به نام خداوند عدالت و آزادی
نزديك به سه سال از فاجعه تسلط نامشروع گروه طالبان بر افغانستان سپري ميگردد. مردم دلاور و صبور افغانستان اين سه سال را با رنجها، مصيبتها، تحقيرشدنها، زندانشدنها، شكنجهها و خشونتهای بيسابقه که توسط گروه ستم سالار و جاهل طالبان بر آنان تحمیل گردیده است، سپری کردهاند. اما باتمام اين سختيها و وضعيت فاجعهبار، در برابر اربابان ستم، تبعيض و خشونت سر خم نکرده و در برابر مناديان بدويت و تروريسم بینالمللی با قامت رسا ایستادهاند و با مقاومتهای پنهان و آشكار، حاکمان نامشروع و متعصب را به استيصال كشاندهاند و با امكانات حداقلی خویش ادامه داده و تا کنون مشروعيت داخلي و بینالمللی را از این گروه سلب کردهاند.
كشورهاي منطقه و جهان و همچنان سازمان ملل متحد بعد از تسلط گروه طالبان بر افغانستان با وجود اگاهي از سابقه خشونتبار، نقض وسيع حقوق بشر، نقض قوانين جنگی و عملكرد تروريستي گروه طالبان، هرکدام به دلایل خاص تحت تأثير تبليغات قرار گرفته و گمان بردند که طالبان گويا تغيیر کرده و پابند به قوانين و معيارهاي بینالمللی و باورمند به حقوق مدنی مردم افغانستان خواهد بود. بر اين اساس سياست تعامل (engagement policy) را با حاكميت نا مشروع طالبان در پيش گرفتند. اين سياست از شروع حاكميت طالبان در ١٥ اگست ٢٠٢١م تا گزارش آقای فریدون سنیرلی اوغلو، گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در نوامبر ٢٠٢٣ بيش از دوسال را دربر گرفت.
گزارش سنيرلي اوغلو اين واقعيت تلخ را آشكار کرد كه سياست تعامل يكجانبه، امتيازدهي و راضيسازي گروه طالبان، رابطه مستقيم با تشديد رنج و مصيبت مردم افغانستان دارد. بدين معني كه دوام تعامل يك جانبه و راضي نگه داشتن طالبان، رنج، مصيبت و پايمال شدن گسترده حقوق مردم افغانستان را افزايش داده و نا كارآمدي حكومتداري گروه طالبان را به نمايش گذاشته است.
با در نظر داشت اين معادله تلخ و غير قابل توجيه بود كه اقاي سينيرلي اوغلو تعديل سياست يكجانبه سازمان ملل متحد را پيشنهاد نمود و شوراي امنيت سازمان ملل متحد بتاريخ ٩ دسمبر ٢٠٢٣ قطعنامه ٢٧٢١ تصویب کرد و در آن راهکار جديد برای تداوم حرکت ملل متحد برای حل قضیه افغانستان پیشبینی گردید که بر اساس آن اكنون قرار است دور سوم جلسه دوحه بر اساس قطعنامه شوراي امنيت به تاريخ ٣٠ جون بر گزار گردد. با توجه به نزدیکی برگزاری سومین دور نشست دوحه و با توجه به وضعیت موجود و با توجه به تحرکات دیپلماتیک که به نفع گروه حاکم صورت میگیرد، شورای مرکزی حزب عدالت و آزادی افغانستان در طی نشست خاص خود، وضعیت موجود را تحلیل کرده و اکنون ديدگاه خويش را به صورت زير اعلام ميدارد:
١- اينكه هيچ كشوري تا كنون حاكميت نامشروع طالبان را به رسميت نشناخته است نقطه مثبت و مايه اميد براي مردم رنجديده افغانستان است و ما از عدم تصمیم کشورها برای به رسیمت شناختن طالبان استقبال نموده و خواهان ادامه این روند هستیم. اما اختلاف نظركشورهاي عضو دائمی شوراي امنيت در جريان تصويب قطعنامه ٢٧٢١ و اختلاف نظر بيشتر كشورها در نشست دوم دوحه و بعد از آن مایه نگرانی جدی مردم افغانستان است. حل منازعه و آوردن صلح پايدار در افغانستان با ايجاد نظام برخاسته از اراده مردم اين كشور با اینکه هم به نفع جهان و منطقه و هم به نفع مردم رنج كشيده افغانستان است ولی این كار زماني ميسر است كه كشورهاي منطقه و جهان، ختم منازعه افغانستان را صرف نظر از تقابلها و تنشهاي جهاني و منطقهای، در اولويت سياستهاي خويش، قرار دهند.
٢- هرچند فريدون سنيرلي اوغلو در گزارش خود تعامل سازمان ملل متحد و كشورهاي جهان با طالبان را از ١٥ اگست ٢٠٢١ تا سپتمبر ٢٠٢٣ شكست خورده اعلام نموده و خواهان تغيیر این روند گرديده است. بدون شک يكي از عوامل اصلي شكست را اقاي اوغلو يا شناسایي نكرده و يا هم آگاهانه از کنار آن گذشته است و آن عدم تغییر رفتار و سیاست طالبان است. این گروه چنان که اینبار نیز مطرح کرده است همچنان بر مواضع خویش در قبال زنان، گروههای متکثر قومی و مذهبی و زبانی افغانستان، مصر است و هرچه دنیا به این گروه امتیاز دهد هرگز از مواضع ضد بشری و انحصارگرایانه خویش دست بردار نیست.
