پس از به قدرت رسیدن طالبان در آگوست ۲۰۲۱، بسیاری از دیدن روابط نسبتا خوب آنها با جامعه شیعه تعجب میکردند. طالبان با چندین شخصیت سیاسی شیعه، مانند محمدعلی جاوید و محمد اکبری، رابطه خوبی برقرار کرد. بهویژه فرد دوم سعی میکرد خود را به عنوان رابط کلیدی جامعه شیعه و رژیم جدید قرار دهد. او حتی پیشنهاد تشکیل یک نیروهای امنیتی شیعی در خدمت امارت طالبان را داده بود. با این حال، حتی در دو سال اول قدرت طالبان، چندین مساله حل نشده باقی ماند.
یکی از خواستههای اصلی جامعه شیعه، جایگاه برابر قانون جعفری در کنار قوانین حنفی بود، همانگونه که در رژیم گذشته بود. طالبان هرگز این درخواست را نپذیرفت، حتی اگر به دادگاههای غیررسمی جعفری اجازه حل و فصل اختلافات میان شیعیان را میداد تا حدودی این تنش کاهش مییافت.
یکی دیگر از خواستههای مهم جامعه شیعه، حضور در ساختار قدرت بود. طالبان یک وزیر شیعه (دکتر قلندر عباد، وزیر صحت عامه) و سه معاون وزیر (دکتر محمدحسن غیاثی در وزارت صحت عامه، عبداللطیف نظری در وزارت اقتصاد و شیخ مدارعلی کریمی در وزارت شهرسازی) را منصوب کردند. اگرچه اینها سرشناسترین افراد غیرطالبانی هستند که در کابینه گماشته شدهاند، با وجود آن، جامعه شیعه احساس نمیکند که به اندازه کافی در نظر گرفته شده است.
رهبران شیعه در کابل که دو سال با طالبان در تعامل بودهاند، از نبود پیشرفت سرخورده شده و خاطرنشان میکنند که مقامهای بلندپایه امارت طالبان از ورود به گفتگوهای مستقیم با آنها اجتناب میکنند.
طالبان توانست بحران ناشی از شورش یکی از معدود فرماندهان شیعه طالبان به نام مهدی مجاهد را پشت سر بگذارد که از جون تا جولای ۲۰۲۲ تلاش کرد کنترل ولسوالی بلخاب ولایت سرپل را به دست بگیرد. تنش با شکست و مرگ مهدی پایان یافت، اما شایان ذکر است که طالبان یک روحانی شناخته شده شیعه به نام حسینی مزاری را که ارتباط خوبی با ایران دارد و دارای دفاتر و مراکز آموزشی در نقاط مختلف کشور است، جذب کرد.
آقای مزاری در میان مردم به نفع طالبان صحبت کرده و شورشیها را متهم میکرد که هزاره نیستند و مدعی شد که همه هزارهها از طالبان حمایت میکنند. علاوه بر این، طالبان همچنین از سیدحسین عالمی بلخابی، روحانی متولد این ولسوالی، حمایت کرد که به آنجا سفر کرد و بعد ادعا کرد که گزارشهای مربوط به قربانیان مردم ملکی صحت ندارد و افزود که جنگجویان مهدی اهل بلخاب نیستند، بلکه از بامیان هستند. (جایی که مهدی زیر نظر طالبان خدمت میکرد).
به هر حال تا تابستان ۲۰۲۳، همه چیز به سمت دیگری تغییر کرد. پس از آنکه پلیس طالبان مانع راهپیمایی [دستههای عزاداران] مراسمهای عاشورا در ۲۷و ۲۸ جولای شد، وضع وخیم شد. در حالی که در سال ۲۰۲۲ عزاداریها به آرامی تحت حمایت طالبان برگزار میشد، در سال ۲۰۲۳ نگرش طالبان تغییر کرد. مقامهای ارشد طالبان هشدار دادند که میخواهند برای مراسمها محدودیتهایی ایجاد کنند تا از آنها در برابر حملات احتمالی گروه داعش محافظت شود، اما به طور کلی جامعه شیعیان از این امر سرپیچی کردند که درگیریهای خشونتآمیزی در پی آن رخ داد.
