دوشنبه 24 قوس 1404 برابر با Sunday, 14 December , 2025
حزب عدالت و آزادی افغانستان

Justice and Freedom Party of Afghanistan

نشریه راه عدالت

 

تشدید تنش‌های مرزی و درگیری‌های پدیدآمده میان نیروهای طالبان افغانستان و حکومت پاکستان در ماه‌های اخیر که نقطه اوج آن در اکتبر ۲۰۲۵ درگیری‌های مرزی طرفین بود یکی از رویدادهای مهم سیاسی و امنیتی است که دارای پیشینه و پیامدهای پیچیده و استراتژیک است. برای درک و تحلیل زوایای این پدیده نیازمند نیم نگاهی به سیر مناسبات پاکستان و طالبان هستیم. پاکستان به عنوان خواستگاه اصلی پدیدآمدن تحریک طالبان افغانستان در رشد، پیروزی‌ها، سلطه دور اول و دور دوم طالبان بر مقدرات کشور و تقویت همه جانبه این گروه نقش کلیدی و بی بدیل داشته است. پاکستان برای دستیابی به اهداف پیدا و پنهان خویش بیش از سه دهه از این گروه شبه نظامی حمایت و پشتیبانی بی‌دریغ نمود. بر اساس شواهد و قرائن، عمده تلاش‌های پاکستان در ایجاد و حمایت از طالبان در افغانستان در راستای اهداف استراتژیک این کشور در منطقه صورت می‌گرفت که از منظر حاکمان پاکستان این اهداف از رهگذر افزایش وابستگی افغانستان به پاکستان در حوزه‌های سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی امکان پذیر می‌شد. وابستگی‌های چندلایه‌ی افغانستان به پاکستان از طریق روی کار آمدن یک نظام دست نشانده می‌توانست میزان اطمینان از تحقق اهداف راهبردی پاکستان مانند اطمینان از سیطره نفوذ پایدار آن کشور در افغانستان در عرصه رقابت با کشورهای منطقه را افزایش دهد و خاطر پاکستان را نسبت به اجتناب دولت کابل از پیگیری ادعاهای مرزی چون مسئله خط دیورند و طرح‌های زیربنایی مدیریت آب‌های داخلی افغانستان و تأمین عمق استراتژیک پاکستان آسوده سازد.

مهم‌ترین جنبه‌ها و سیر تحولات این مناسبات را می‌توان در چند محور مورد بررسی قرارداد:

  1. 1. همگرایی استراتژیک و حمایت پاکستان از طالبان: از بدو شکل‌گیری تحریک طالبان افغانستان تا سلطه مجدد این گروه بر افغانستان (اگست ۲۰۲1) پاکستان یکی از حمایت کنندگان مهم و اصلی طالبان بود که از طریق نفوذ، پناه دهی، همکاری استخباراتی و حمایت‌های مالی، سیاسی و مشورتی با طالبان تلاش می‌کرد نظام حاکم در افغانستان را سرنگون و از راه به قدرت رسانیدن این گروه، نفوذ استراتژیک خویش را در افغانستان تأمین و تضمین نماید. می‌توان گفت که روابط پاکستان با طالبان افغانستان تا قبل از سلطه مجدد طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲1 بر اساس نگاه استراتژیک حول محور اهداف و منافع مشترک در راستای سرنگونی نظام حاکم بر افغانستان و روی کار آمدن مجدد طالبان در آن کشور شکل می‌گرفت که از نگاه جانب پاکستانی، پیشران این روابط، باور دولت پاکستان به این امر بود که با روی کار آمدن طالبان تمام منافع راهبردی مرزی، امنیتی، سیاسی و ژئواکونومیکی آن کشور در افغانستان تأمین می‌گردد. از منظر جانب طالبان افغانستان اما موضوعاتی مانند نیاز طالبان به حمایت سیاسی، پناهگاه، عقبه‌ی سرزمینی، حمایت لوجستیکی و نیروی انسانی، نیازمندی‌هایی بودند که همگی از ناحیه‌ی پاکستان و برخی جریان‌های اسلام‌گرا در آن کشور تأمین می‌شد.

پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، انتظارات پاکستان برای کنترل کامل بر طالبان افغانستان یا بهره برداری کامل از نفوذشان آن گونه که می خواست در هیچ یک از ابعاد استراتژیک امنیتی، سیاسی و ژئواکونومیکی برآورده نشد، تا اینکه با فاصله گرفتن تدریجی طالبان از پاکستان در اثر حمایت این گروه از تی تی پی و نزدیک شدن به هند (رقیب دیرینه پاکستان) ماه عسل این دو بازیگر به پایان راه نزدیک شد و روابط آنان در اکتبر ۲۰۲۵ به تنش و درگیری مسلحانه انجامید.

