پنج‌شنبه 1 قوس 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

تخصیص ناکارآمد و ناعادلانه منابع ملی در افغانستان بیپیشینه نیست. مزاری که عنوان منادی عدالت اجتماعی نیز با خود میکند، آشفتگی وضعیت عدالت اجتماعی در افغانستان را در جهت مخالف آرمان اصلیاش که تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی بود، میدید. به همین اساس شهیدمزاری، تحکیم نظام متمرکز را سد راه برآورده‌سازی این آرمانش میدید و به همین منظور به دنبال احیای نظام فدرالی بود. به باور متخصصین این عرصه، نظام فدرالی تخصیص کارآمد منابع ملی را مورد تشویق قرار می‌دهد. خواست مزاری هم برپایی نظامی بود که تخصیص کارآمد منابع ملی را مورد تشویق قرار دهد و بتواند سد انحصار را در افغانستان بشکند.
شهید مزاری

به‌تازگی جریان بزرگی تحت عنوان «مجمع فدرال‌خواهان افغانستان» اعلام موجودیت کرد. با اعلام موجودیت این مجمع، بار دیگر گفت‎وشنودها در مورد ضرورت احیای نظام فدرالی در افغانستان بالا گرفت و جریان‌های بسیاری بر محوریت فدرال‌خواهی در افغانستان گِردهم آمدند.

بدون تردید، مبنای فکری و خط‌مشی این مجمع از آراء و اندیشه‎ای ابرمرد تاریخ افغانستان شهید عبدالعلی مزاری(ره) ناشی می‌شود. زیرا مزاری جزو اولین شخصیت‌هایی است که با ارزش‌ قایل شدن به سیستم فدرالی، به‌دنبال تطبیق آن در افغانستان برآمد.

مزاری از وضعیت موجود افغانستان تحلیل دقیق و کارشناسانه داشت. از این رو، دریافته بود که در چنین کشور دوام ثبات سیاسی با هر نظامی به غیر از فدرالیسم دست‌نیافتنی است. به گفته‌ای شهیدمزاری: «آینده‌ افغانستان توسط سیستم فدرالی اداره شود تا هر ملیتِ احساس کنند که در باره سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند… تنها راه حل که هم افغانستان را از تجزیه نجات می‌دهد و هم ملیت‌ها را قانع می‌سازد و هم حقوق شان را در دست‌های‌شان می‌دهد، یک سیستم فدرالی در افغانستان است که در آن توافق ملیت‌ها در نظر گرفته شود، عنعناتش در نظر گرفته شود و خودشان تصمیم‌گیر باشند. یک حکومت مرکزی هم داشته باشد».

مزاری به دلایل زیادی احیای فدرالیسم در افغانستان را یک ضرورت می‌دانست. مهم‌ترین دلایل که شهید مزاری را به احیای نظام فدرالی در افغانستان ترغیب می‌کرد این سه ویژگی آن بود: الف- تخصیص کارآمد منابع ملی؛ ب- تقویت مشارکت سیاسی و احساس جامعه‎ای دموکراتیک و ج- محافظت از آزادی‌های اساسی.

تخصیص ناکارآمد و ناعادلانه منابع ملی در افغانستان بی‎پیشینه نیست. مزاری که عنوان منادی عدالت اجتماعی نیز با خود می‎کند، آشفتگی وضعیت عدالت اجتماعی در افغانستان را در جهت مخالف آرمان اصلی‎اش که تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی بود، می‎دید. به همین اساس شهیدمزاری، تحکیم نظام متمرکز را سد راه برآورده‌سازی این آرمانش می‎دید و به همین منظور به دنبال احیای نظام فدرالی بود. به باور متخصصین این عرصه، نظام فدرالی تخصیص کارآمد منابع ملی را مورد تشویق قرار می‌دهد. خواست مزاری هم برپایی نظامی بود که تخصیص کارآمد منابع ملی را مورد تشویق قرار دهد و بتواند سد انحصار را در افغانستان بشکند.

شهیدمزاری، به منظور تخصیص کارآمد و عادلانه منابع ملی در افغانستان و ترسیم جامعه‌ای مبتنی بر ارزش‌های انسانی در افغانستان به دنبال تدوین و تطبیق طرحی بود که بتواند زندگی مسالمت‌آمیز، برادرانه، برابر و آزاد را برای تمام شهروندان کشور به ارمغان آورد. در طرح مزاری برای رسیدن به این هدف، فدرالیسم و تطبیق آن در افغانستان یک ضرورت بود.

بر این اساس، مزاری بارها اذعان داشت که برای احیای حقوق ملیت‌ها و تخصیص عادلانه و کارآمد منابع ملی، فدرالیسم تنها راه است و به عنوان یک ضرورت بایستی به دنبال احیای آن برآمد. تقویت مشارکت سیاسی و احساس جامعه‎ای دموکراتیک محور دیگری است که مزاری به منظور دست‌یافتن به آن احیای فدرالیسم را به مثابۀ یک ضرورت تبیین می‌کرد. در مقولۀ حکومت‌داری، مشارکت سیاسی همه شهروندان و برخورداری از حقوق سیاسی یکسان یک اصل شمرده می‎شود.

در جامعه‌ی چندپارچه‎ای افغانستان که سراسر کانون تبعیض و تعصبات قومی و نژادی بوده است، موجودیت ساختار متمرکز، مشارکت سیاسی فراگیر را به امر مجازی و بدور از واقعیت مبدل کرده است. در تمام حکومت‌های که افغانستان تا حال تجربه کرده است، هیچ‌گاهی حقوق سیاسی به گونه‌ای عادلانه رعایت نشده است و مشارکت فراگیر در ساختار سیاسی تأمین نگشته است. افزون بر این، دموکراسی در افغانستان با حفظ ساختار متمرکز جای پا نیافته و انحصارطلبان قومی نگذاشته است که احساس جامعه‌ای دموکراتیک در کشور تقویت شود.

