آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد اخیرا نامهای را به شورای امنیت این سازمان ارائه کرده است که در آن برای آینده افغانستان نقشه راهی با محوریت ملل متحد گنجانده شده است. این طرح که به درخواست اعضای شورای امنیت در ماه مارچ سال جاری میلادی از دبیرکل، توسط سینیر اوغلو هماهنگکننده ویژه ملل متحد در امور افغانستان و همکارانش به مدت هفت ماه تهیه شده است.
در مقدمه طرح ادعا شده است که در این مدت با نمایندگانی از تمام اقشار مختلف و همه جوانب ذیدخل در قضیه افغانستان گفتگو صورت گرفته است و گویا این طرح برآیند یک نظرخواهی کامل است و همه نگاهها در آن لحاظ گردیده است. به دلیل اهمیت طرح ملل متحد و اینکه پس از بازگشت دوباره طالبان به قدرت در افغانستان این نخستین نقشه راه بین المللی در مورد افغانستان است و به دلیل این که به زودی ملل متحد «نشست سرنوشت ساز» را در باره افغانستان میزبانی خواهد کرد، به چند نکته باید توجه کنیم:
یک. ملل متحد پس از بازگشت توطیهآمیز طالبان به قدرت توسط برخی کشورهای همسایه و قدرتهای بزرگ در طی بیش از دو سال نه تنها منفعل عمل کرده است بلکه نتیجه نهایی عملکرد دوساله این سازمان در افغانستان کاملا به نفع طالبان بوده است.
این نهاد بین المللی که باید منعکسکننده صدای مردم تحت ستم در هر جای جهان باشد، علیرغم ستم و استبداد طالبان به خصوص تداوم ستم بر زنان، کشتار نیروهای امنیتی و کارمندان سابق، کشتار و کوچ اجباری اقوام غیر پشتون، پاکسازی قومی ادارات، انحصار قدرت و فرصتهای شغلی نهادهای دولتی و غیر دولتی به نفع اعضای بیسواد این گروه، ادامه ترور و انتحار به نام گروه موهوم داعش علیه مردم هزاره و تداوم نسلکشی این قوم و دهها مظالم دیگر همچنان ساکت بوده و هیچگونه کار عملی در رفع این مظالم انجام نداده است.
حتی در برخی موارد این سازمان و مقامات عالیرتبه آن در مجامع بین المللی لابیگری طالبان را نیز کرده اند. اقدامات و نظرات امینه محمد معاون این سازمان شاهد روشن بر این مدعا است. اکنون که ملل متحد پس از گماشتن سینیر اوغلو به عنوان هماهنگکننده این سازمان به نظر میرسد جدیتر وارد قضیه افغانستان شده است، باید طرح جدید و نقشه راه او را به فال نیک گرفت.
دو. نقشه راه ملل متحد چنان که بسیاری از سیاستمداران و 71 نهاد حقوق بشری و مدنی گفته اند دارای نکات منفی و در مواردی به نفع طالبان است. اما نکات مثبت و امیدوارکننده نیز در این طرح کم نیست. واردشدن جدی ملل متحد برای حل بحران افغانستان پس از دو سال انفعال مطلق، پیشنهادهای کلیدی و روشن از جمله گفتگوی بین الافغانی، ضرورت انسجام و یکپارچگی کشورهای منطقه و جهان نسبت به اوضاع افغانستان، ضرورت میکانیزم نسبتا روشن برای پیشبرد کارها از جمله ایجاد یک پلتفرم کلان با حضور همه طرفهای ذینفع، تشکیل یک گروه تماس در این پلتفرم، درخواست ضمانت اجرایی تصامیم اتخاذشده توسط شورای امنیت ملل متحد و ملزم کردن طالبان به برخی پیششرطهای مشخص از نکات کلیدی و مهم این طرح است که تا حدی امیدواری ایجا دمیکند. البته این امیدواری بیشتر مربوط به حضور و نقش مثبت و فعال سازمان در امور افغانستان است. اما در اصل حل قضیه با توجه به لجاجت و ماهیت تروریستی طالبان چندان امیدواری وجود ندارد.
