشاره می‌کنم؛ یکی تصمیم عبدالرحمن خان به تمرکز بیشترقدرت برای بقای نظام استبداد قبیلوی می باشد که سرکوب بی رحمانه مردم افغانستان و جنایت هولناک و فراموش نا شدنی نسل کشی هزاره ها را در پی داشت و دوم توافق دو ابرقدرت رقیب آن زمان یعنی رو سیه تزاری و امپراتوری انگلیس روی جیو پولیتیک منطقه و حوزه نفوذ یکدیگر می باشد که فغانستان از سوی هردو کشور به حیث دولت حائل یا Buffer State پذیرفته شد و حدود جغرافیائی آن توسط دو ابر قدرت مشخص گردید این اتفاق در حقیقت مدیریت تقابل و منازعه دو ابرقدرت می باشد که به بازی بزرگ یا Great Game معروف می باشد، این دو مطلب مهمی است که بعدا نیز به آن اشاره خواهم نمود.

۲- کودتای کمونیستی ۷ ثور  ۱۳۵۷ است که من باز هم به دو جنبه آن کوتاه اشاره می‌کنم؛ یکی کودتای ۷ ثوربه منظور براندازی نظام استبداد قبیلوی که تقریبا سه قرن بر افغانستان حاکم بود به راه انداخته شد و کودتا گران تلاش نمودند با ایدؤلوژی مارکسیستی- لینینیستی نظام جدید سیاسی را جایگزین نمایند که با کشتار و خشونت گسترده علیه مردم افغانستان همراه بود. دوم با کودتای ۷ ثور و اشغال  افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی وضعیت Buffer Stae افغانستان نیز واژگون گردید و افغانستان به میدان نبرد و انتقام گیری دو ابر قدرت دوران جنگ سرد تبدیل گردید

۳- اما وضعیت کنونی تحت سیطره گروه طالبان؛ گروه طالبان بعد از تسلط بر افغانستان در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ نظام سیاسی امارت اسلامی را برمردم افغانستان تحمیل نموده اند تا کنون این نظام، به حق نتوانسته است مشروعیت داخلی وبین المللی را بدست آورد،  نظام امارت طالبان در حقیقت همانند نظام استبدادی تمامیت خواه با عصبیت قبیلوی و با رنگ ولعاب دینی است که سه قرن قبل توسط احمد شاه ابدالی پایه گذاری شده بود و تنها تفاوت آن این است که رنگ ولعاب دینی آن بسیار برجسته ساخته شده است، چه تاسف بار و دردناک است که گروه طالبان تلاش دارند افغانستان را سه قرن به عقب برگردانند که تجربه سه قرن رنج سرکوب، کشتار، فقر جانکاه، عقب ماندگی و عدم توسعه، تعصب، تبعیض، بیسوادی، بی عدالتی و شرمساری را که پیامد اجتناب ناپذیرنظام استبدادی تمامیتخواه با عصبیت قبیلوی می باشد را دوباره تکرار نماینداین طرز تفکر و این سلوک سیاسی عامل اصلی ومشکل  بنیادین ۴۶ سال جنگ و منازعه کنونی در افغانستان می باشد.

دیدگاه ها برای حل قضیه افغانستان

با در نظرداشت عامل اصلی منازعه طی ۴۶ سال گذشته دیدگاه ها وروایت های گوناگون وجود داشته وراه حل های متعدد برای آن ارائه و تجربه شده است ولی هیچکدام نتوانسته است که به منازعه نقطه پایان گذاشته و افغانستان را از این دور باطل رهائی بخشد  من اینجا سه دیدگاه را مطرح و کوتاه مورد بحث قرار خواهم داد؛

۱- یک دیدگاه و راه حل  ایدؤلوژیک قضیه افغانستان و ایجاد نظام سیاسی بر اساس ایدؤلوژی های مشخص می باشد که نمونه های آن تلاش حزب دموکراتیک خلق برای تشکیل حکومت کارگری با ایدؤلوژی مارکسیسم لینینیسم، ایجاد نظام شرعی گروه طالبان و تا حدودی زیادی تشکیل نظام اسلامی مجاهدین می باشد