۲. مسئله خط دیورند: یکی از مهمترین موضوعات تنش آفرین میان پاکستان و افغانستان، «خط دیورند» است، مرزی که بین افغانستان و پاکستان وجود دارد و از بدو تأسیس پاکستان تا کنون توسط بسیاری از حکومت‌ها در افغانستان لااقل رسمیت آن به صورت آشکارا پذیرفته نشده است. این مسأله علاوه بر بعد تاریخی دارای ابعاد قومی برای پشتونهای دو طرف مرز است. وضعیت مرزی میان افغانستان و پاکستان در واقع نوع معضل سیاسی‌ـ‌اجتماعی است که دو کشور را به دو همسایه‌ی پیوسته در وضعیت اختلاف‌های مرزی تبدیل کرده و بر روابط  آن‌ها سایه انداخته است و در طول دهه‌های اخیر تأثیر بسیار زیاد و تعیین کننده‌ای بر روابط دو کشور گذاشته است. در این مسئله از منظر طرف پاکستانی با تداوم مناقشات دیرینه هند و پاکستان از یک سو و اهمیت یافتن مسیرهای اتصالی شمال‌ـ‌جنوب مبادلات کالا و دسترسی پاکستان به بازار آسیای مرکزی، تنها افغانستانی با ویژگیهای خاصی چون؛ حاکمان تحت نفوذ و همسو با سیاست‌های منطقه‌ای پاکستان و کشور قانع و محدود در ورای خط مرزی دیورند می‌تواند نقش عمق استراتژیک نظامی و همچنین عمق استراتژیک سیاسی و ژئواکونومیک را برای پاکستان بازی نماید. اما از منظر نگاه طالبان افغانستان، کوتاه آمدن در مسئله خط دیورند و چشم پوشی از ادعاهای ارضی لااقل در شرایط کنونی که حکومت از فقدان مشروعیت ملی و مردمی رنج می‌برد اقدامی بس کشنده و در تضاد با منافع حیاتی است که خطر فروپاشی پایه‌های نظام تک قومی آنان را در پی خواهد شد.

  1. 3. امنیت مرزی و تحریک طالبان پاکستانی: تحریک طالبان پاکستان (TTP) گروه شبه نظامی برخواسته از جامعه پشتون‌های پاکستانی با عقاید تند سلفی جهادی و آرمان‌های قومی پشتونستان بزرگ است. از آن جهت که آرمان‌های این گروه مایه‌ی تجزیه پاکستان و در تضاد با منافع حیاتی این کشور است، موجودیت و فعالیت این گروه و حمایت از آن تهدیدی جدی بر علیه منافع حیاتی پاکستان به شمار می‌رود. پاکستان بارها طالبان افغانستان را متهم کرده که این گروه به عنوان حاکمان افغانستان نه تنها نسبت به کنترل بر مرز و خاک افغانستان که برای تحریک طالبان پاکستانی، به عنوان پناهگاه استفاده می‌شود سیاست بی توجهی و اغماض را در پیش گرفته بلکه پشت پرده از تی تی پی حمایت نیز می‌کند. به رغم اینکه طالبان افغانستان به انکار حمایت از تی تی پی پرداخته و مسئله تی تی پی را موضوع داخلی پاکستان قلمداد نموده اما هیچگاه در این موضوع نتوانسته قناعت جانب پاکستانی را فراهم سازد. گذشته از مسئله قدیمی دیورند، جدید ترین معضل و نقطه اوج اصطکاک منافع حیاتی پاکستان با طالبان افغانستان بر سر مسئله فعالیت طالبان پاکستانی است که شکل عملیاتی به خود گرفته است. موضوع امنیت مرزی و تحریک طالبان پاکستان صرفا یک موضوع امنیتی نیست بلکه ریشه در ادعاهای ارضی، پیوندهای قومی پشتون‌های دو طرف مرز و پیوند ناگسستنی و حیثیتی دو تحریک طالبان در دو کشور همسایه دارد که دارای ابعاد عمیق، پیچیده و خطرناک برای پاکستان است. اینجاست که پای منافع حیاتی امارت طالبانی نیز در میان کشیده می‌شود؛ چشم پوشی از ادعای ارضی و دست کشیدن از حمایت (TTP) برای امارت طالبان بسار پرهزینه، مایه به خطر افتادن منافع حیاتی موجودیت و مشروعیت نیم بند قومی و در نهایت باعث تضعیف و حتی پایان سلطه این گروه بر افغانستان خواهد شد.

جمع بندی

سیر رابطه طالبان افغانستان و حکومت پاکستان بر اساس همکاری و همگرایی استراتژیک حول اهداف مشترک سرنگونی نظام‌های سیاسی غیر همسو با پاکستان شکل گرفت و طی سه دهه گذشته رشد و تداوم یافت، اکنون پس از سلطه مجدد طالبان در افغانستان دو رویداد باعث روگردانی و واگرایی روزافزون پاکستان از طالبان افغانستان گردید؛

الف) قوت گرفتن و تداوم فعالیت‌های ضد پاکستانی شبه نظامیان پاکستانی (TTP) که یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های امنیتی، اجتماعی و راهبردی برای پاکستان است و پاکستان معتقد است طالبان افغانستان آن‌ها را پناه داده  و حمایت می‌کند.

ب) عدم همراهی کامل طالبان با سیاست‌های پاکستان و پدید آمدن فضای بی‌اعتمادی میان این دو کنشگر. تداوم و تشدید واگرایی‌های ناشی از دو متغیر یاد شده روابط پاکستان و طالبان افغانستان را به نقطه تضاد منافع حیاتی کشانده است. تنش  و درگیری‌های مرزی میان نیروهای امارت طالبانی و حکومت پاکستان که از اکتبر ۲۰۲۵ آغاز گردید از پیامدهای این شکاف عمیق است؛ چنان که بی نتیجه ماندن نشست‌های دوحه و آنکارای یک و دو میان نمایندگان دو طرف نیز از نشانه‌های این تضاد منافع حیاتی است.

اگر واگرایی و تنش‌های پیش آمده میان طالبان و پاکستان بر سر منافع حاشیه‌ای و یا حتی منافع مهم می‌بود احتمال موفقیت مذاکرات و رفع تنش‌ها وجود داشت؛ اما ازآنجایی که این تنش‌ها با منافع حیاتی هر دو طرف که با موجودیت آنان در ارتباط است گره خورده، انتظار توافق و موفقیت دیپلماسی و مذاکره نیز بسیار اندک است.

منبع: نشریه راه عدالت شماره ۱۸

پیوند کوتاه:

https://jfp-af.org/?p=4390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین عناوین
پر بازدیدترین ها
PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com