روز سقوط و آینده تاریک، بیشتر از دو سال شد که افغانستان سرزمین بیدولت، بیقانون و بیسرنوشت است. دو سال قبل نظام سیاسی افغانستان، ظاهرا به دست گروهی سقوط کرد که به هیچ اصلی از اصول انسانی پایبند نیست و سابقهای جز ترور، انتحار و آدم کشتن ندارد. جالب این است که سران این گروه به چنین سابقهای افتخار میکند و هیچ ابایی از بازگویی به چنان افتخاراتی ندارد. اما پس از دو سال هنوز در فضای سیاسی افغانستان دو گفتمان در باره سقوط و برآمدن دوباره طالبان وجود دارد: روز سیاه یا روز پیروزی.
اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان از پانزدهم آگست سال 2021 به عنوان یک روز سیاه و فروپاشی همه ارزشهای انسانی و دستاوردهای مردم افغانستان و بازگشت به نقطه صفر و یک گسست تاریخی دیگر یاد میکنند. در این روایت تنها بخشی از مردم و یا منسوبان نظام قبلی اشتراک نظر ندارند بلکه تمام کسانی که مخالف گروه طالبان و حکومت این گروه هستند با چنین روایتی اشتراک نظر دارند.
در حالی که طالبان از این روز به عنوان روز فتح و پیروزی یاد میکنند و از آن تجلیل به عمل میآورند. حال میورحال پرسش این است که آیا روز پانزدهم آگست یک روز سیاه بود، آنگونه که مردم افغانستان میگویند و یا روز پیروزی آنگونه که طالبان شعار میدهند؟
روایت طالبان از برآمدن مجدد شان که آن را به معنای پیروزی بر کفر جهانی و اشغالگران میپندارند هم خندهدار است و هم باید به آنان حق داد که چنین دروغ بزرگ را به خورد هواداران نادان خویش بدهند. از این جهت که تسلیم دادن افغانستان به یک گروه تروریستی بر اساس یک توطیه از پیش طراحیشده بعد از دو سال مثل آفتاب روشن است، باید به شعارهای میانتهی پیروزی و فتح خندید.
اما از آن جهت که این گروه باید هواداران خود را با دروغ و تزویر همچنان پرانرژی نگه دارند باید بدانها حق بدهیم که چند صباحی از سر گشاد این سُرنای سرشار از رسوایی و عقبماندگی بدمند.
در این طرف اما روایت سقوط هم متفاوت است و هم فراگیر. تمام کسانی که مثل طالبان نمیاندیشند، پانزدهم آگست را یک روز سیاه برای تاریخ افغانستان میدانند. سیاهی پانزدهم آگست آنقدر واضح است که نیاز به هیچگونه استدلال ندارد. زیرا پیامدهای ناگوار سقوط نظام و بازگشت دوباره طالبان آنقدر گسترده و متنوع است که حتی از شمردن این همه مصیبت خسته میشویم.
تنها کافی است ممنوعیتهای وضع شده بر زنان برشماریم تا بدانیم که افغانستان دچار چه مصیبت بزرگی شده است. رهبری طالبان تا کنون پنجاه دستور و فرمان مبنی بر ممنوعیت فعالیتهای زنان صادر کرده است.
ممنوعیتهای زیر تنها بخشی از ممنوعیتهایی است که طالبان بر زنان وضع کرده اند:
ممنوعیت تعلیم و تحصیل زنان، ممنوعیت کار زنان، ممنوعیت گشت و گذار زنان در شهر و اماکن عمومی، ممنوعیت سفر زنان بدون محارم درجه اول، ممنوعیت آزادیهای اولیه زنان، ممنوعیت مشارکت سیاسی زنان، ممنوعیت زنان از اشتراک در امور اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ممنوعیت حضور زنان در ادارات دولتی و خصوصی، ممنوعیت آرایش زنان و آرایشگاههای زنانه، ممنوعیت رفتن زنان به پارکها و مراکز تفریحی، ممنوعیت حمامهای زنانه در سطح شهر، ممنوعیت شادی زنان در عروسیها، ممنوعیت رانندگی زنان، ممنوعیت کار زنان در نهادهای بین المللی و… همین مقدار نیز کفایت میکند تا به ماهیت تاریک و سیاه طالبان پی ببریم و عمق فاجعه را درک کنیم.