طالبان میخواست مراسمهای عاشورا را به چند مکان از پیش تعیینشده محدود کند، ظاهراً برای امنیت بهتر، اما اهمیت عاشورا برای جامعه شیعه به حدی است که قوانین تحمیلی طالبان را رعایت نکردند. پلیس طالبان بهشدت این راهپیماییها را سرکوب کرد و حتی گزارش شد که برخی کشته شدند. پلیس طالبان در خیابانها نیز با شیعیان عزادار رفتار گستاخانهای داشت و مغازه دارانی را که دکانهای خود را تزئين عاشورا کرده بودند آزار و اذیت کرد.
مشخص نیست که آیا این رفتار تلاش عمدی طالبان یا بخشی از آن، برای تنبیه جامعه شیعه بوده است یا اینکه پس از تشدید تنش، اوضاع از کنترل خارج شده و تعصب گسترده علیه شیعیان در میان اعضای طالبان خود را نشان داده است. از طرف دیگر درگیریهای رخ داده در ماه می ۲۰۲۳ در مرز ایران و بالاگرفتن مجدد مساله حقابه بین افغانستان و ایران ممکن است نگرش طالبان را نسبت به جامعه شیعه تندتر کرده باشد.
منابع داخلی در دستگاه امنیتی امارت طالبان میگویند نگرانی در مورد تأثیر تبلیغات داعش است که طالبان را به عنوان «حافظ» شیعیان نشان میدهد واین احتمال وجود دارد که برخی از اعضای طالبان ضد رهبران خود شوند.
با توجه به اینکه داعش در حال حاضر به ندرت فعالیتی داشته، مشخص نیست که آیا این ادعاها واقعاً مبنایی دارند یا نه. با این حال، هبتالله، امیر و فرماندهان ارشد نظامی جنوب غرب همگی نزدیک به ایران هستند و نباید علاقهای به تیرگی روابط داشته باشند. آنها ممکن است به خوبی آگاه باشند که احساسات ضد شیعی در صفوف طالبان وجود دارد و بنابراین ممکن است تلاشی برای رفع دلایل احتمالی رفتن آنها به سمت داعش باشد.
از طرف دیگر، در میان بازیگرانی که بیشترین دشمنی را با ایران دارند، سراج الدین حقانی، وزیر داخله است که ممکن است در مراسم عاشورا فرصت یک مانور دادن بزرگتری بین ایران و چهرههای حامی ایران در امارت طالبان را دیده باشد.
شایان ذکر است که هیچ واکنش رسمی از سوی ایران در این مورد صورت نگرفت. در گذشته، ایرانیها چندین بار از امارت طالبان انتقاد کردند، اما به نظر میرسد متوجه شدهاند که انتقاد آشکار از طالبان جواب نمیدهد و به بحرانها دامن میزند. شاید ایرانیها این وضعیت را نوعی تحریک از سوی کسانی که در داخل امارت طالبان میخواهند به روابط با ایران آسیب بیشتری وارد کنند، تحلیل میکنند.
به هر حال، آن دسته از رهبران شیعه که با امارت طالبان وارد تعامل شده بودند و آبروی خود را در بحث همکاری با رژیم جدید به خطر انداختند، پس از حوادث عاشورا در موقعیت بسیار دشواری قرار گرفتند. محمد اکبری که بیش از هر کس دیگری برای همکاری با طالبان سرمایهگذاری کرده بود، آشکارا ناراحت به نظر میرسید و در انظار عمومی حس تحقیر و ناامیدی خود را به نمایش گذاشت. اعتبار او به شدت آسیب دید.
آخرین تصمیم طالبان که خشم جامعه شیعه را برانگیخت، تصمیم امیر هبت الله آخوند برای کنار گذاشتن شیعیان از شوراهای علمای دایکندی و بامیان است که به تازگی آنها را منصوب کرده است. این دو ولایت با اکثریت بسیار بالا شیعه است، بنابراین برخلاف حوادث عاشورا که در آن شبهه وجود دارد، در مورد قصد دور و پایین نگه داشتن شیعیان در این مورد تردیدی نیست که آشکارا عمدی است. طالبان در مورد یک شورای شیعه اختصاصی علما صحبت میکردند، اما جدای از این واقعیت که در جایی دیده نشد، و در هر صورت در مقایسه با همتایان سنی خود قدرت کمی خواهد داشت.