مقدمه
براساس شواهد تاریخی روند تبعیض سیستماتیک و کشتار هزارهها در افغانستان در زمان عبدالرحمان خان آغاز شده است. این روند در درازنای نزدیک به یک و نیم قرن توسط اسلاف عبدالرحمان تا امروز ادامه یافته است.
در حکم مشهور عبدالرحمان علیه هزاره ها چنین آمده بود: «چون کفر اشرارِ هزارهیِ دایه و فولاد و زاولی و سلطان احمد و اُرزگان و غیره بهجایی رسید که بر جمیع غازیان مسلمان حکم کفر نمودند و سرکار اعلی در قلع و قمعِ بنیاد این بیدینان که اثری از ایشان در آن محال و خلال جبال نماند، و املاک ایشان در بین اقوام غلجایی و دُرانی تقسیم شود، چنین سررشته و تجویز فرمودند که سپاه نصرتپناه نظامی و اُلوسی از هر سمت و جانب دولتِ خداداد آنچنان در خاکِ طوایفِ باغیهيِ هزارهجات جمع شوند که نفری از آن طوایف گمراهان جان بهسلامت نبرد و رها نشود و کنیز و غلام از طوایف مذکور به دستِ هر نفری از اقوام مجاهدین افغانستان بوده باشند.»
همان طور که ملاحظه می شود در این حکم به وضوح فرمان نسل کشی هزاره ها و شیعیان و غارت املاک آنها صادر شده است. بر اثر لشکرکشی عبدالرحمان به ارزگان «به گواهی سراجالتواریخ، ۴۰۰ هزار خانواده هزاره بیرحمانه قتلعام شدند، ملک و مال آنها تاراج و سرزمینهایشان به قبائل پشتون توزیع شد.» در نتیجه، در پی این لشکرکشی بسیاری از زنان، دختران و جوانان هزاره در بازارهای بردهفروشی در کابل، قندوز، قندهار و کویته به فروش رسیدند.» بابررسی اجمالی تاریخ افغانستان نمونه های تداوم این حکم ضد انسانی را در هر دوره ای از حکومت های افغانستان می توان یافت. نظام امارت اسلامی که شبیه ترین نظام به نظام عبدالرحمان است، برای تحقق رویای این امیر ظالم در کتاب امارت اسلامی و نظام آن تلاش کرده است به شکل نظام مند روند کشتار هزاره ها و غارت اموال آنها را از طریق برچسب زدن “عار” به مذهب جعفری نهادینه تر بسازد. در این کتاب آمده است: «غیر از مذهب حنفی سایر مذاهب در میان مردم ننگ به شمار می رود./یعد عارا فی دیار افغانستان خصوصا بین عوام الناس.».
دیدگاه های فوق شالوده سیاست مذهبی طالبان در مورد هزاره های شیعه را تشکیل می دهد و این گروه پس از اینکه در ماه اسد سال سال 1401 دوباره کابل را تصرف نمود محدودیتهای شدیدی بر مراسمهای مذهبی هزارهها اعمال، آموزش رسمی مذهب شیعه را ممنوع و کتابهای مذهبی شیعه را از تمامی مراکز آموزشی جمعآوری کرده است. در سه سال گذشته، بدترین حوادث امنیتی مانند حمله به مرکز آموزشی کاج، لیسه عبدالرحیم شهید، باشگاه ورزشی و حملات به مساجد و تکایای هزارهها در سراسر افغانستان زیر سلطه طالبان رخ داده است.
در آخرین مورد از حملات تروریستی نظام مند علیه شیعیان و هزاره های افغانستان که در روز پنجشنبه ۲۲ سنبله در ولایت دایکندی اتفاق افتاد، دستکم ۱۴ نفر شهید و 6 نفر دیگر زخمی شدند.
