در این روزهای سیاه و حرام مصیبت از هر طرف بر مردم افغانستان میبارد. ستم گروه تروریستی حاکم، فقر فزاینده، بیپناهی میلیونها مهاجر مظلوم در دو کشور همسایه و غربت هر مهاجر هموطن در هر گوشهای از جهان و اکنون زلزله ویرانگر تنها بخشی از مصیبتهایی است که هرکدام به تنهایی بنیانبرانداز یک زندگی انسانی است.
اما دردی بدتر از این همه، رنج تنهایی و بیکسی مردم افغانستان است. حتی ویرانی چندین روستا و به کام مرگ رفتن هزاران نفر و نابود شدن هزاران زندگی در هرات نتوانست حس همدردی جهانی را برانگیزد. اکنون که چند روز از این حادثه غمانگیز میگذرد هیچ صدای جدی از هیچ کشور و نهاد بین المللی برنخاسته است و جهان بیخیال از کنار این همه مصیبت میگذرد و رنج مردم افغانستان را نظاره میکند. افغانستان منزوی و تنها است که گویا در این کره خاکی جایی به نام افغانستان وجود ندارد.
گروه حاکم که سرمست از به اصطلاح پیروزی بر کفر جهانی است حتی از ارایه یک آمار دقیق از جانباختگان عاجز است چه رسد به این که خسارات وارده را برآورد کرده و به درد مردم آسیب دیده رسیدگی کند.
در تصویری دو مرد مظلوم را میبینیم که مجروحین خویش را بر چهارچرخ چوبی شان بار کرده اند و از میان خرابهها احتمالا به سوی شهر میروند تا شاید به شفاخانه و یا یک مرکز درمانی برسانند. مردم با بیل و کلنگ در میان خروارها خاک به دنبال اجساد عزیزان شان هستند. هیچ نهاد دولتی و یا غیر دولتی وجود ندارد تا به وضعیت رسیدگی کند. دیگر چه انتظاری از گروه حاکم میتوان داشت؟ اصلا مگر خود حاکمیت چنین هیولایی بر مقدرات مردم کم مصیبتی است که انتظار خدمت و کمک از آن را هم باید داشته باشیم؟ افغانستان به معنای واقعی کلمه نه تنها بر زنان بلکه بر کل مردم تبدیل به یک زندان مخوف و شکنجهگاه بزرگ شده است.
سیاهی و تباهی از سروصورت این مرگآفرینان میبارد و سایه شوم آنها بر هر وجدان انسانی سنگینی میکند و هر کدام از آنان یک عذاب مجسم است.
در این میان زمستان از راه میرسد و بسیاری از مردم آذوقه زمستانی خویش را ندارند و فقر بیداد میکند. هر کدام از ما نزدیکان و خویشاوندان زیادی داریم که در آن خرابآباد گیر مانده اند و از وضعیت همگی به خوبی آگاهی داریم. فقر چنان گسترده و عمیق است که برای بسیاری از خانوادهها داشتن چند وعده غذایی مناسب تبدیل به یک آرزو شده است. مردمی که در فکر درس و مشق فرزندان خویش بودند و با عشق و علاقه از تمام هستی خویش میگذشتند تا فرزان شان درس بخوانند و آیندهای برای خود رقم بزنند، اکنون تنها به این فکر هستند که چگونه لقمه نانی گیر آورند تا مبادا فرزندان شان از گرسنگی نمیرند.
در این میان دو همسایه جنوبی و غربی افغانستان دقیقا در چنین وضعیتی پای خود را بر گلوی میلیونها مهاجر و آواره افغانستان گذاشته اند و فشار میدهند. مهاجرانی که اتفاقا از دست همپیمانان سیاسی همین همسایگان به کشورهای شان به دلیل نزدیکی مسیر پناه برده اند اکنون در معرض بازگشت اجباری به افغانستان قرار گرفته اند.
در پاکستان وضع چنان وخیم است که برخی از چهرههای سیاسی این کشور در توصیف وضعیت مهاجرین گفته اند که نیروهای امنیتی پاکستان مثل کرکس بر لانههای غریبانه مهاجرین هجوم میبرند و آنان را برای فرستادن به افغانستان دستگیر میکنند.
در ایران رسانههای دولتی و غیر دولتی بر آتش مهاجرهراسی و نفرت عمومی از «افغانی» جماعت میدمند و هر روز در یک جایی از این سرزمین فاجعهای بر سر مهاجرین آوار میشود. در روزهای اخیر علاوه فشار جمعی بر مهاجرین در ایران، دولت این کشور نیز اعلام کرده است که در حال شناسایی افراد فاقد مدرک شناسایی هستند تا از ایران اخراج کنند.
اقدامات هماهنگ علیه مهاجرین در دو کشور همسایه برخی گمانهزنیها مبنی بر هماهنگی گروه طالبان با این دو کشور را تقویت کرده است. برخی تحلیلگران گفته اند که طالبان از هر دو کشور خواسته اند تا مهاجرین را به افغانستان برگردانند. زیرا اکثر کسانی که در این دو کشور فاقد مدرک هستند و بر اثر اقدامات اخیر دو کشور پس به افغانستان مسترد خواهند شد از دست گروه طالبان در دو سال اخیر فرار کرده اند. بدین ترتیب آنان بر اثر تصمیم و اقدمات اخیر دو دولت در چنگ طالبان گرفتار خواهند شد.
اکنون زلزله نیز از راه رسیده است و ساکنان چندین روستا در زندهجان هرات را به کام مرگ فرستاده است و پسلرزهها شدید و مداوم بر شدت این فاجعه افزوده است. تصاویری که از فاجعه زلزله هرات در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی انعکاس یافته است چنان غمانگیز و مصیبتبار است که تا کنون چنین صحنههایی در هیچ حادثهای دیده نشده است.
تصاویری از بیپناهی و بیکسی مردمی که در دام قهر طبیعت گیر مانده اند. امکانات برای رسیدگی به بازماندگان وجود ندارد و اجساد همچنان در زیر آوارها مدفون هستند. اما جهان تا کنون با سکوت از کنار این فاجعه گذشته است و به نظر میرسد که این همه ویرانی و رنچ هیچ حس جمعی را سبب نشده است.
تنها چند کشور محدود تا کنون در باره کمکرسانی به آسیب دیدگان اعلامیه داده اند ولی هیچ اقدام عملی از هیچ کشور و نهادی تا کنون صورت نگرفته است. این اوج بیپناهی و رنج مردمی است که به نظر میرسد از سوی همگان فراموش شده اند. در این روزها ناامیدی و یاس از درودیوار افغانستان و از سر و صورت هر هموطن ما میبارد و هیچ توجهی از سوی هیچ کسی صورت نمیگیرد.
روزگار تلخی است و روزگار تنهایی و رنج مدام مردم افغانستان. اکنون در افغانستان وضعیت به گونهای است که همه میپرسند چه زمانی این همه رنج و مصیبت به سر خواهد رسید؟ مردم از وضعیت مایوس هستند و متاسفانه هیچ پناهگاهی هم وجود ندارد. اما مسلما روزی این همه بیچارگی و مصیبت سپری خواهد شد و به پایان خواهد رسید. امیدواریم که مردم با صبوری و آموختن درسهای لازم از این مصیبتها از وضعیت عبور کنند و به یک زندگی انسانی بدور از فاجعه و رنج برسند.