من پیوسته به دو دلیل عمده جریانات مربوط به دین و دینداری و گفتمان دینی را در افغانستان رصد میکنم: یکی به دلیل تعلق عاطفی و پیوند احساسیای که نسبت به دین دارم و آن را مولفه مهم در زندهگی میشمارم و انکار آن را به خیر و صلاح جامعه نمیدانم. این تعلق و پیوند از همان کودکی با روح و روان من عجین شده و سپس با اشتغال به تحصیلات دینی و مطالعه مداوم درباره دین، نه تنها کمرنگ نشده، بلکه ژرفتر و ریشهدارتر هم شده است.
دلیل دوم آن است که تصور میکنم اگر قرار باشد تحول مثبت در جامعه روی دهد و جامعه ما از وضع موجود بهسوی وضع مطلوب حرکت کند، یکی از مسایلی که باید مورد نقد و ارزیابی مجدد قرار گیرد، مقوله دین و دینداری در این جامعه است. به گمان من، اگرچه اصلاح دین همه چالشها را از بین نمیبرد و تمام آشفتهگیهای موجود را سامان نمیدهد، اما بدون این کار، رفتن ما به جلو بسیار دشوار خواهد بود. این را هم میدانم که اصلاح گفتمان دینی به هزار عامل و علت بستهگی دارد و عجالتاً بسیاری از این عوامل از حیطه اختیار ما بیرون است و ازاینرو، با صِرف انتقاد نمیتوان به این مأمول دست یافت. با اینهمه، مزیت نقد گفتمان دینی این است که به رفتن ما به جلو کمک کرده و روند بهبود اوضاع را تسریع میکند.
برای نوشتن این یادداشت، لازم دیدم سری به شبکههای اجتماعی بزنم تا ببینم چه چیزهای تازهای در این شبکهها از سوی مبلغان و مفسران دینی عرضه شده است. چند مورد از مشاهداتم قرار ذیل است: در یک مورد، ملایی سرشناس در نشستی بزرگ، حقوق زن را بحث انحرافی میدانست که از سوی غربیها مطرح میشود که به گمان او میخواهند با دامن زدن به این قبیل بحثها، در فرجام زنان را برقصانند و برهنه کنند و قصد دارند فلان یا بهمان آوازخوان زن را که در نظام جمهوریت الگوی زنان شناخته میشد، دوباره برای زنان سرمشق بسازند.
این ملای سرشناس دستکم برای رعایت ظاهر حتا یک بار هم از ممنوعیت آموزش دختران سخن نزد و برای مخاطبانش روشن نساخت که آیا حق آموزش زنان هم از جمله حقوق غربی زنان است یا آن که در دین و فرهنگ ما هم چنین کاری مورد تشویق قرار گرفته است. در کلیپ دیگر، یکی از ملاهای پرآوازه سمت شمال که سخنرانیهایش همه روزه از رادیوهای محلی نیز پخش میشود، با جزییات باورنکردنی و عجیب درباره کشتی نوح سخن میزد و همه سخنرانیاش را به این موضوع اختصاص داده بود. او چنان با شوق و علاقه در این خصوص حرف میزد که تصور میکردی قصد دارد بزرگترین معضل بشری را حل کند.
تقریباً همه آن سخنانی که در مورد کشتی نوح میزد برگرفته از روایات اسراییلی بود و به علت تضاد بنیادین با عقل و خرد انسانی، در بهترین حالت خندهآور بود. در مورد سوم، دو تن از ملاهای فضای مجازی، با عصبانیت با هم درگیر بودند و علیه یکدیگر رگ گردن میپنداندند و یکدیگر را با صفات زشت متصف میکردند. یکی از موارد اختلاف میان این دو این بود که حدیث «اِنّما الاَعمال بالنیّات» در صحیح بخاری در چند جا تکرار شده است. هر کدام از این دو، مدعی شناخت کامل صحیح بخاری بود و نشانهاش این که میدانست روایت یادشده در چند جای از صحیح بخاری ذکر شده است.
با اینحال، معلوم است که شناخت کامل و راستین کتاب صحیح بخاری هیچ ربطی به این قبیل موضوعات سخیف و بیارزش ندارد. راجع به صحیح بخاری، هزاران مساله و موضوع بااهمیت دیگر وجود دارد که باید طرح شود؛ موضوعاتی که به زندهگی روزمره مسلمانان پیوند دارد و در حد خود میتواند به زیست کرامتمند انسانهای معتقد به اسلام کمک کند.
این سه مورد مشت نمونه خروار است. روزانه مبلغان دینی، چه از طریق منبرهای مساجد و چه در فضای مجازی، سرگرم درفشانی هستند و بسیاری از آنها به عجیبترین شیوهها برای جلب مخاطب متوسل میشوند و به مبتذلترین مسایل در مقام تبیین رهنمودهای دینی دامن میزنند. تصور کنید اگر ناظر بیرونی این محتواها را بررسی کند به چه نتیجهای دست خواهد یافت.