در کل، برای تبیین دلایل ادامه کشتار هزاره ها در افغانستان در زیر سلطه طالبان دو دیدگاه کلان وجود دارد:
توهم تامین امنیت سرتاسری
ادعای تامین امنیت به مثابه ابزاری مهم، از گذشتههای دور به این سو در دست طالبان بوده است. این گروه با علم کردن این مساله، ضمن آنکه خود را شایسته حکمرانی بر مردم خوانده، شماری از کشورها را نیز فریفته است. اما واقعیتهای میدانی در نزدیک به سه سال گذشته چیزی دیگر را نشان میدهد: ناکامی طالبان در تامین امنیت. واقعیت این است که افغانستان زیر سلطه طالبان نه تنها شاهد امنیت نبوده، بلکه به دلیل نا امنی به پایگاه گروه های تروریستی تبدیل شده است. یکی از پارادوکس های امارت اسلامی این است که در چنین وضعیتی، بازهم مقامهای طالبان در دیدار با مقامهای خارجی و یا اشتراک در نشستهای مردمی، رژیم خود را حافظ و ضامن امنیت در کشور معرفی میکنند.
اکنون که طالبان خودشان متهم اصلی ناامنی در تاریخ گذشته افغانستان بوده اند، امروز مدعی امنیت سراسری در قلمرو خود هستند. در بخشی از بیانیه این گروه در دو سالگی سقوط کابل توسط آن آمده است: “اکنون امنیت سرتاسری در کشور تامین شده و تمامی قلمرو کشور تحت رهبری واحد اداره میشود، نظام اسلامی حاکم است و همه مسائل از زاویه شریعت مطرح میشود.»
با وجود این، شورای امنیت سازمان ملل متحد در گزارش تازه خود گفته است که گروههای تروریستی افغانستان را محیط امن برای خود میدانند. براساس گزارش، انعطافپذیری طالبان در برابر گروههای تروریستی، شرایط را برای نفوذ تروریسم به کشورهای همسایه فراهم کرده است. در گزارش تاکید شده است که ناتوانی طالبان جان تازه به القاعده و داعش بخشیده است. القاعده بهطور مخفیانه پایگاههای خود را در پنج ولایت از جمله در کابل و ننگرهار احیا کرده است. در گزارش تصریح شده است که القاعده از نظر استراتژیک صبور است و با سایر گروههای تروریستی همکای میکند. در گزارش آمده است که داعش در پی تشدید حملات خود بر آسیای میانه است و در سطوح مختلف نهادهای امنیتی طالبان نفوذ کرده است.
هرچند اطلاعات متعدد حاکی از فعالیت بیشتر از ۲۰ گروه تروریستی خارجی در افغانستان است، اما براساس معلومات نهادهای امنیتی و اطلاعاتی تعداد گروههای فعال تروریستی خارجی در این کشور به ۱۴ گروه میرسد.
این گروهها عبارتند از: القاعده و شاخههای مربوطه اش، تحریک اسلامی ازبیکستان، انصارالله تاجیکستان، نهضت اسلامی تاجیکستان، تحریک اسلامی ترکستان شرقی، دولت اسلامی ولایت خراسان، تحریک طالبان پاکستان به اضافه شاخههای کوچک مربوطهاش، لشکر طیبه و جیش محمد.
همه این گروهها توسط طالبان در افغانستان میزبانی میشوند و در کشور فعالیت دارند. شایان ذکر است که کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده به تاریخ ۳۱ جولای ۲۰۲۲ در قلب کابل روی داد، در مکانی که مربوط به سراج الدین حقانی میشود. این مثال نمایانگر میزبانی طالبان از گروههای تروریستی و فراهم آوری پناهگاه به آنها در افغانستان است. همچنین براساس گزارش روزنامه بریتانیایی میرر حمزه بن لادن، پسر اسامه بن لادن که گمان می رفت در حمله امریکا کشته شده باشد، در افغانستان زنده و درحال فرماندهی القاعده است. براساس این گزارش، القاعده تحت فرماندهی پسر بن لادن، درحال برنامه ریزی حملات علیه اهداف غربی است.
مزید برآن، بسیاری از کارشناسان امور امنیتی براین باورند در کنار اینکه طالبان اراده جدی برای تأمین مبارزه با گروه های تروریستی بری امنیت مردم افغانستان، بهویژه هزارهها، ندارد، بلکه این گروه برخلاف شعار توانایی تامین امنیت سرتاسری در افغاستتان از ظرفیتهای لازم برای این مامول برخوردار نیست.