سه. در این طرح چنانکه برخی از چهرههای سیاسی و فعالان مدنی و نهادهای حقوق بشری گفته اند نکات قابل توجهی نیز وجود دارد که کفه ترازو به نفع طالبان را سنگینتر میکند. در طرح اگرچه هیچ نامی از طالبان و یا امارت برده نشده است و از این گروه به عنوان «حاکمان بالفعل/ De facto» یاد شده است ولی همین موضوع نوعی توجیهی را تداعی میکند که بارها از طرف مقامات ملل متحد و همسایگان افغانستان، طالبان به عنوان واقعیت موجود یاد شده است. هر امر شری میتواند واقعیت باشد ولی هرگز نباید با چنین واقعیاتی در هر حالت ساخت و باید با آن مبارزه کرد.
در ادامه موجه جلوه دادن طالبان به عنوان یک واقعیت، پیشنهادهایی در طرح ملل متحد وجود دارد که گویا زمینه تعامل جهان با طالبان را هموار میسازد. این موضوع به بهانه کمک به مردم افغانستان و حل مشکلاتی که عدم تعامل مثبت با طالبان به مثابه یک دولت برای شهروندان افغانستان ایجاد کرده است، در جای جای نقشه راه مطرح شده است.
مهمترین مسالهای که گویا نگرانی نهادهای حقوق بشری و فعالان مدنی را سبب گردیده است اولویت سیاست بر ارزشهای حقوق بشری است. در طرح به طور آشکار سناریویی که پیش بینی شده است کاملا سیاسی است و مسایل حقوق بشری و ارزشهای جهانشمول که فلسفه اصلی و وجودی ملل متحد را توجیه میکند و در منشور ملل متحد نیز آمده است، در اولویتهای بعدی قرار گرفته است.
چهار. سرانجام باید منتظر ماند و دید که آیا ملل متحد همچنان «شریک دزد و یار قافله» باقی خواهد ماند و یا طرف یکی از این دو را خواهد گرفت؟ آنچه تجربه در طی بیش از دو سال گذشته نشان داده است این سازمان هم شریک دزد بوده است و هم یار قافله.
در میدان عمل در برابر مظالم طالبان طی دو سال گذشته به طور آشکار کوتاهی کرده است و با هرگونه سازی که طالبان زده است این سازمان رقصیده است. نمونه آشکار آن ممنوعیت کار زنان در نهادهای غیر دولتی و از جمله در نهادهای تابعه این سازمان بوده است. کشتارهایی که طالبان طی دو سال به بهانههای مختلف انجام داده است، در پیش چشم سازمان ملل انجام یافته است ولی این سازمان فقط نظارهگر بوده است و هیچ اقدام جدی نکرده است.
موضع و عملکرد سازمان ملل بعد از نشستی که به زودی برگزار شود مشخصتر خواهد شد. در این نشست که سرنوشتساز توصیف شده است بنا است به رسمیت شناسی طالبان یکی از موضوعات مهم در آجندا باشد. امری که قبلا در نشست دوحه هم بنا بود مطرح شود که به دلیل مخالفت افکار عمومی با اظهارات امینه محمد و مواضع ملل متحد به تعویق افتاد.
ظاهرا سیاسی شدن بیش از حد عملکرد ملل متحد و تبعیت از قدرتهای بزرگ جهانی و ملاحظات کشورهای ذیدخل در قضیه افغانستان، این سازمان را در مسیری قرار داده است که برخلاف اصول و اهداف ذکرشده در منشور ملل متحد در حرکت است. از این رو در میدان عمل افغانستان، شریک دزد است و همگام با طالبان حرکت میکند و در مرحله حرف و صدور اعلامیههای مطبوعاتی همراه با قافله است. تا دیده شود که آقای سینیر اوغلو آیا این مسیر را با طرح جدید خود تغییر خواهد داد یا خیر؟