اعلامیه شماره ۲ جریانهای همسو در مورد نشست دوم سازمان ملل در قطر
ما جریانهای سیاسی و جنبشهای اعتراضی زنان افغانستان ضمن قدردانی از مساعی جمیلۀ آقای آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد و نمایندگان ویژۀ اشتراک کننده در نشست دوحه که رسیدگی به اوضاع افغانستان را در محراق توجه قرار داده اند، بدین وسیله مواضع خویش را در مورد نتیجۀ دومین نشست آن سازمان در قطر به شرح ذیل اعلام میداریم:
یکم: این نشست بر بنیاد قطعنامه ۲۷۲۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور یافتن راه حل برای بحران افغانستان با تمرکز ویژه روی مسئله مهار تروریسم و تعامل گروه طالبان با جهان برگزار شده است. در قطعنامه نامبرده مسایل حقوق بشری، فقر مطلق و نسبی، آپارتاید جنسیتی و قومی، کوچ اجباری، به گروگان گرفته شدن سرنوشت مردم افغانستان توسط یک گروه مخالف تمام ارزشهای انسانی و حقوق بشری صرفاً به عنوان مسائل حاشیهای مورد توجه قرار گرفته بود. نشست دوحه نیز عمدتا بر همان بنیاد به جلو رفته و برآیندی که در آن به ریشههای بحران نیم قرنه افغانستان پرداخته شده باشد وجود نداشت. به جناب دبیر کل و نمایندههای ویژه اشتراک کننده در نشست دوحه خاطر نشان میسازیم که مسئله اصلی افغانستان استرداد حق تعیین سرنوشت و حقوق انسانی غصب شدۀ مردم افغانستان از چنگال تروریسم است. تا زمانیکه این امر در نقطه کانون توجهات قرار نداشته باشد، هر نوع تلاش برای ترمیم وضعیت موجود چیزی جز ضیاع وقت، ایراد آسیبهای بیشتر به مردم افغانستان، هزینههای بیشتر برای جامعه جهانی و پاک کردن صورت مسئله به جای حل آن نیست. سازمان ملل متحد توجه داشته باشد که حل بحران افغانستان منوط به تعامل سازنده با همه اطراف دخیل در قضایای افغانستان، ایجاد یک روند فراگیر با حضور تمامی اطراف منازعه و جریان های موثر سیاسی در این روند است. تعامل یکجانبه، بدون حضور احزاب و جریان های موثر سیاسی هرگز نمی تواند به موفقیت روند سیاسی افعانستان برای عبور از بحران کمک کند.
دوم: چنان که روشن است، خواست شماری از جوانب ذیدخل در موضوع افغانستان ترمیم وضعیت موجود با کمترین هزینه و با چشم پوشی نسبت به ابعاد پنهانی و نیمه پنهان فاجعه انسانی در کشور با درنظر داشت واقعیت تسلط طالبان بر کابل است؛ اما این خوشبینانهترین چیزی است که میتوان تصور کرد. تسلط غیر مشروع یک گروه افراطی نا مشروع نمیتواند واقعیتهای پرشمار دیگر در مورد حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شهروندان و اقوام افغانستان را طرد و حذف کند. افغانستان قبل از آن که متعلق به یک گروه باشد، متعلق به مردم و اقوام افغانستان است. با توجه به تنوع قومی و فرهنگی افغانستان، نقشۀ راه حل بحران افغانستان، نیازمند ساز وکار فراگیری است که خواستهای برحق تمامی طرفها و شهروندان کشور با درنظرداشت اصل عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی در آن انعکاس یابد. به همین جهت بزرگترین نقصان دومین نشست دوحه را عدم حضور نمایندگان نهادهای سیاسی و مردم تحت ستم کشور میدانیم.
سوم: ما در حالی که از تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر تعیین نماینده ویژه در امور افغانستان حمایت میکنیم، اما معتقدیم که موفقیت نماینده در حل بحران، منوط به رایزنی و مشوره با تمامی طرفهای مؤثر سیاسی و جامعۀ مدنی افغانستان، حصول اطمینان از اشراف و آگاهی نمایندۀ ویژه از ریشۀ معضلات، واقعیتها و حساسیتهای موجود، به ویژه تنوع قومی، مذهبی و جنسیتی در افغانستان و باورمندی نمایندۀ ویژه به اصل مردمسالاری و حقوق بشر میباشد و بر آن تاکید میکنیم. بر علاوه، تعیین نمایندۀ ویژه باید به هدف ایجاد نظم سیاسی شهروندمحور و مبتنی بر ارادۀ آزاد مردم افغانستان صورت گیرد و ترجیحاً از میان شهروندان کشورهایی برگزیده شود که درکنار آشنایی با افغانستان، به اصل بیطرفی در هنگام ماموریت معتقد و در اجرای امور مستقلانه عمل کند.
چهارم: تاکید یک جانبه به نقش طالبان در حل بحران افغانستان، به شمول تعیین نماینده و تشکیل حکومت، موجب می شود که روند سیاسی با بن بست مواجه شده، دامنه اقدامات و راهکارهای مشروع دیگری که فراتر از روند سیاسی است، روز بروز گستردهتر شود. ما انتطار داریم کشورهای منطقه و جهان و در راس سازمان ملل متحد مسیری را برگزینند که در آن همه جهتهای سیاسی ذینفع و جامعۀ مدنی افغانستان شامل باشند و راه حل بحران کنونی از مسیر پروسۀ فراگیر ملی که منتج به تغییر وضعیت و شکلگیری دولت فراگیر قانونی برخاسته از اراده مردم شود، بگذرد.
پنجم: گروه طالبان در دوسال و نیم گذشته و در آخرین نشست سازمان ملل متحد نشان دادند که نه اهل تعامل با اصول اساسی حاکم بر جهان مدرن اند و نه هیچ حق انسانی برای مردم افغانستان قائل هستند. الغای قوانین و حاکمیت انارشیزم خودسرانه با وجود سرکوب رسانههای آزاد مصیبتهایی را بر سر مردم افغانستان آورده است که نظیر آن را در هیچجا نمیتوان یافت. بناءَ هرگونه امتیازدهی یکجانبه به آنان، درکنار آنکه کنارزدن اصول بنیادین سازمان ملل متحد شمرده میشود، باعث جری تر ساختن طالبان در جهت تداوم رویکردهای ضد حقوق بشری، سرکوبگری، حذف زنان و اعمال اپارتاید جنسیتی در کنار تقویت گروههای تروریستی تحت حمایت آنان و مبدل شدن افغانستان به مرکز صدور تروریزم است.
نام جریانهای همسو بر اساس الفبا:
جبهه آزادی افغانستان
شماری از جنبشهای اعتراضی زنان افغانستان
حزب وحدت اسلامی افغانستان
حزب همدلی مردم افغانستان
شورای اعتدال ملی
شورای مقاومت ملی شامل احزاب و جریانهای آتی:
– حزب اسلامی افغانستان
– حزب جمعیت اسلامی افغانستان
– حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان
– حزب دعوت اسلامی افغانستان
– حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان
– حزب عدالت و آزادی افغانستان
– جبهه مقاومت ملی افغانستان
– شورای لوی مشرقی
– شورای لوی قندهار
– شورای شمالی بزرگ
– روند حفاظت از ارزشهای جهاد و مقاومت مردم افغانستان