تبانی طالبان با گروه های تروریستی در کشتن شیعیان هزاره در کشور
بررسی کلید واژه های کتاب امارت اسلامی و نظام آن و اظهارات ملا هبت الله رهبر طالبان و دیگر سران این گروه در مورد شیعیان و هزاره ها نشان می دهد که مکتب فکری دیوبندی و تعصبات قبیله ای بسترساز خشونت نظام مند مذهبی، قومی و زبانی علیه شیعیان هزاره در افغانستان می باشد. «مایه ننگ و عار شمردن سایر مذاهب در افغانستان»، تبلیغات منفی طالبان علیه مراسم محرم و تجلیل از عاشورای حسینی شیعیان، بدعت خواندن و عمل شرک اعلام کردن هرگونه تجلیل از امام حسین (ع) نمونه های بارز نفرت پراکنی مذهبی طالبان علیه شیعیان به شمار می رود. همچنان، رسانه هی همسو با طالبان از جمله آماج نیوز بارها مذهب شیعه را «فرقه ضاله، باطل و گمراهکننده» توصیف کرده و گفته است: «شیعه، خوارج، قادریه و مرجئه از مذاهب ضاله و باطل است و مسلمانان باید خود را از این فرقههای گمراهکننده نجات دهند.» از جانب دیگر، فرقه دیوباندی که طالبان در مدارس آنها آموزش یافته اند شیعیان و «خوارج» را «دو دشمن دین اسلام و خائن» معرفی کرده و براین باور است که «شیعیان در طول تاریخ اسلام، به پیروان این دین خیانت» کردهاند. در کنار آن، دشمنی آشکار طالبان با زبان پارسی عامل قدرت مند دیگری برای دشمنی طالبان با هزاره ها است.
با درنظرداشت وجوه مشترک گروه های تروریستی و طالبان در مورد شیعیان، ایجاد تبانی بین طالبان و این گروه های تروریستی بخصوص القاعده، لشکر طیبه، جیش محمد و داعش، به دلیل دشمنی ذاتی با شیعیان، در هر جایی که بتواند، ضربه های خود به بدنه جامعه شیعه را وارد میکنند. گزارش های متعددی تاکنون در باره همکاری بین داعش و القاعده نشر شده است که آخرین مورد آن گزارش شبکه خبری مینت است. این شبکه به تاریخ 23 سنبله نوشت براساس آخرین ارزیابی ها القاعده با داعش همکاری می کند. این خبر موجی از نگرانی ها در مورد تکرار حمله ای شبیه یازدهم سپتمبر را در غرب را دوباره در اذهان مردم جهان تداعی کرد. از سوی دیگر، طالبان در بیست سال دوران جمهوریت، همواره شیعیان و هزاره ها را، انگشت ششم می پنداشته اند و بخشی از نیروهای تند رو و افراطی طالبان، چندان بی میل نبوده اند که با کشتار شیعیان، از یک سو بر شیعیان فشار وارد کنند و از از سوی دیگر، دولت افغانستان را تحت فشار قرار دهند.
رویکرد های شیعیان هزاره برای مقابله با کشتارهای سیستماتیک
الف. تلاش برای مستند سازی نسل کشی هزاره ها
روند دادخواهی برای شناسایی نسل کشی هزاره ها در پی راه افتادن کارزاری برای به رسمیت شناختن کشتار هزارهها در سالهای ۹۳-۱۸۹۲ شتاب بیشتر و سازماندهی شده تری گرفت. در نتیجه این فعالیت ها نشست نمایندگان پارلمان کانادا به تاریخ 12/3/1402 در یک سمینار با هدف بحث و بررسی عوامل نسل کشی هزاه ها در طول تاریخ در شهراتاوا برگزار شد. گروه دادخواهی هزاره های کانادا ضمن دعوت از نمایندگان پارلمان این کشور، مورخین و کارشناسان حقوق بشر از نمایندگان بریتانیا و سویدن نیز به صورت آنلاین برای سخنرانی در این سیمنار دعوت کرده بود. وکلای کانادا اظهارداشتند که از نسل کشی که علیه هزاره ها اتفاق می افتد اطلاع دارند و مسائل را دنبال می کنند. در این سمینار روی میکانیزم تعقیب این مسایل به خاطر به رسمیت شناختن نسل کشی هزاره ها در سطح دنیا و سازمان ملل بحث صورت گرفت. در ادامه این دادخواهی ها، شماری از اعضای پارلمان بریتانیا در نشستی به تاریخ 23 جوزاری 1402 اظهار داشتنند که جامعه جهانی، مسئولیت اخلاقی دارد تا وضعیت بحرانی و نا به سامان هزاره در افغانستان را پی گیری کند. احد بهادری، عضو شورای جهانی هزارهها که در نشست پارلمانی بریتانیا اشتراک داشت در مورد اهمیت برگزاری نشست پارلمانی بریتانیا، اظهارداشت که جلسههای پارلمان بریتانیا در مورد کشتار هزارهها، به مثابهی اولین حرکتهایی جهت شناسایی و بهرسمیتشناسی قتل عام و نسلکشی هزارهها در سطح بینالمللی بود و این تلاشها، بیانگر این است که دیگر کشتار هزارهها خاموش باقی نمیماند. برای نیل به این هدف، گروه های دادخواهی هزاره ها کارزارهای بی شماری را درافغانستان و کشورهای خارجی در راستای شناسایی نسل کشی هزاره ها اندازی کرده اند و این روند همچنان ادامه دارد.