بگذریم از این که فقر، تبعیض، ستم، کشتارهای هدفمند، غصب زمین و ملکیتهای مردم بیچاره، ممنوعیت مطلق هر نوع آزادی انسانی، زیر پا کردن حقوق اولیه همه شهروندان، دشمنی با علم و دانش، دشمنی با فرهنگ ارزشهای هویتی ساکنان دیگر کشور و دهها ارمغان دیگر طالبان برای مردم چیزی جز رنج و محنت به بار نیاورده است.
بنابراین روز پانزدهم آگست به عنوان یک روز سیاه در تاریخ کشور ثبت شده است و از این پس نیز از آن به همین عنوان باید یاد شود.
با تمام این اوصاف بازار رقابت بر سر نزدیکی و تعامل با طالبان گرم است. از قدرتهای بزرگ و بزرگتر گرفته تا کشورهای همسایه این روزها مسابقه گذاشته اند تا دل طالبان را به دست آورند. همچنین دهها شخصیت موثر در پسخانههای تاریک تصمیمگیریهای جهانی در حال چانهزنی به نفع طالبان هستند.
علاوه بر فعال شدن تعدادی از زنان و مردان طالباندیش، مشهورترین افرادی که در این روزها خود را به آب و آتش میزنند تا راهی برای عادیسازی روباط جهان با طالبان پیدا کنند، خلیلزاد و سلطان برکات هستند. هر دو از تحصیلکردههای افغانتبار هستند که اولی در ایالات متحده و دومی در انگلستان درس خوانده است.
خلیلزاد در این روزها در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده سرگرم چانهزنی است و سلطان برکات مشغول جمعآوری چهرههای پروژوه بگیر به نفع طالبان در دوحه است. فرد دومی این بار در جاکارتا پایتخت اندونیزی تعدادی را به ملاقات طالبان فرا خوانده است. هیچ چیزی جز اشتراکات تباری لابیگران با طالبان نمیتواند این گونه تلاشها را توجیه کند.
اگر وضع به همین منوال پیش برود و مسابقه تعامل با طالبان کمی دوام یابد احتمالا جهان همه فجایعی را که طالبان به بار آورده است فراموش خواهد کرد و یک آینده تاریک برای ما رقم خواهد زد. کشورهای اسلامی و غیر اسلامی که دم از حقوق بشر و رنج مردم افغانستان میزنند ثابت کرده اند که هیچ چیزی جز منافع خود شان برای شان مهم نیست.
وگرنه اندک توجه به ماهیت تروریستی طالبان کافی است تا هر انسانی که کمترین باور به ارزشهای انسانی داشته باشد از آن برائت بجوید و هرگز در جنایات این گروه تبهکار شریک نگردد. فقط کافی است که جهان بفهمد که اکنون نیمی از جمعیت افغانستان از همه حقوق اولیه به شمول تعلیم و تحصیل محروم اند و در بدترین شرایط روحی و روانی زندگی میکنند. اما واقعیت این است که همه خود را به نفهمی زده اند.
در سوی دیگر متاسفانه مردم به دلیل فقر و ناداری توانی برای ایستادن در برابر آن همه اجحاف ندارند و گروههای مخالف طالبان غرق در نفاق و اختلافات بیهوده هستند. اختلافات قومی و جناحی چنان در تاروپود اپوزیسیون طالبان نفوذ کرده است که از آنها دشمنان خونی با همدیگر ساخته است.
آنان حتی در این شرایط حاضر نیستند تا زیر یک چتر جمع شوند و برای آینده کشور و سرنوشت مردم با همدیگر گفتگو کنند. بنابراین وضعیت غبارآلود و آینده سخت تاریک دیده میشود و سیاهی پانزدهم آگست 2021 همچنان بر فضای سیاسی کشور مستولی است.
بدون شک روزی روشنایی خواهد تابید و ظلم و ستم هرگز دوام ندارد و گفتمان طالبانی نه قادر به تداوم در پهنه حیات جمعی مردم افغانستان و نه شایسته آن است. روزی مردم به مطالبات برحق خود خواهد رسید و فلسفه تاریخ آن را ایجاب میکند. ماهیت تروریستی طالبان پاشنه آشل بزرگی هم برای طالبان و هم برای حامیان طالبان است.
به امید روزی که عدالت و آزادی در کشور فراگیر شود و شاهد برچیدن بساط ستم و تحجر طالبانی باشیم.