برداشت يك جانبه و كوته نگرانه سازمان ملل متحد در قبال واقعيتهاي موجود افغانستان سبب گرديده است که طالبان آن را ضعف تلقی کرده و با طرح شروط غير منطقي نشست دوحه را با بن بست مواجه سازد. باور ما اين است كه اگر سازمان ملل متحد در برابر شرايط طالبان براي شركت در نشست دوحه سرخم كند خطاي راهبردي خواهد بود كه نه تنها رنج دردناك و دوامدار مردم افغانستان را بیشتر خواهد نمود كه ضربه جبران ناپذيري را به اعتبار سازمان ملل متحد نيز وارد خواهد نمود.
٣- چنان كه همه ميدانيم روند مذاكرات دوحه زير نظر سازمان ملل متحد با مشكلات مهمي روبرو است. يكي از مشکلات عمده، سياست يك جانبه سازمان ملل متحد و تلاش فوق العاده براي شركت دادن طالبان به هر قيمت، در نشست دوحه است. ما خواهان شركت تمام طرفهای درگیر قضیه افغانستان در اين نشست ميباشيم اما تاكيد سازمان ملل متحد به شركت تنها طالبان در اين جلسات بن بست كنوني را پیچیدهتر و بغرنجتر میکند. اگر سازمان ملل متحد در شروع اين جلسات از طالبان و هم از بخشهای مدنی و سیاسی مخالف طالبان دعوت به عمل ميآورد، اکنون شاهد مشکلات کمتری بودیم. بنابراین سازمان ملل متحد بايد قاعده تماسهاي خويش را وسيع نموده و از مخالفين سياسي طالبان و نیز جامعه متکثر افغانستان به خصوص زنان و فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی نيز در اين نشستها دعوت به عمل آورد. ادعاي اختلاف میان مخالفان طالبان غير واقعبينانه و ناموجه است. مردم افغانستان به طور یکپارچه و متحد خواهان یک نظام مشروع و مبتنی بر اراده مردم هستند و در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد.
٤- نگاه قبيلوي به مسائل ملي و جهاني، تعصب قومي، عملكرد تروريستي- ميليتاريستي و ارتباط ايدؤلوژيك با گروههاي تروريستي فراملي تركيبي است ويرانگر كه افغانستان و جهان با آن روبرو هستند. اين وضعيت بستر رشد و دوام تروريسم در منطقه را به وجود آورده است و بدون تغيیر وضعيت موجود در افغانستان، ريشهكن نمودن تروريسم در منطقه خيالي بيش نیست و روزی این ویروس بار دیگر دامن جهان و منطقه را خواهد گرفت. مردم افغانستان در برابر اين وضعيت به تنهایي و بدون امكانات ايستادهاند و مقاومت ميكنند. گروه طالبان تنها با زور اسلحه و خشونت بيحد و حصر توانسته است تا کنون به قدرت انحصاری خویش ادامه دهد. اما این سیاست هرگز دوام نخواهد آورد و در برابر اراده ملت خواهد شکست.
٥- زنان افغانستان به مثابه نیمی از پیکر جامعه تا كنون بيشترين رنج و آسيب را از اقدامات غير انساني طالبان متحمل شدهاند. آنچه بر زنان در افغانستان میگذرد امری پوشیده و مبهم نیست و همه جهان شاهد آن هستند. اما متأسفانه جهان و به خصوص ملل متحد با دعوت از طالبان در نشست دوحه بدون نمایندگانی از مردم به خصوص زنان افغانستان بر این مظالم و ستم تاریخی چشم فروبستهاند و همه ارزشهای مندرج در منشور ملل متحد را نادیده میانگارند.
اكنون سازمان ملل متحد در یک آزمون تاریخی قرار گرفته است و آنچه از اصرار این سازمان مبنی بر اشتراک یک جانبه طالبان در کنفرانس دوحه بر میآید، این است که متأسفانه ملل متحد برخلاف اصول و ارزشهای مندرج در منشور این سازمان در حرکت است.
٦- جنگ دوامدارو خشونت بيسابقه در افغانستان يادآور اين واقعيت تلخ است كه ریشههای اصلی منازعه در افغانستان به سیاست تبعیض و ستم ملی و تاریخی در کشور ما بر میگردد. امری که گروه طالبان در عریانترین شکل ممکن آن را برقرار ساخته است و از آن نمایندگی میکند. رهبران این گروه بر تبعیض سیستماتیک و ستم تاریخی بر کتلههای مختلف قومی و مذهبی و زبانی مصر هستند. اما تجربه نشان داده است که هیچیک از ساختارهای تبعیضآمیز و مبتنی بر قومیت در افغانستان دوام نیاورده و فرو پاشیدهاند. بنابراين براي ختم منازعه و ايجاد صلح پایدار بايد نظامي به وجود آید كه مبتنی بر اراده عمومی و مطالبات برحق مردم افغانستان باشد. اين بدان معني است كه تمام اقشار، جناحها و جريانهاي ذيدخل بايد در قدم اول حق تعيين سرنوشت مردم افغانستان را به رسميت بشناسند و آن را رعايت کنند. از نگاه ما تنها ساختاری که میتواند امنیت و ثبات دائمي را در افغانستان تضمین کند، سیستم فدرالی است و ما از سازمان ملل متحد ميخواهيم نظام فدرالي را به عنوان گزينهاي كه ميتواند نزاع ٤٥ ساله افغانستان را پايان داده و صلح دائمي را براي کشور به ارمغان اورد، در نظر بگيرد. تنها در این صورت است که مردم خسته از ظلم و تبعیض تاریخی میتوانند در تعیین سرنوشت سیاسی خویش به صورت مؤثر سهیم شوند و مشارکت واقعی سیاسی برای همه شهروندان تامین گردد.
حزب عدالت و آزادي افغانستان
13جوزا 1403 برابر با 2 جون 2024