ب. جنگ فرقه ای
در صورتی که رویکردهای مسالمت آمیز و صلح جویانه هزاره ها مبنی بر شناسایی نسل کشی هزاره ها و توقف کشتار سیستماتیک آنها نتیجه ندهد و جامعه جهانی به صدور بیانیه نسبت به کشتار هزاره ها بسنده کند و حکومت دی فکتو طالبان همچنان بر سیاست تبعیض و حذف سیستماتیک شیعیان هزاره در افغانستان ادامه دهد، شیعیان هزاره چاره ای جز متوسل شدن به خشونت و درنهایت دست بردن به تفنگ ندارند. زیرا ویژگی بارز حکومتهای تمامیتخواه است که خشونتهای توتالیتاریسم فقط با رجوع به خصلت قانونی و ایدئولوژیک آنها فهمیدنی است. در چهارچوب ایدئولوژی توتالیتر هر عملی، هرقدر غیرانسانی و نفرتانگیز، تابع اصول کلی مقبول است. با عطف به این موضوع، رهبران طالبان، متاسفانه همچنان اصرار بر تطبیق سیاست های تبعیض آمیز مذهبی، قومی و زبانی در افغانستان دارند. تجارب حکومتداری ضعیف و تبعیض آمیز افغانستان نشان داده است که برآیند چنین حکومت هایی جز تشدید ظلم و بی عدالتی و در نهایت شعله ورشدن منازعه در کشور نیست.
نتیجه گیری
فرایند قدرت گیری مجدد گروه های تروریستی در افغانستان در حال تبدیل شدن به چالش بزرگ برای کشورهای منطقه و جهان است. پس از به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان بستر مناسبی برای رشد گروه های تروریستی به وجود آمده است و این گروه ها در حال جذب نیروهای جدید هستند و از این وضعیت به نفع خود استفاده می کنند. فقدان یک دولت قدرتمند و مشروع در افغانستان و همسویی ایدئولوژی طالبان با گروه های تروریستی افغانستان را به بهشت این گروه ها تبدیل کرده است و آنها با خاطری آسوده در حال برنامه ریزی برای اقدامات خویش هستند. در چنین متن و بستری، طالبان برنامه های خود علیه گروه های مذهبی، قومی و زبانی دیگر را بدون پرداخت هیچ هزینه ای بر مبنای یک تبانی ایدئولوژیک به اجرا می گذارد. کشتار نظام مند هزاره های شیعه یکی از این موارد است که در تبانی طالبان با دیگر گروه های تروریستی در افغانستان طی بیشتر از دو دهه اجرا شده است و پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان برخلاف ادعای تامین امنیت توسط این گروه مانند سابق از شیعیان هزاره قربانی می گیرد. بنابراین، مسؤلیت کشتار جدید مردم دایکندی که در ادامه زنجیره ای از قتل عام ها و کشتار سیستماتیک علیه هزاره ها و شیعیان در افغانستان صورت می گیرد به دوش امارت طالبان است؛ زیرا از یکسو کنترل امنیتی این مناطق در دست آنها است واز سوی دیگر طالبان تبلیغات ضد شیعی خود را بشدت علیه شیعیان گسترش داده است و این اعمال نفرت پراکنی و تبعیض گرایانه موجب شده است که جامعه هزاره و شیعیان افغانستان در معرض هجوم قرار گرفته و امنیت جانی شان در خطر قرار گیرد.
منبع: نشریه راه عدالت، شماره ۱۵