قبول دارم که ما دستخوش انحطاط فراگیر و همهجانبه هستیم و انحطاط گفتمان دینی نیز از آن انحطاط فراگیر سرچشمه میگیرد. روی همین دلیل، بیرون شدن از این وضعیت بهسادهگی ممکن نیست و نیازمند پیمودن راه دشوار و طولانی است. با همه این احوال، کوچکترین اقدامی که در حال حاضر میتوانیم انجام دهیم این است که به نقد این گفتمان بپردازیم و کژیها را برملا کرده و در حد خود از انحطاط بیشتر آن جلوگیری کنیم.
چه عواملی موجب شده تا گفتمان دینی در افغانستان گرفتار تنزل و انحطاط شود؟
در کنار انحطاط عمومیای که همه اضلاع جامعه را در قبضه خود گرفته، ما در اینجا میتوانیم از بعضی عوامل خاص نیز یاد کنیم. به نظر میرسد که عوامزدهگی ملاها و مبلغان دینی از عاملهای اصلی تهی از معنا و محتوا شدن گفتارهای دینی در جامعه ماست. طبعاً مبلغ دین بودن بدون حضور مخاطب، مفهومی را افاده نمیکند. از اینجاست که ملاها و تبلیغگران دین سعی میکنند با چنگ زدن به ابزارهای متفاوت، توجه مخاطب را جلب کنند.
به علت پایین بودن سطح عمومی سواد در جامعه، این مبلغان خود را مجبور احساس میکنند در سطح عموم مردم باقی بمانند و به همان مسایلی بپردازند که با مذاق و هاضمه عوام سازگار باشد. این امر رفتهرفته گفتار دینی را به پستی میکشاند و از معنا تهی و به خزعبلات و مفاهیم سرگرمکننده تبدیل میکند. مبلغ راستین دین کسی است که مرعوب عوام نشود و بکوشد عوام را به بالا بکشاند نه آن که گفتار دینی را به پای آنان قربانی کند.
جلال امین، نویسنده و اقتصاددان آوازهمند مصری، در مقالهای که چند سال پیش نشر کرد، گفت که هر زمان تفسیر غیرعقلانی دین و تاکید بر ظاهر آن و به فراموشی سپردن گوهر آن را از زبان یا قلم متولیان امور دینی میخوانم یا میشنوم، فوراً این پرسش در ذهنم پیدا میشود که چه عواملی موجب خراب شدن وضع گفتمان دینی در مصر شده است.
به گفته او، در بیشتر از صد سال قبل در مصر، دعوتگر بزرگ دین در حد شیخ محمد عبده را داشتیم که به کارهای کوچک سرگرم نمیشد و دین را انسانی تفسیر میکرد و چنگ زدن به مبانی اخلاقی را مهمتر و ارزشمندتر از تمسک به ظواهر دین میشمرد. براساس ادعای جلال امین، مصر در حال حاضر هرگز قادر به پرورش شخصی به فرزانهگی و ژرفاندیشی شیخ عبده نیست.
به باور امین، محمد عبده در زمانی برای مخاطبان خود مطلب مینوشت که اکثریت مطلق مردم مصر از نعمت سواد بیبهره بودند؛ ولی با اینهمه، سطح گفتارهای دینی عبده مترقی و پیشرفته بود. این در حالی است که در حال حاضر که بیشتر مردم مصر از سواد بهرهمندند، سطح گفتمان دینی در این کشور پایین آمده و دچار انحطاط خطرناک شده است.
او در تبیین این تفاوت مینویسد که تفاوت وضعیت مصر در روزگار محمد عبده با وضع آن در حال حاضر در این است که اکنون شمار تحصیلکردههای کمسواد افزایش یافته، حال آن که در عصر عبده، شمار تحصیلکردهها و سوادمندان کمتر بود، لیکن این تحصیلکردههای کمشمار، بهخوبی آموزش دیده و از سواد باکیفیت برخوردار بودند و این امر باعث میشد که پرسشهایی که مطرح میکردند پرسشهای عمیق بود و به معضلات واقعی جامعه تماس میگرفت.
در هر حال، با آن که میدانیم رعایت مخاطبان عوام برای تبلیغگر و مفسر دین از اهمیت خاص برخوردار است، اما این امر نباید ما را از تذکر این نکته باز دارد که عوامگرایی تبلیغگران و مفسران دین، امر ناپسندیدهای است و باید از آن پرهیز کرد. عوامگرایی آفت گفتمان دینی است و آن را تباه میکند و به انحراف میکشاند. هستند خطیبان و تبلیغگرانی که میتوانند همزمان با آن که مخاطب جذب کنند، سطح بحثها و سخنرانیهای خود را بالا نگه دارند و حرفهای دندانگیر بزنند و آگاهی مردم را بالا ببرند. در همین فضای مجازی نیز افرادی در کشورهای بیرونی هستند که قادر شدهاند محتوای خوب تولید کنند و مسایل جدی و علمی را مطرح کنند و با استفاده از تکنولوژی روز، به مخاطبان پرشمار در سراسر جهان برسانند.