۲- دیدگاه مردم سالار و راه حل دموکراتیک؛ نظام سیاسی که بعد از کنفرانس بن شکل گرفت یعنی جمهوری اسلامی افغانستان نمونه آن می باشد این نوع نظام دارای ظرفیت های است که می‌تواند بحران را بسوی حل شدن هدایت نماید اما در شرایط خاص افغانستان دارای دو ضعف مهم بود که بالاخره به فرو پاشی آن انجامید یکی از این ضعف ها قدرت مدار بودن آن است و منظور من از قدرت مدار بودن این است که قدرت و امتیازات دولتی برخلاف معیارهای شایسته سالاری، توانمندی و شفافیت به چهره های  مطرح و زورمند و یا به نام قوم توزیع میگردید و این رویه به حدی شایع و عادی شد که بقا و تداوم  نظام به کلی به حاشیه رفت و فراموش گردید. ضعف دوم نفوذ قدرتمند فرهنگ و تمایل روانی برای استبداد قبیلوی میان تعدادی از بازیگران اصلی جمهوری اسلامی افغانستان می باشد که باعث تجربه ناکام جمهوری اسلامی افغانستان گردید.

۳- دیدگاه تقسیم قدرت ساختار محور وراه حل نظام فدرالی؛ با در نظر داشت حاکمیت تاریخی نظام استبدادی قبیلوی و پیامد های ناگوارو فاجعه بار آن، با در نظرداشت شکاف های وسیع اجتماعی و قومی و با درنظرداشت بی ثباتی و انقطاع مکرر سیاسی و بالاخره ۴۶ سال جنگ و منازعه،  افغانستان نیازمند ابتکار جدید و مستحق طرح نو برای عبور از این بحران مزمن می باشد، طرحی که هم جنگ و منازعه را پایان بخشیده و ثبات سیاسی پایدار به وجود آورد و هم مسیر رشد، توسعه و پیشرفت را میسر گرداند.

مجمع فدرال خواهان افغانستان باور دارد که این ابتکار و طرح نو، ایجاد نظام فدرالی در افغانستان می باشد، نظام فدرالی می‌تواند ما را به این اهداف والا برساند و افغانستان را از شر این دور باطل رهائی بخشد امید وارم این کنفرانس بحث و گفتگو وسیع وگسترده در مورد نظام فدرالی را در کشور برانگیزد و انرا به بحث اصلی در روند گفتگو برای حل قضیه افغانستان تبدیل نماید.

تردید ندارم نظام استبداد قبیلوی طالبان دیر یا زود به بن بست رسیده و روند فروپاشی آن آغاز خواهد گردید، مجمع فدرال خواهان افغانستان این کنفرانس را فصل جدید در افغانستان و بعنوان  آغاز روند جدید تبادل نظر فرا فرد سالار و گفتگوی جدی ساختار محور تلقی نموده و در شرائط فعلی سه مطلب را بعنوان اقدامی لازم برای حل قضیه افغانستان پیشنهاد می نماید؛

۱- طرح نمودن نظام فدرالی و قرار دادن آن بعنوان گفتمان ملی برای حل پایدار منازعه و رهائی از استبداد قبیلوی در افغانستان.

۲- تغییر نگاه قدرت های بزرگ و کشورهای جهان ازافغانستان بعنوان  حوزه نفوذ و رقابت بر سر آن به بستری همکاری برای حل منازعه می باشد که این تغییر کمک یزرگی برای بهبود امنیت جهانی و ضربه جبران ناپذیر به گروه های تروریستی خواهد بود.

۳- تغییرستراتژی تعامل یکجانبه سازمان ملل متحد و جهان با طالبان و آغاز گفتگو و تعامل با اقشار مختلف مردم افغانستان بخصوص مخالفین سیاسی گروه طالبان.

باور دارم  که در این محفل خجسته سخنرانان و دانشوران گرامی به ابعاد وزوایای این مسئله خواهند پرداخت و ضرورت نظام فدرالی بعنوان مردمی ترین و کم هزینه ترین  راهی که افغانستان را به ثبات سیاسی میرساند را توضیح خواهند دادد.

تشکر

اتریش، ویانا

۲۷ فبروری ۲۰۲۵

 

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=4018

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com