دموکراسی‌های که در افغانستان تجربه گردید نیز خیلی زود ابزار دست گروه‌های حاکم قرار گرفت و از معنایی واقعی دموکراسی دور گردید. شهیدمزاری به‌خوبی این وضعیت را مورد تحلیل قرار داده بود. به باور شهیدمزاری «اگر اختیار در دست یک گروه محدود باشد، آن گروه بر اساس منافع خودش این همه [قانون و تشکیلات] را می‌سازد و بعد یک روز در رأی‌گیری می‌گذارند و از 216 وکیل به ما 30 وکیل می‌دهند و اسمش را دموکراسی می‌گذارند.»

روایت مزاری از دموکراسی در افغانستان، روایت دقیقی است. زیرا بارها نهادهای دموکراتیک در کشور از سوی گروه حاکم مورد استفاده‌ای ابزاری قرار گرفت و آنان با تقسیم کرسی‌های نمایندگی به برخی از گروه‎های غیرحاکم، آنان به‌گونه نمایشی در حواشی قدرت‌سیاسی گرِد ‌آوردند، در حالیکه از معنای واقعی دموکراسی خبری نبود و مشارکت سیاسی عادلانه به کلی به‌فراموشی سپرده شده بود. مزاری با ارائه‌ای طرح فدرالیسم خواست تا احساس جامعه‌ای دموکراتیک را در میان تمام شهروندان افغانستان تزریق نماید.

محافظت از آزادی‌های اساسی، سومین دلیلی است که احیای فدرالیسم در افغانستان را به مثابۀ یک ضرورت بازگو می‎کند. مزاری این ضرورت را بیشتر از هر کسی در مورد افغانستان درک کرده بود. آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی در تعلیم و آموزش، آزادی دینی و غیره در زمره‌ای آزادی‌های اساسی قرار دارد. مزاری با برداشت عینی که از جامعه افغانستان داشت، پی برده بود که با موجودیت نظام غیرفدرالی، آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی در تعلیم و آموزش، آزادی دینی و غیره به‌گونه‎ای واقعی محقق نمی‎شود. نمونه‌های بارز آن در نیم‎نگاهی به حکومت‌های گذشته افغانستان به خوبی قابل مشاهده است.

حکومت‌های پیشین در افغانستان برای دوام اقتدار خانوادگی و قبیله‌ای‌شان، شهروندان کشور را به‌کلی از آزادی‌های اساسی‌شان محروم ساخته بودند. در بخش عظیمی از تاریخ افغانستان، آزادی بیان و عقیده جرم پنداشته می‌شد و حاکمان جابر بارها بسیاری از شهروندان کشور به‌ویژه هزاره‌ها و شیعیان را به‌دلایل دینی و مذهبی مورد قتل و کشتار قرار دادند و آزادی مذهبی و دینی را از آنها سلب کردند. این‌ شهروندان نیز به دلیل انحصارطلبی گروه حاکم، چون جایگاهی در نظام سیاسی نداشتند مجبور بودند به رأی حاکمان سر تعظیم فرود آورند و از آزادی‌های‎شان دست بردارند.

پس از پایان حکومت جمهوری اسلامی، حکومت کنونی که طالبان در افغانستان زعامت آن را بر عهده دارد، به وضوح نشان می‎دهد که جایگاه آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی تعلیم و آموزش و آزادی دینی و مذهبی در کجای آن قرار دارد. حکومت طالبان که نمونه کامل یک نظام متمرکز است، هیچ میکانیزم محافظتی از آزادی‎های اساسی شهروندان افغانستان ندارد.

از همین رو، شهید مزاری از نزدیک به سه دهه قبل، برای حفاظت از آزادی‌های اساسی شهروندان محروم کشور، وجود یک گروه را در رأس ساختار سیاسی و سبک متمرکز نظام را رجوع دوباره به وضع استبدادی و آشفته‌ای گذشته عنوان کرد و برای عبور از آن، احیای فدرالیسم را به عنوان یک ضرورت وارد ادبیات سیاسی افغانستان نمود.

به باور شهیدمزاری «ملیت‌های که محروم بوده و تحت فشار بوده اگر قانون فدرالی نیاید هیچ‎گونه تضمینی وجود ندارد که در آینده قتل عام نشوند. در آینده کشته نشوند و در آینده تحت فشار قرار نگیرند». در اندیشه‌ای مزاری، تنها با وجود قانون فدرال است که آزادی‌های اساسی تضمین می‎شود و از تکرار تاریخ که در آن بسیاری از شهروندان محروم افغانستان حتی حق عبادت را نداشتند، جلوگیری می‌شود.

به‎عنوان سخن پایانی، بایستی یادآور شد که ایجاد جریان‌های مختلف سیاسی به‌ویژه «مجمع فدرال‌خواهان افغانستان» در شرایط کنونی، امیدها به بازشناسی آرمان‎های شهیدمزاری را بیشتر ساخته و انتظار می‌رود با تکیه به آرا و اندیشه‎های مزاری، گام‎های متحرک به سوی احیای نظم فدرالی در افغانستان برداشته شود و در نتیجه زمینه تأمین حقوق شهروندی در افغانستان فراهم گردد.

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=2986

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com