تقریبا همه نظامهای توتالیتر و مستبد برای یکدستسازی مردم مطابق خواست و ایدئولوژی خود وجه مشترکی دارند. از کمونیستهای دوآتشه حاکم بر شوروی سابق گرفته تا هتلر و حکومتهای استبدادی منطقه خاورمیانه، همه به دنبال یکپارچه کردن مردم بر اساس خواست خود بوده اند. یکی با شعار انسان طراز نوین، دیگری با شعار انسان نمونه، دیگری با شعار انسان برتر و دیگری با عنوان دیگر تلاش کرده اند تا انسان مطیع و برابر با معیارهای ساختگی خویش بسازند. کاری که به نظر میرسد طالبان البته به گونه مبتذل و بدوی این روزها خواب آن را دیده اند و در پی عملی کردن آن برآمده اند.
گروه طالبان از روزی که دوباره بر افغانستان مسلط شده اند دست به یکپارچهسازی یا طالبانیزه کردن افغانستان زده اند. نخستین کار آنان پاکسازی ادارات از وجود گروههای قومی، مذهبی و زبانی دیگر بوده است. نخستین اداراتی که پاکسازی در آنها شروع شد، وزارتهای دفاع و داخله و بخشهای عدلی و حقوقی بود. نیاز به استدلال و شواهد زیاد ندارد. کافی است به نیروهای فعلی وزارت دفاع و داخله و ولسوالیهای هزارهنشین در مناطق مرکزی نگاهی بیندازیم تا متوجه این پاکسازی شویم. اردو و پلیس طالبان اکنون از هر جهت یکدست و همرنگ اند. حتی در دورترین ولسوالیهای کسی به عنوان قاضی و سارنوال از مردم هزاره و شیعه در ادارات عدلی و قضایی باقی نمانده است. در ادارات دولتی و مکاتب و دانشگاهها حتی فرم لباسها و نحوه آرایش ظاهری کارمندان و شاگردان تغییر کرده و ماموران طالب هر صبح برای اندازهگیری ریش کارمندان ادارات در دروازههای ادارات ایستاده اند. آنان کسانی را که از معیارهای آنان تخطی کنند و ریش کمتری داشتند مجازات میکنند.
به تدریج یکپارچهسازی به زبان کشید و زبان فارسی که افغانستان مهد این زبان به شمار میرود و در این جغرافیا پیشینه هزاران ساله دارد کم کم مورد حمله قرار گرفت و اکثر لوحههای ادارات دولتی که به زبان فارسی بودند جمع آوری شدند و به جای آنها لوحههایی به زبان پشتو نصب گردیدند. نامههای متحدالمال به مراکز علمی و آموزشی فرستاده شد که از به کاربردن اصطلاحات فارسی همچون دانشگاه و دانشکده در نهادهای تحصیلی و آموزشی خودداری گردد.
اکنون نوبت به کتابها و مواد آموزشی رسیده است. طالبان در حال تدوین سرفصلهای جدید به جای نصاب آموزشی قبلی هستند و احتمالا تغییرات گسترده به بهانه اسلامیسازی مکاتب و دانشگاهها در کریکولمها ایجاد خواهد کرد. از سوی دیگر به تازگی وزارت تحصیلات عالی طالبان بخشنامهای برای همه دانشگاهها به خصوص دانشگاههای خصوصی فرستاده است که بر اساس آن همه کتابهای مخالف مذهب حنفی که به نحوی بازتاب دهنده باورهای دیگر مذاهب است جمعآوری گردد و به جای آنهای کتابهای جدید خریداری و جایگزین شود. دستور اکید داده شده است که دانشگاهها موظف اند تا لیستی از کتابهای موجود در کتابخانههای خود را به این اداره ارائه کنند. حتی تداوم کوچ اجباری، غصب زمین، شکنجه و کشتارهای بیرحمانه و زنجیرهای از همین منظر نیز قابل تحلیل است. زیرا از نگاه طالبان یکی از راههای یکدستسازی و طالبانیزه کردن افغانستان، مجبور ساختن مردم به کوچ و آوارگی اجباری و ترک سرزمین آبایی و اجدادی شان است.
تا کنون اما تجربه تاریخی نشان داده است که همه کوششها برای یکدستسازی انسانها با شکست مواجه شده است. نه در شوروی سابق انسان طراز نوین به وجود آمد و نه در آلمان انسان برتر به تنهایی حاکم شد و نه در جاهای دیگر انسان نمونه شکل گرفت. طبیعی است که تلاش طالبان برای یکدستسازی و طالبانیزه کردن افغانستان در کشوری که تنوع و تکثر فرهنگی، زبانی، مذهبی و قومی از ویژگیهای اصلی آن است از قبل شکست خورده است.
عامل اصلی شکست طالبان در این پروژه تاریخی که سابقه طولانی نیز دارد در ماهیت مبتذل فرهنگی است که کوشش میشود بر دیگران تحمیل شود. واقعیت این است که طالبان به نام شریعت به دنبال تحمیل فرهنگ بدوی و قبیلهای است که هیچگونه ظرفیتی برای عمومیت یافتن ندارد. ماهیت اصلی طالبان از نگاه فرهنگی مبتنی بر دو عنصر روایت قبیلهای و ایدئولوژی تروریستپرور استوار است که چیزی جز خشونت و کشتار در متن خود ندارد. تناقضات و دروغهایی که هر روز از درون طالبان به بیرون درز میکند محصول همین رسوایی است که در واقعیت طالب نهفته است و انسان امروز افغانستانی هرگز پذیرای چنین فرهنگ و روایت نیست.
عامل دومی که مانع اصلی بر سر راه طالبانیزه کردن افغانستان است تنوع و تکثر و پیشینه غنامند فرهنگی افغانستان است. به عنوان مثال فرهنگ و زبان فارسی آن قدر غنی است که هرگونه گفتار بیگانه را در درون خود استحاله و محو میکند. بهترین نمونه در این زمینه تجلیل شب یلدا بود که امسال بیش از هر زمان دیگر و مسلما در تقابل با فرهنگ طالبانی بسیار پررنگ و با شکوه در همه جا برگزار شد. گفتار خشک و نظامی طالبان ممکن است چند روزی با سرنیزه دوام پیدا کند اما به تدریج از میان خواهد رفت و نه از ابتدا برای کسی جذابیت داشت و نه در ادامه مقبولیتی پیدا خواهد کرد.
عامل مهم و بازدارنده در برساختن یک هویت مبتذل قبیلهای و طالبانیزه کردن افغانستان آگاهی مردم و وجود وسایل ارتباط جمعی است که بر این آگاهی تداوم میبخشد. واقعیت این است که جوانان افغانستان در طی بیست سال گذشته در مدت بسیار کم توانستند سطح آگاهی و دانایی خود را به سطح ساکنان دیگر کشورهای منطقه ارتقا دهند. بیش از چهل سال جنگ و دههها سایه استبداد نتوانست مانع پیشرفت و آگاهی مردم شود. در بیست سال گذشته پس از فروپاشی طالبان و بازشدن فضای سیاسی و فرهنگی موسسات آموزشی و تحصیلات عالی به سرعت رشد کردند و یک مسابقه همگانی میان جمعیت جوان کشور به وجود آمد. به همین خاطر هزاران جوان توانستند در مدت بسیار کم صاحب تخصص و مهارتهای همسطح با جهان شوند. این ویژگی اکنون علیرغم جو خفقان و استبداد بیپیشینه هر روز از جایی سر باز میکند و روزنه جدیدی میآفریند.